ششم و متوسطه اول
 
 
آگاهی انسانی، آگاهی اجتماعی  
 

 

                    رضاشاه و اولین سفیر مختار ژاپن در ایران

 


برچسب‌ها: عکسها و خاطره ها, رضاشاه پهلوی, آکی یو کازاما
 |+| نوشته شده در  چهارشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۹ساعت 10:20  توسط بهمن طالبی  | 

 

                                   نساجی و گلدوزی

 

   پيشتر، شرحی در وصف قالی ايران ياد شد. منسوجات ايران هم در

بافت و گلدوزی و رنگرزی و كيفيت‌ های گوناگون فنی و ذوقی، روزگاری

به اوج خود رسيد. اين آثار هنری بر بافته‌ های چين در دوره‌های توء و

سوء و پس از آن اثر نهاد. (To يا So /  To - shin يا Sang ، دو دوره از

تاريخ چين، در حكومت خاندان هایی به همين نام ها در سده‌ های 

چهارم و پنجم ميلادی).

 

 


   منسوج محكم اگر چند صد سال هم بر آن گذشته و غبار و ته‌ رنگی

 همچون خاكستر بر آن پديد آمده و رنگ های گوناگون در آن به توازن و

هماهنگی رسيده باشد، همچون سبزه‌ زاری پوشيده از گل های پاييزی

دل‌ انگيز است. اما امروزه ديگر جامه ی سوزن‌ دوزی شده نمی پوشند،

و فن سوزن‌ دوزی هم كم‌كم رو به انحطاط رفته است.

 

   

   در قديم خانم های خانه كه از اندرون بيرون نمی رفتند با به كار بردن

و ابداع فن‌ های بسيار به گلدوزی سرگرم می شدند. نيز، از كار سخت

و هنرمندانه ی خانم ها که فن آن در روزگار ما تقريبا" از ميان رفته،

گلدوزی ای است با نخ ابريشم سفيد روی جانماز يا تن‌ پوشی كه بيرون

خانه در بر می كردند.

 

 

امروزه نمونه‌ هایی از آن مانده، كه به گلدوزی و سوزن‌ دوزی كرمانی و

كشميری معروف است. اين فن را بيشتر روی ماهوت از پشم و ابريشم

كار می كنند، و ازين ساخته شال و سفره يا پرده می سازند.

 

 


   نقش اين شال و سوزن‌ دوزی ها مانند نگاره ی "برگ‌ ريزان" در اصطلاح

راهبان بودایی يا همان ترنج در سنّت هنری ايران است كه نمونه‌ای 

است از سرو، كه نشان "جاودانگی" است. زمينه ی اين بافته‌ ها سرخ

يا سفيد است، با طرح هایی به رنگ های ملايم و نقش و نگار دوخته

شده بر حاشيه آن. بر روی هم، نقش و نمای اين كارها اثر چشم‌انداز

دشت بهاری پرگلی را دارد كه دسته‌ای منظم از پرندگان، بالای آن در

پروازند.

 

 

   ساخت هنری اين منسوج و پارچه‌ های گلدوزی و سوزن‌ دوزی شده، 

رفته رفته كمتر می شود، به‌ ويژه كه تازگی ها مواد صنعتی در تركيب

رنگ ها به كار می برند، كه در برابر آفتاب يا الكل ناپايدار است.

 

 


   روزگاری بود كه گلدوزی و سوزن‌ دوزی نفيس ايران كه نخ طلا و نقره

در آن كار شده بود بر آثار اروپای قرون وسطی برتری داشت. امروزه كار

گلدوزی كه روح و رايحه ی هنری آن غنی باشد بسی كمياب شده،

چندان كه در گنجينه ی سلطنتی (ايران) هم جز اندكی ازين نمونه‌ ها

نمانده است.

 

 

   در اين ساخته‌ ها نقش های زيبا و ظریف هنری، بيشتر بر زمينه ی

مخمل سرخ يا سياه، آفريده يا روی منسوج ابريشم آبی يا ارغوانی با

طلا و نقره عباراتی از قرآن مجيد يا قطعه شعری فارسی يا طرح گل و

بوته نشانده‌اند.

 

 

   در خانواده‌ های معروف و قديمی ايران نمونه‌ هایی از آثار اصيل و

ديرسال اين هنر هنوز مانده، كه همانندش نزد عتيقه‌ فروشان هم كمتر

ديده شده است.

 

 


برچسب‌ها: صنعت نساجی ایران, گلدوزی, سوزن دوزی, آکی یو کازاما
 |+| نوشته شده در  پنجشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۹ساعت 10:20  توسط بهمن طالبی  | 

 

                                         مينياتور

 

   مينياتور بر تارک هنرهای ايران می درخشد. مينياتور شيوه‌ ای يكسره

خاوری در نقاشی است، و هر چند كه از نظرگاه نگارگری غربی نه فقط

فاقد بعدنمایی، كه دارای كمبودهای ديگر است، ارزش هنری بس والا

دارد.

 

 

   در مينياتور هم، چنانكه در پرده‌ های طومارمانند نقاشی قديم ژاپن،

گاهی تصويرها چنان ريز و دقيق است كه ديدن آن به ذره‌بين نياز دارد.

بسيار می شود كه در نقاشی ای به قطع حدود بيست در هفت يا 8

سانتيمتر، 50 و حتی 100 نفر نموده شده‌اند و با چنان جزء پردازی

كه خال صورت آنها هم پيداست.

 

   

   در مينياتورهایی كه صحنه‌ های نبرد و مانند آن (شكار و ...) را

نشان می دهد، هر يک از چهره‌ ها به حالت و رفتار ديگر تصوير شده

است. موزه‌ ها يا مجموعه‌ داران مشهور اروپا و امريكا به داشتن اين

نقاشی های نفيس و كمياب می بالند. اما شمار مينياتورهایی كه

امروزه در ايران مانده اندک است. در كتابهای كهنه ی فارسی، كه

پيشتر وصف آن را گفتم. هنوز شماری مينياتور كه تاكنون از ميان كتاب

بيرون نكشيده و نفروخته‌ اند مانده است. من هم حدود ده قطعه از

اين مينياتورها را به‌دست آوردم.

 

 


   برای داشتن يكی از اين مينياتور ها، كتابی كهنه را يكجا خريدم. كار

اصيل قديم در ميان اينها دو سه قطعه بود، و مانده ی آن آسيب ديده و

معيوب يا مرمت شده يا ساختگی و كار جديدتر است. اين كيفيت به یک

نگاه فهميده می شود، و در می يابيم كه هنر صورتگری تا چه پايه افول

كرده است.

 

 

   می گويند كه قديم‌ترين مينياتور از دوره عباسيان در بغداد مانده و

متعلق به حدود سال يكهزار و دويست ميلادی (حدود 600 هجری)، و

تأثير نقاشی بيزانس (رومی) در آن پيداست. هولاگو خان، نواده ی

چنگيز و برادر كهتر منگوقاآن در ميانه ی سده ی سيزده ميلادی (هفتم

هجری) به بغداد تاخت و آثار هنری نیز در این حمله آسیب دید. اما آمدن

او (و مغولان)، برعكس، در هنر ايران اثر مثبت داشت و مينياتور ايرانی

رفته‌رفته پديد آمد و بالنده شد. شروع اين تكوين در تركستان بود، و

شيوه ی نقاشی ای كه در اينجا برآمد و از صورتگری چينی مايه گرفته

بود و ارزش هنری والا و گرانسنگ داشت به سراسر ايران گسترش

يافت. چهره‌ های نقش‌ شده در مينياتورهای آن دوره، بيشتر لباس

فاتحان مغول دربردارند و سيمای چينی، و صورت خندان ساده و

معصومانه‌ای كه به رخسار كودكان مانند است در آن زياد ديده

می شود. اسبها هم ريزنقش و از گونه ی مغولی ترسيم شده‌اند.

 

 

   در سده ی چهارده (هشتم هجری) كه تيمور لنگ ايران را گرفت، اين

هنر به اوج رسيد و استادانی نامور يافت. شيوه ی اين نقاشی و تركيب

رنگها در آن چنان است كه چشم را زود به خود می گيرد، و پيداست كه

هنرمند رمز اصلی گيرایی هنرهای زيبا و تزئينی را يافته است. نيز، در

بسياری از مينياتورها، كنار هر تصوير، شعری مناسب آن نوشته است.

 

 


   پرده‌سازان مينياتور اغلب در ادب هم دست داشتند. شعر نگاشته بر

كنار يا ميان مينياتور و نيز زمينه و موضوع نقاشی، زيبایی طبيعت را كه

در نقش و نما هم پيداست، بهتر وصف می كند.

 

 


   از محبوب‌ترين موضوع‌های نقاشی ايرانی، داستان های عاشقانه

مانند خسرو و شيرين، ليلی و مجنون، يا صحنه‌ های تاخت‌ و تاز مغولان

است. لباس، جواهر، ساز و برگ و سلاح، و حتی خال رخسار هر یک 

از چهره‌ های مينياتور با دقت و جزء پردازي نشان داده شده است. از

چهره‌ های رايج در مينياتور، شاهزاده خانم هندی است كه «هندو»

خوانده می شود. تخته‌سنگها در دشت و جويبار پرده ی مينياتور، با

قلم‌ موی چينی به روشنی نشان داده شده است. مينياتور نمونه‌ ای از

هنر راستين است كه نقش آن بر دل و جان می نشيند، چنانكه در آثار

ستايش‌ برانگيز مكتب رضا عباسی در سده ی هفده ميلادی (يازده

هجری). اما نقاشی های بدلی امروز كه فقط تقليدی است و نمونه ی

بی ذوقی، گرم و گيرا نيست. روشن‌ بينان ايران بر اين انحطاط دريغ

می آورند، و در تلاش‌ اند تا اين هنر را باز به پايه‌ ای كه در روزگار كهن

داشت برسانند.

 


برچسب‌ها: مینیاتور, هنر ایران, آکی یو کازاما, دکتر هاشم رجب زاده
 |+| نوشته شده در  یکشنبه ۲ شهریور ۱۳۹۹ساعت 10:19  توسط بهمن طالبی  | 

 

                                 حجاری و پيكرتراشی

 

   نمونه‌ های عالی پيكرتراشی بقايای باستانی نقش برجسته منقور

بر ديواره ی كوهها، ساخته‌ هایی است كه در تخت جمشيد می بينيم.

جز اينها، آثاری همچون تكه سفالهای با نقش برجسته ی لعابدار كه از

كاخ شوش به دست آمده، گواه تاريخ اين هنر است.

 

                                 بیستون کرمانشاه

   

   پيكرتراشی از كهن‌ ترين هنرهای ايران بوده، اما به احتمال بر اثر منع

تصويرنگاری و پيكرسازی در اسلام، مرمرتراشی در روزگاران بعد چندان

پيشرفت نكرده است. فقط كنده‌ كاری روی چوب ترقی چشم‌ گير كرده

است، و به خصوص در ساخته‌ های خاتم‌كاری آثار نفيس و زيبا بسيار

است. اما صندوق‌های چوبی، يا جعبه‌ های ساخته از چوب در ايران

امروزه در دنيا در نازلترین سطح است. با اين همه، روی اين صندوقهای

رختدان يا يخدان نقش و نگار گيرایی می دهند كه نمودار ذوق ايرانی

 است.

 

          پیکره ی «مرد سبو به دست» در محوطه ی باستانی بیستون

 

 

   گونه‌ ای كار موزاييک با چوب هست كه آن را در شيراز "خاتم‌كاری"

می نامند. در اين صنعت دستی، با كنار هم نهادن قطعه چوب های

بسيار كوچك و ظريف و چيدن سی و پنج تا چهل تكه چوب در سطحی

به اندازه ی 6×9 ميلی متر (با نقشهای هندسی) طرح موزاييک زيبایی

پديد می آورند. در خاتم‌كاری روی يك تار قديمی، در سطح 3 ميلی متر

مربع 438 تكه ی ريز خاتم كار شده و نقش هندسی بسيار دقيقی

ساخته شده است. لطف و ظرافت اين كارهای ذوقی، چين و شكن

موج زر و سيم را بر دريای آرام گرفته در مهتاب بهاری به ياد می آورد.

 

                            اثری دیگر از قلم صُنع نیاکان ما در بیستون


   نقاشی و صورت‌نگاری هم به علت نهی آن در احكام اسلامی،

 چندان پيشرفت نكرد. اما در اين دوره، نگارگری در هند بيش از ايران

ترقی يافت. در ايران از روزگار شاه عباس بزرگ نگارگران با اين كه در

شمار اندک بودند، با كشيدن تصاويری به سبک نقاشی خاور دور كه

تفاوت دور و نزديک (پرسپکتیو) در آن نموده نمی شد، يا سايه روشن

نداشت؛ نقاشی را پويا نگه داشتند و در دوره ی متأخر در نقاشی

 رنگ و روغن به شيوه ی اروپا طبع آزمودند. اين هنر، چنانكه ازين پس

ياد خواهم كرد، در ايران ترقی چشمگيری يافت.

 

 

 

                                        قلمدان‌ سازی

 

   از هنرهایی كه با نقاشی رابطه ی نزديک دارد، قلمدان‌ سازی 

است. برای نوشتن به فارسی، قلم نی و مرکب به كار می برند.

در قديم، ديوانيان و همه ی اهل داد و ستد هميشه قلمدان همراه

داشتند.

 

   

   در صحيفه ی حزقيال نبی، از اجزای عهد عتيق (یا همان کتاب

تورات) می يابيم كه دست‌كم از سه هزار سال پيش از قلمدان

استفاده می شده است.

 

 

   از قديم در خاورزمين، مردم می بايست هميشه قلم و مرکب و كاغذ

و مهر همراه داشته باشند. امروزه هم در ايران (برای تسجيل اسناد و

نامه‌ ها) هميشه مهر با خود دارند.

 

 

   مركب را در دوات فلزی راست گوشه ی كوچك كه سرپوش دارد

می ريزند، و آن را با قلم در جعبه‌ ای همچون تيردان باريك و دراز

(قلمدان) می گذارند. اين جعبه گاهی فلزی است، اما بيشتر از چوب

يا كاغذ فشرده است كه رويش را لاک می گيرند و به نقش و نگار

ظريف می آرايند.

 

 

   روی قلمدانهای عتيقه، در ميان نقش گل و بوته، يك شعر يا عبارت

مناسب هم نوشته است، و نيز تاريخ و جای ساخت و ترقيم و تذهيب

آن. روی قلمدانهای نفيس قديم كه شاهكار هنری است، هر هنرمند

(جعبه‌ ساز و لاک كار و نقاش و مذهّب) یک یک نام، امضا و تاريخ كار

خود را نگاشته‌ اند تا همين چندی پيش، مردم قلمدان به بند كمر يا

پر شالشان داشتند. 

 

 


   بيشتر قلمدان هایی كه يافتم و گرد آوردم به بلندی حدود 30 سانتی 

متر و پهنای دو تا چهار سانتيمتر است، و هر دو سر آن انحنا دارد و مانند

سر ترن متروی فرانسه گرد است و دو سويش هم در بالا كمی انحنا

دارد. جعبه ی تویی آن مانند كشویی از يك سر قلمدان بيرون می آيد،

و جای دوات چينی در سر آن است.

 

 


   می گويند كه خوشنويسان درجه ی یک هم خط هایی بر قلمدان

نوشته بودند. نقش زيبا و استادانه ی روی قلمدانها بيشتر پرده‌ های

 عشقی يا صحنه‌ های شكار شاهانه يا داستان سلحشوران و

قهرمانان يا گل و پرنده است. اين تصويرها، به خلاف پرده‌های نقاشی

به واقعيت نزديک است، و طبيعی و گيرا می نمايد.

 


برچسب‌ها: پیکرتراشی, قلمدان سازی, آکی یو کازاما, دکتر هاشم رجب زاده
 |+| نوشته شده در  پنجشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۹ساعت 11:30  توسط بهمن طالبی  | 

 

                                           فلزكاری

 

   صنعت و هنر فلزكاری از پيش از روزگار صفويان پيشرفت بسيار كرد.

سلاح‌ هایی مانند زره، كلاه‌ خود، شمشير و ديگر ابزار از نخستين

نمونه‌ های اين ساخته‌ های هنری است. در ميان ساخته‌ های فلزی

و آثار هنر فلزكاری چيزهای سودمند مانند كوزه و گلدان و تشت و ديگر

اقلام اثاثه ی خانه با ساخت ممتاز و طرح و نقش‌ های گوناگون ديده

می شود.

 

 

 

   اين هنر نيز پس از برآمدن صفويان به اوج رسيد. امروز هم در يك

راسته بازار اصفهان، صنعتكاران نقش‌ پرداز روی طلا و نقره و مس و

برنج و ديگر فلزها، كارگاه و مغازه دارند. در ساخته‌ های هنری مسين،

شهر دمشق هنوز معروف است. اما روزگاری بود كه ساخته‌ های 

شهرهای ايران دست‌ كمی از كارهای دمشقی نداشت.

 

 

از نمونه ی اين ساخته‌ ها دسته ی شمشير كهنه و طرائف ديگر است،

با چنان زيبایی و ظرافتی كه در نظر اول آن را با گلدوزی زيبای ابريشم

اشتباه می كنند!

 

 


  نيز هنوز می توان اينجا و آنجا خاتم‌كاری ظريف و كلاه‌ خود و سپر

زينت يافته با نقش‌ های دقيق هنری ديد. ساخته‌ های زينتی فلزی

كه با قلمزنی در سينی برنجی نقش‌ های ظريف و زيبا درآورده‌اند، و

نيز ظروف نقره كه روی آن با مته نقش داده‌ اند، هنوز هم چندان گران

نيست. هنر ترصيع فلز، كه مانند زربفت و با خط های طلا و نقره و

مس بر زمينه ی فلز ديگر، نقش و نگار می اندازند، نيز از طريق کالاها

و کاروانهای تجاری به اروپا برده شد.

 

 

 


   از صنايع دستی فلزكاری كه همه‌ جا می شود يافت، سرقليان است.

در باره ی كوزه ی قليان پيشتر ياد شد. سرقليان كه جای آتش و تنباكو

است، كم‌ و بيش به اندازه ی فنجان چای خوری ژاپنی است كه روی آن

قلمزنی يا ميناكاری كرده يا جواهر نشانده‌ اند. روی شماری از اين

سرقليانها صحنه ی شكار يا رقص يا نقش اسليمی با قلم يا مينا ساخته

يا زمرد و فيروزه نشانده‌ اند، كه كاری بسيار زيبا و ظريف می نمايد. بدل

اين سرقليانهای قديمی امروزه ساخته مي‌شود. اما هنوز می توان در

عتيقه‌ فروشی ها سرقليانهای اصيل قديمی پيدا كرد.

 

   

   فيروزه كه محصول ويژه ی ايران است برای زيب و زينت‌ های گوناگون

به كار می آيد. گاهی اين سنگ را خرد می كنند (چنان كه در ساختن

زيورآلات با طرح موزاييك)، آن را حتی در ساختن مينياتور به كار برده‌اند.

 

 


   خود در عتيقه‌ فروشی ها سه چهار شاهكار هنری سرقليان پيدا

كردم و گرفتم، كه هميشه به جای زيرسيگاری به كار می بردم.

   هنوز صنايع دستی ساخته می شود، اما جنبه ی هنری آن كمتر به

پايه ی ساخته‌ های قديم می رسد. از روی اتفاق چراغ پايه برنجی كهنه

كه زير و بالای ستون پايه‌ اش پيكره‌ سازی شده بود پيدا كردم، و بسيار

خوشحال شدم. هر چند كه اين چندان عتيقه نبود.

 

   

   به موزه‌ های اروپا كه برويم می توانيم آثار نفيس صنايع دستی ايران 

را ببينيم. در اين ميان ساخته‌ های نقره يا مس با طرح و نقش عالی،

مانند مجموعه يا سينی بزرگ غذا، يا چيزهای تزئينی و مجسمه‌ های

 هنری هست.

 

 

   فن پرداخت فلزات چندان رشد نكرده، اما هنر ميناكاری و كاربرد مينا

در صنايع دستی از سيصد سال پيش همچنان مانده است. روی مس

يا برنج، ميناكاری ـ بيشتر به رنگ آبی تيره و لاجوردی ـ می كنند، كه

گاه با طلا و نقره‌كاری آميخته است. مينای هفت‌ رنگ هم زياد است؛

اما امروزه، مينای هفت‌ رنگ كار اصيل و قديم، كم پيدا می شود.

 


برچسب‌ها: فلزکاری, جنگ افزار, آکی یو کازاما, دکتر هاشم رجب زاده
 |+| نوشته شده در  چهارشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۹ساعت 10:16  توسط بهمن طالبی  | 

 

                       

                            چينی و سفال‌ سازی

 

   با آمدن اسلام، كشيدن نقش موجودات زنده منع شد زيرا كه در

احكام اسلامی اين گونه نقش‌ پردازی حكم بت‌ سازی را دارد. نيز

عقايد اسلامی ميدان را برای شعر و هنر محدود كرد، چون از می و

مستی نهی شد. اما در روزگار صفويان، شاه عباس بزرگ بيش از

شاهان ديگر جانب هنر را گرفت و منع و نهی دينی چندان سخت

نبود و هنر ايران احيا شد.

 

 


   به همت شاه اسماعيل بنيانگذار سلسله ی صفوی، (به يك حكم و)

در يك روز تقريبا" مردم سراسر ايران به شيعه تغيير مذهب دادند.

 

 

   پادشاه (ساسانی) خسرو پرويز و پس از او شاه عباس بزرگ حاميان

بزرگ هنر بودند. در عهد ساسانيان خسرو پرويز صنعتگران و هنرمندان

را از چين فراخواند، و ظروف همانند طرح و كار چين زياد ساختند.

 

 

   اما رفته‌ رفته ظروفی كه نمودار ذوق و زيبایی شناسی ايرانی است

در اينجا درست كردند. نمونه ی آثار برتر ساخته شده از چينی در دوره ی

جديدتر، كوزه ی قليان و چيزهایی مانند آن است. چينی های ساخت

ايران در مقايسه با ساخته‌ های چين هم به راستی لطيف و ظريف

است. اما ساخته‌ هاي تقليدی سال های اخير در خور توجه و شايان

ذكر نيست.

 


 

    زيارتگاه ها و آرامگاه های شاهان و مساجد كه در سراسر كشور

فراوان است با كاشی و سفال هایی كه لعاب روزگار خود را دارد زينت

شده است. رنگ مشخص عصر صفوی آبی تند ويژه ايران يا به اصطلاح

نيلی (به رنگ سنگ لاجورد) است كه در مساجد بزرگ اصفهان و

بناهای مانند آن در گوشه و كنار ايران می بينيم. اين بناها و زينت‌ها 

آثار هنر قديم ايران را به امروزيان رسانده است. اما اكنون ديگر

نمی توانند نظير اين آثار را بسازند.

 

 


   

   ساختن نقش و نماهای عالی با سفال لعابدار هم در آن روزگار به

اوج رسيد. اما اين هم از شيوه ی نگارگری چين اثر فراوان پذيرفت

(چنان كه شيوه ی ترسيم ابر خجسته و نقش‌ های مانند آن يكسره

سبك چينی دارد)، يا كه در تأثير شيوه ی نگارگری هند شد.

 

 

   اما نقش و نماها بيشتر نماد والایی است از قهرمانان باستانی ايران

كه داستان آنها در شاهنامه ی فردوسی آمده است. در اين ميان

صحنه ی ناساز كشتن ديو سفيد هم كه به دست رستم از پا در می آيد

هست. اگر پی جوی همانندی برای نابودسازی ديو سفيد در داستانهای 

ژاپنی باشيم، آن را با افسانه ی «شوتن دوء جی» مشابه می يابيم، كه

قهرمان آن مانند رستم پهلوان باستانی ايران است. (شوتن دوء جی؛ دزد

يا عيّاری در ژاپن قديم كه به هیأت ديوی می آمد و چيزهای پر بها را

می ربود.)

 


برچسب‌ها: سفالگری, کاشیکاری, آکی یو کازاما, دکتر هاشم رجب زاده
 |+| نوشته شده در  سه شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۹ساعت 10:15  توسط بهمن طالبی  | 

 

                    خط، خوشنويسی و كتاب‌ آرایی

 

   زيبایی زيب و زينت های ايرانی پس از غلبه ی دين محمدی به

راه‌ های گوناگون جلوه يافت. دقت رياضی و خلاقيت ايرانی در هم

آميخت و در صنايع دستی نمود پيدا كرد. همچنان كه در چين و ژاپن،

در ايران هم خط و خوشنويسی را هنر می شناسند. اما در اينجا اثر

قلم را حتی در ساختمان‌ ها يا در ظروف چينی و سفالی يا در

منسوجات در كار می آورند. شكسته‌ نويسی با حروف عربی در

فارسی اثر زيبایی می سازد. هنوز هم در ری، نزديك تهران، سفال

لعابدار كهنه از دل خاك بيرون می آيد. نقش‌ نوشته روی اين سفالها

به خط كوفی است، و كمی جديدتر آن به خط عربی. پس پيداست

كه خط نگاری روی سفال و بدل چينی در هزار و پانصد سال پيش در

روزگار ساسانيان فن و هنری بسيار پيشرفته بود.

 

 


   به تشخيص اهل خبره، از ويرانه‌ های كاخ های قديم سفال های

 گوناگون بيرون آمده و اين سفالها در هر جا از گونه ای ديگر است. از

اينجا پيداست كه هنرمندان آن روزگار همه در پی خلاقيت و ابداع

شيوه ی خود بودند، نه در كار تقليد محض.

 


   به روشنی می بينيم كه خط زيبا و خوشنويسی برای ايرانيان هنر

است، چنان كه كتابهای خطی كهنه يا مجموعه‌ های خوشنویسی و

مرصع را در گنجينه ی اثاث خانه نگاه می دارند. كسانی (از سودجويان)

فقط تصاويری را كه برای آراستن كتاب در ميان برگ های آن است جدا

می كنند و در خارج (يا به بيگانگان) می فروشند. چنين است كه

كتابهایی كه هنرمندان برجسته ی قديم نوشته و ساخته‌اند رفته‌ رفته

ناياب شده است، و امروزه اين گونه آثار را به سختی و با صرف پول

هنگفت می توان به دست آورد.

 

 


   همچنان كه در خاور دور، در ايران آثار خوشنويسی قديم هم هست

كه قطعه‌ های آن، هر چند كه پاره يا ناقص باشد، بسيار پر بها است.

امروزه هم هنرمندان خطاط و خوشنويسانی كه در خدمت دولت‌ اند

حقوق زياد می گيرند؛ اما شمار آنان رفته‌ رفته می كاهد و از ماشين

تحرير هم زياد استفاده می شود. خوشنويسی هم خود انواع گوناگون

دارد، چنانكه نستعليق يا شكسته، كه مشابه است با" كايشو" يا

"گيوشو" در خوشنويسی ژاپن.

 


   همانند خط، تجليد و كتاب‌ آرایی هم از هنرهای زيبای رايج و مشهور

است. چرم كشيده شده روی جلد يك كتاب كهنه را كه نقش و نگار

ظريف و پركار دارد، در جهان چرم و كار روسيه می شناختند، اما معلوم

شد كه به راستی ساخته ی ايران است.

 


   نه فقط در جلد كتاب، كه در نقاشی و پرده‌ سازی هم هنرورزی و

نقش‌ سازی روی پوست هنوز استادانه و دل‌ انگيز است. در اين

نقش‌ ها و پرده‌ دوزيها، با به هم پيوستن پوستها از رنگهای گوناگون

اثری چشم‌ نواز پديد می آيد. جز تكه‌ دوزی پوست، هنر آراستن و

جلوه دادن پوست يا جلد چرمين با طلا و نقره (تذهيب) هست، كه

كاری بسيار پر زحمت و وقت‌ گير است. در گونه‌ ای ديگر از تجلّد هنری

و كتاب‌ آرایی هم از رنگ استفاده می كنند و به جلد، نقش برجسته

مانند سايه روشن می دهند. نيز نقش‌ هایی مانند "ناشی جی" ژاپن

هم هست. گاه بر قاب آيينه ی كهنه هم، چنان كه در كتاب‌ آرایی و روی

جلد كتاب، كار می شود و قاب چرمی را نقش و نگار می دهند. (ناشی

جی؛ گونه‌ ای نقش‌ سازی روی لاک و ظرفهای لاكی ژاپنی با

طلا و نقره به نگاره ی گلابی، و نيز طرح گلابی مانند در پارچه و

منسوج ديگر)

 

 


   خوشنويسی متن و نقاشی صحنه‌ هایی از داستانها و جلدآرایی

شاهنامه، سروده ی فردوسی، نمونه ی اعلای هنر كتاب‌ آرایی است

كه بازمانده است. به دست آوردن و داشتن فقط بخشی از يك كتاب

كهنه ی نفيس می تواند آدم را گنجينه‌دار (و توانگر) كند.

 


برچسب‌ها: خوشنویسی, تذهیب, کتاب آرایی, آکی یو کازاما
 |+| نوشته شده در  دوشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۹ساعت 16:25  توسط بهمن طالبی  | 

 

                               ذوق هنری ایرانیان

 

   با ديدن بقايای تخت جمشيد و شوش اين حقيقت را آشكار می يابيم

كه فرهنگ ايران، در سه هزار سال پيش به اوج رسيده بود. اما هنر ايران

با آن كه در اصل تجملی و زينت‌ ساز است، گرايش بسيار به مفيد و

كارآمد بودن در زندگی نیز دارد. از اصول ثابت آن زيبایی شناسی و

گرايش به توازن و تعادل است، كه اين جوهر طبيعی هنر ايران است.

 

 

   برابر گفته ی كارشناسان، ديدگاهی كه ايران از آن به طبيعت می نگرد

پيكره سازانه و سه‌ بعدی نيست. اين نگرش يكسره نقاش‌ وار و در

سطح است. ايرانی نبوغی كم‌ نظير در پرداختن نقش و نگار دارد. چنين

است كه در زمينه ی صنايع دستی اين نبوغ را در مواد و مصالح در

دسترس به كار گرفته، و با دلبستگی به نقش و حس دقيق

رنگ‌ شناسی چيزهای سودمندی را كه مناسب زمانه و اقليم اوست

از كار درآورده و به كمال رسانده است.

 


   در ايران امروز حتی خدمتکاران از زن و مرد حس و غريزه ی زيبایی

شناسی فراوان دارند، و در آراستن ميز و خط يادگاری نوشتن بر در و

ديوار و درخت و مانند آن، ناسازی و ناهماهنگی در كارشان نيست.

 

 


   از روزگار باستان، از سه هزار سال پيش تا به امروز، ايرانی ملتی واحد

بوده، و كشوری كه صنايع و هنرهای دستی را تا به روزگار ما نگهداشته،

فقط ايران است. در حوزه‌های تمدنی مانند مصر يا آشور يا يونان، هيچ‌

جا هنر قومی و ملی تا امروز زنده و برجای نمانده است، در باره ی

فرهنگ مردم ساراسن هم حال چنين است. (بسياری از شرق‌ پژوهان

و سفرنامه‌ نويسان قديم، مثل پلانو كارپينی، روبروک Rubruk و

ماركوپولو، مسلمانان را به طور كلی (مردم) یا ساراسن (Saracens)

خوانده‌اند. در دايرة المعارف مصاحب هم می خوانيم كه اين نام را

يونانيان و روميان متأخر به مردم چادرنشين بيابان سوريه و عربستان،

كه مزاحم مرزهای امپراتوری روم در جانب سوريه بودند، اطلاق

می كردند؛ و سپس به همه ی عربها و در جنگهای صلیبی به همه ی

مسلمانان می گفتند.)

 

 

                           بندر لافت در جزیره ی قشم

 

   هنر و صنايع دستی ايران امروز تنزل كرده، گرچه برابر نظريه‌ای اين

هم يكی از دوره‌های انتقالی است كه در تاريخ بارها تجربه شده است.

اما اين ملت اينک به تلاشی دوباره برخاسته است تا گذشته ی پر

افتخار را زنده كند و تند به اعتلای پيشين برسد.

 

                  در امان ماندن از رطوبت در خانه های شمالی


   مورخان هنـری، بيـزانس را خاستگـاه عمـده ی هنـر باختـرزميـن

شناخته‌اند، و نيز تأييد می كنند كه هنرهای زيبای اين خاستگاه از

راه روم شرقی با هنر ايران ساسانی پيوندهای نزديک داشته است.

بدين سان ساسانيان سهم درخشانی در رساندن ذوق و زيبایی

شناسی شرقی به مغرب‌زمين و گرفتن مايه‌های هنر و ذوق باختری

 و آميختن آن با مايه‌ های خاوری داشته‌ اند.

 

 

 

                                   هنر معماری

 

   در بناهای ايرانی، از قديم، تا جای ممكن از مصالح نزديک و در

دسترس استفاده می شده است. امروزه هم در جنوب، برای خانه‌

سازی، سنگ مانند مرمر، به كار می برند، و در شمال ساختمان های 

چوبی با بام سفالين زياد است. شيوه ی رنگ كردن ستون‌ها، پيشانی

ديوار و زير بام و جاهای ديگر، گذاشتن بادگيرهای تهويه و خنك كننده

برای تابستان، و ديگر ويژگی های معماری هم چشمگير است. اسلوب

ساخت پنجره‌ های سراها و بناها، كه مانند درهای كشویی كاغذپوش

ژاپنی از كف و سراسری باز می شود، و چنان تعبيه شده كه از ميان

اتاق و به راحتی از منظر حوض و باغچه و چشم‌ انداز طبيعی بيرون لذت

ببريم، از ويژگی های معماری ايران است.

 

                                      باغ فردوس تهران


   حتی در خانه‌ های روستایی هم پنجره‌ های بزرگ امكان می دهد

كه منظره ی بيرون را برابر چشم داشته باشند. در تهران، پايتخت ايران،

هم چوب و هم سنگ برای ساختمان‌ سازی كم است. پس از آجر، كه

خشت پخته است، و با كشيدن ديوارهای گلی به سبک قديم ژاپن كه

از آميخته گل و كاه (كاهگل) درست می شود، خانه می سازند. فقط

در ساختن خانه‌ های اعيان و مكان های مهم آجر و انواع سنگ به كار

می برند. در همه حال، طرح و تركيب‌ های تزئينی در بناها، آن را

شكوهمند جلوه می دهد. به خصوص تركيب گنبد و طاق های قوسی

زيباترين نما را می سازد. شيوه ی معماری اين طاق های قوسی و

اجزای ديگر بنا، ميراث بيش از سه هزار سال تاريخ هنر ساختمان است.

در جایی كه بام سنگين است، با ستونهای چوبی شمع می زنند تا از

فشار به پايه و ديوارها كاسته شود؛ اما اين تركيب به هيچ روی

ناهماهنگی ايجاد نمی كند.

 


   در ييلاق شميران، نزديك تهران، خانه ی ييلاقی ميان دره و نزدیک

 رودخانه زياد ساخته‌ اند، و ما هر تابستان يكی از آنها را اجاره

می كرديم. اين خانه‌ها خشت و گلی است؛ اما وقتی كه قالی در آن

می گسترديم و اثاثیه را می چيديم، خانه از هنگامی كه خالی بود

بسی زيباتر می نمود و تقريبا" نمی شد آن را از خانه ی خالی كه

ديده بوديم باز شناخت. سفيران خارجی و مردم توانگر و اعيان ايران

همگی فصل تابستان را در شميران می گذرانند. نزديک اقامتگاه

ييلاقی ام خانه ی مجلل باغ فردوس بود. اينجا خانه ی ييلاقی يكی

 از ديوانسالاران قديم بود، اما او به گناهی گرفتار شد و دولت اين

خانه را مصادره كرد. باغ فردوس حالا به ويرانی افتاده، اما ساختمانی

از آن به سبک رنسانس نمونه ی اروپایی است به كيفيتی كه هيچ

ناسازی و ناهماهنگی در آن نمی بينيم، و به خصوص آرايش داخلی 

و كاشيكاری ديوار و زيرطاقی ها و تركيب ايوان با بناهای اروپا و امريكا

همسری دارد. معمار ايرانی كه اين بنا را طرح افكند از معماری اروپا

الگو گرفته، اما طرح غربی هيچ او را مقيد نساخته و نقشه را چنان از

كار درآورده است كه اگر معماران ساختمان های دولتی امروزی ما اين

بنا را ببينند می خواهند از خجالت بميرند. اتصال ديوار به سقف با انحنا

و گرفتن زاويه با گچ‌بری (به شيوه ی مقرنس‌ كاری) انجام می شود

با خانه‌ بندی موزون منظم مانند لانه ی زنبور عسل كه گاه با رنگ‌ آميزی

و طلاكاری زينت می يابد.

 

                                          مقرنس کاری

 

   ناگفته پيداست كه در بناهای ساخته شده از آجر، طاق قوسی و

ستونک پاطاق بيشتر كاربرد دارد، و مسلم است كه ايران هم از

معماری سومريان و تمدن بين النهرين سهمی داشت. اما شگفتی

برانگيز است كه در اين مرحله از تاريخ معماری فن طاق قوسی و

آجربندی كردن از پايين و به سقف رساندن (شيوه ی طاق گنبدی) هنوز

شناخته نبود و اين تركيب پيچيده را بی داشتن وسايل دقيق طراحی و

اندازه‌ گيری و فقط با اسباب و ابزاری كه تقريبا" به تراز و گونيا محدود

بود از كار درآوردند. معماران ايرانی علم هنر ساختمان را نخوانده بودند،

اما باز معمار ژاپنی به پايه ی آنها نمی رسد.

 

                                 مسجد نصیرالملک شیراز

 


   در كاخ كنونی گلستان سقف و ديوار با قطعه‌ های كوچک آيينه تزئين

شده است، به شيوه‌ ای كه آن را آيينه‌ كاری می خوانند و در واقع

خاتم‌ كاری با آيينه است. اينجا را تالار برليان نام داده‌اند، زيرا كه آيينه‌

كاری ديوار، آن چنان است كه ميليونها قطعه ی الماس تراش داده

پرتلاءلو بر ديوارها نشانده باشند. خانه‌ های اشراف و اعيان ايران هم‌

چنين طرح و تزئينی دارد. چيزی كه در كاخ گلستان برايم چشمگير

نمود كاشی های كارشده بر پيشانی ديوارها است. از اين كاشی های

زيبا و درخشان هم چنان كه سفالينه‌ های لعابدار قديم از ويژگی های

روبنای ساختمان‌ ها در ايران بود، در حمام ساختمان سفارت و اقامتگاه

نيز كار شده است. یک تكه از اين سفالينه‌ های لعابدار قديم چندين

هزار تومان ارزش دارد. اما تازه ساخته ی آن چندان قيمتی نيست زيرا

كه فن ساخت آن امروزه بسيار تنزل كرده است. سر در كاخ و زير طاق‌ها

و دروازه‌ها را همه از اين كاشی های زيبا كار می كنند. می گويند كه

فن و هنر كاشی سازی را در روزگار قديم، مانی از چين آورد. در تاريخ

جديد، شاه عباس اول، هنرمندان چينی را به اصفهان و كاشان دعوت

كرد. پيش از آن در ميانه ی سده ی سيزده ميلادی (هفتم خورشیدی)،

هولاگو خان برادر قوبيلای قاآن و سرسلسله ی ايلخانان ايران، صنعتگران

چينی را به اين سرزمين آورد. (مونگكه قاآن، قوبيلای قاآن و هولاگو خان

به ترتيب پسران اول، دوم، و چهارم تولوی خان، پسر چنگيز خان بودند.)

 

 

   اين سفال لعابدار كه از تركيب هنر محلی با فن و صنعت چين پديد

آمده است امروزه هم «كاشی» يعنی ساخته ی كاشان خوانده

می شود.

 


برچسب‌ها: معماری ایران, کاشیکاری, آئینه کاری, آکی یو کازاما
 |+| نوشته شده در  دوشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۹ساعت 12:30  توسط بهمن طالبی  | 

 

                                    ایران و همسایگانش

 

   اگر از نظر نظامی به روابط خارجی بينديشيم، ميان كشورهای نزديك

و پيرامون ايران اتحاد شوروی مهمترين آنهاست. اما از ديد همه‌ سويه

كه بنگريم و بسنجيم قوه ی نظامی ايران به هيچ روی قابل مقايسه با

همسايگان قوی آن نيست.

 

   

   سران سياسی و نظامی ايران تقريبا" همه‌ شان در روسيه تحصيل

كرده‌اند، و با اين كه از حكومت شوروی دلخوش نيستند از آن ملاحظه

دارند. البته در سراسر ايران، و به خصوص در پايتخت، نفوذ روسيه به

طور محسوس قوی است. گاهی از مرز قفقاز خبر می رسد كه سربازان

شوروی از مرز تجاوز كرده‌اند.

 

 

   در ماه آوريل 1929 میلادی (بهار 1308 خورشیدی) به هنگام انقلاب

افغانستان هم روزنامه‌ های شوروی جنجال به راه انداختند كه قوای 

ايران به مرز افغانستان تعدی كرده و غرب اين سرزمين را اشغال كرده

است. وقتی هم كه ايران درگير قيام عشاير فارس بود، تفسيرهای 

غيردوستانه از سوی مسكو منتشر شد. از نظرگاه نظامی، ميانه ی

دو كشور به هيچ روی آرام نيست.

 

 

 


   اين واقعيت كه انگليس در جنوب ايران منافع عمده دارد چشمگير

است، و به خصوص چون عراق و هند با ايران همسايه‌ اند بريتانيا به

وضع نظامی ايران بسيار حساس است. اين شايعه كه آشوب و

شورشها در ايالت فارس و جاهای ديگر به تحريك انگليسی ها است

هميشه هست، و بی پايه و مايه هم نيست. به ملاحظه و مصلحت

نظامی، ايران اكنون تمايل دارد كه نفوذ انگليس را ريشه كن كند؛ و با

اين كه از هر كشور خارجی، اهل فن استخدام می كند، كارشناس

انگليسی (در برنامه‌ های عمرانی) هيچ ندارد. به تازگی برابر موافقنامه

انگليس و عراق قرار شده است كه بريتانيا پايگاه هوایی خود را در خاك

عراق نگهدارد. ايران اين قرار و مدار را با سردی و ناخشنودی می نگرد.

نيز ايرانيان لزوما" با جنبش استقلال‌ طلبی هند همدردی دارند.

 


   در ماه ژوئن 1931 میلادی (تابستان 1310 خورشیدی) كه مسئله ی

مرزی ميان ايران و تركيه - كه كشدار شده بود - سرانجام داشت به

توافق می انجاميد، به ناگاه قيام كردهای تركيه پيش آمد. چون خط

مرزی اين دو كشور از ميان كوه آرارات می گذرد، برای دنبال و سركوب

كردن كردهای شورشی لازم آمد كه قوای تركيه وارد خاك ايران بشوند.

   تركيه با توجه به نارسایی قوه ی نظامی ايران، پيشنهاد كرد كه در

اين كار به اتفاق وارد عمل بشوند، و چون ايران با اين خواست مخالفت

نشان داد به يكباره مناسبات دو كشور بسيار متشنج شد. دو دولت

هيأت هایی برای مذاكره تشكيل دادند تا موضوع را بررسی و مسئله را

حل بكنند. به هر روی، ايران در روابط مرزی با تركيه و شوروی از نظر

نظامی وضع دشواری دارد، و درگير مسائلی است كه برآمدن با آن تدبير

و تلاش فراوان می خواهد. 

 


   روابط ايران با افغانها، با اين‌ كه اين دو ملت تقريبا" از يك نژادند،

خوب نيست و ايران احساس خوشايند نسبت به افغان ندارد. ايران

با نهضت تجددگرایی افغانستان به ابتكار امان اله خان، جانبداری 

نشان داد؛ اما با پيشامد انقلاب در افغانستان و قيام و شورش

عشاير در ايران، با مرزهایی كه بوميان آسان می توانند از آن آمد و

شد كنند، ميان دو كشور تيرگی افتاد.

 

 

   در جريان آشوب در افغانستان یکباره شايع شد كه سربازان ايرانی از

مرز گذشته و هرات را گرفته‌ اند، و بيم درگيری نظامی می ‌رفت. اما با

آرام شدن اوضاع در افغانستان، روابط دو كشور به حال عادی برگشت.

در اصل، افغانستان از نظر نظامی از ايران ملاحظه دارد و با اين مملكت

همسايه كه هم قوه و هماوردش نيست مسئله و معما زياد دارد، و با

بيم و احتياط به او می نگرد.

 


برچسب‌ها: همسایگان ایران, آکی یو کازاما, دکتر هاشم رجب زاده
 |+| نوشته شده در  شنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۹ساعت 21:52  توسط بهمن طالبی  | 

 

                                    قشون ایران

 

   نيروی لشكری ايران برابر اصلاحات نظـام سربـازگيـری از دوره ی

وزارت جنگ رضاشاه، با وضع قانون خدمت عمومی اجباری در سال

1925 بر پايه ای استوار بنياد شد. (گلشائیان می گوید: قانون نظام

اجباری (وظيفه) در 16 خرداد سال 1304 تصويب شده ولی اجرای 

آن تا اواخر سال 1306 به تأخير افتاده بود.)

 

 

   ايجاد اين ارتش و تسليحات جديد در اين كشور، البته كاری بزرگ

و بی سابقه و كمال مطلوب است، و نتايج چشمگير از آن انتظار

می رود. اما اين قانون هنوز به طور كامل به اجرا در نيامده است، چون

در ولايات ايل‌ ها و مردم چادرنشين و اهل كوچ هستند و نسبت به

احضار مردان جوان به خدمت نظام در سراسر كشور نگرانی و

بی قراری نشان داده‌اند. به تازگی هم قانون ثبت احوال اعلام شد، اما

مدتها خواهد كشيد كه اين قانون (و خدمت وظيفه) به طور سراسری

 و يكسان در كشور اجرا بشود. (قانون سجل احوال در 14 خرداد 1304

تصويب شد.) قانون نظام وظيفه مردانی را كه به بيست و يك سالگی 

رسيده‌اند به خدمت سربازی فرا می خواند، كه دوره زير پرچم آن دو

سال و دوره ذخيره و احتياط هفده سال است.

   استثنای معافيت از خدمت و تعويق در آن هم پيش‌ بينی شده است،

و از اين نمونه است، تعويق يا تأخير در خدمت جوان هایی كه سرگرم

تحصيل‌ اند.

 

 

   امروزه ايران كاملا" زير حكومت استبدادی لشكری است، حال آن كه

وجود مجلس، نمود نظام (به ظاهر) پارلمانی است. اما قدرت مجلس،

رفته‌ رفته می كاهد و به اقتدار دستگاه های لشكری افزوده می شود.

در باره ی همه ی امور نظامی و افراد قشون، پادشاه رأسا" تصميم

می گيرد، و هم او فرمانده ی كل قوا است. شاه خودش نظامی است

و رياست واقعی ستاد ارتش را هم دارد. در نتيجه ی اين وضع، نظاميان

در جامعه امتياز و موقع برتر دارند؛ چنان كه قانون ماليات بر درآمد كه به

تازگی و برای نخستين‌ بار در ايران وضع شد، انواع ماليات ها را با ضريب

تصاعدی پيش‌ بينی كرده است، اما نظاميان از همه ی اين ماليات‌ ها

معاف شناخته می شوند. نيز فرماندهان لشكری كه از وابستگان و

معتمدان پادشاه اند مقام های مهم مملكت را از هر گونه احراز

می كنند، و امروزه بر سياست داخلی و امور كشوری ايران هم تا

اندازه‌ای حكومت دارند.


   اكنون قشون ايران حفظ امنيت داخلی را به زحمت تأمين می كند.

اما در بيابان ها و كوهستان های نواحی مرزی نزديك به سه ميليون

چادرنشين هستند و خان ها و رؤسای اين قبايل از گذشته، همچون

فرمانده ی نظامی و فرمانروای محلی ايالتی در چين، مردان رزمنده

خود را داشتند و مطيع فرمان حكومت مركزی نبوده و زير بار باج و

خراج (ماليات) نمی رفته‌اند، و در جای حكمران مستقل در ناحيه و

شهر حوزه ی اقتدار خود مسلط و صاحب نفوذ بوده‌اند. اما پس از

حكومت يافتن سلسله ی تازه (پهلوی)، خان های قبايل به تدريج در

حيطه ی قدرت سياسی مركز در می آيند و در نتيجه،پيوسته ناراضی

 و شاكی بوده‌اند و با اين سلسله دشمنی می ورزند. در اين وضع،

جلوگیری از سركشی و قيام آنها برای قشون ايران كار بسيار دشواری

است، به خصوص كه افراد اين قبايل بيش از سربازان قوای دولتی، 

كه بيشتر از اهالی آبادی ها و شهرها هستند، با وضع و موقع محل

و كوره راه ها و كوهستان ها آشنایی دارند و (در عمليات حمله و گريز)

به آسانی پديد می آيند و باز پنهان می شوند و همه، مردانی ورزيده

و خوش‌ بنيه‌ اند و در تيراندازی چابک دست؛ پس برای قوای دولتی

 حريفی بسيار سرسخت‌ اند. با اين همه،از آغاز حكومت يافتن پادشاه

كنونی، داشتن اسلحه به تدريج قدغن شد، و در نتيجه قبايل هم رفته‌

رفته مضيقه ی اسلحه و مهمات پيدا كردند، و انجام وظيفه و پيشرفت

كار قوای دولتی آسان تر شده است.


   پس از برنشستن پهلوی، قشون‌ كشی و عمليات عمده ی نظامی

حدود پنج‌ بار بوده، همه برای سركوبی قبايل محلی، و هر بار تقريبا"

با موفقيت به انجام رسيده است. (به احتمال، اشاره است به طغيان

اسماعيل آقا سميتقو در آذربايجان، شورش شيخ خزعل در خوزستان،

شورش تركمن‌ ها در تركمن صحرا و خلع سلاح آنها، غائله ی جنوب

توسط انگليسی ها و قيام عشاير جنوب)

 

                                          شیخ خزعل

 

    در پی هر يك از اين درگيری ها، اسلحه ی قبايل مصادره شد تا بار

ديگر به مقاومت برنخيزند، و در عين حال در پاره‌ای موارد تدبير متفرق

ساختن قبيله‌ های سرسخت و نافرمان با كوچاندن آنها به جاهای

گوناگون برای جلوگيری از تجمع دوباره‌ شان به كار گرفته شد. برای 

نمونه در سال 1930 طوايف لر را كه در لرستان متمركز بودند به مركز

ايران كوچ دادند و هزاران تن از آنها را پراكنده ساختند. اين طوايف لر،

شرّ و لجوج بودند و ساليان دراز با كارهای خود حكومت مركزی را به

تنگ آورده بودند. گاهی نيز رؤسای قبايل و طوايفی كه سركوب

می شدند در جای گروگان در تهران توقيف و زير نظر بودند. بعضی از

سران قبايل درجه يك ايران هم اعدام شدند، چنان كه در ماه هفتم

سال 1931 میلادی در باره ی كسی مانند سميتقو كه رییس بزرگ

طوايف و سواران كرد نزديك شمال قفقاز بود، اين تدبير در كار آمد. 

هر چند كه اين كارها بر نفرت قبايل از دولت می افزود. (مهديقلی

هدايت در خاطرات و خطرات نوشته است: «در بهار 1301 دست به

خلع اسلحه ايلات گذارده‌اند. مُقدم، دفع شر اسماعيل آقا شكاک

است. نظاميان موفق شدند چهريق را از تصرف اسماعيل آقا درآورند.

خودش به خاك تركيه فرار كرد.

 

                                    اسماعیل سیمیتقو

 

   تعقيب اسماعيل آقا سميتقو كه كانون فساد اكراد است ادامه یافت

 و خلع اسلحه از اصول مهمه ی برنامه است، چه در شمال چه در

جنوب.

   در اسفند 1307 ايلات نزديكتر به مركز: بختياری، قشقایی و

شاهسون، تا درجه‌ ای تحت تمكين در آمده‌اند. عربستان (خوزستان)

هم پس از كوتاه شدن دست خزعل كه در تحت حمايت پادشاه

انگليس در تهران است تابع وزارت داخله است. تصفيه ی بلوچستان

در جريان است. «دوست محمد خان» كه سركشی می كرد و به

تهران آمده تحت نظر بود موفق به فرار شد در ثانی به بند افتاد و از

بند حيات جست ... در اين اوقات اسمعيل آقا هم كه فتنه ی آذربايجان

بود و به تركيه فرار كرده بود، تأمين خواسته، برگشته به تير غيب

مقتول شد.)

 

                                   دوست محمدخان بلوچ
   

   كشيده شدن راه های شوسه و راه‌ آهن كه جابه‌ جا شدن قوای

 نظامی را آسان و سريع‌ تر كرده، به نيروهای دولتی قدرت مقابله ی

بيشتر داده است. يکی از اين راه ها، جاده‌ای است ميان دزفول و

خرم‌آباد كه ساختمان آن به تازگی به انجام رسيد. اين جاده از ميان

لرستان می گذرد و می تواند نفربرها و وسايل نقليه ی نظامی را به

سهولت و سرعت جابجا كند. خط آهن ميان دزفول و بندر شاپور (كه

پيشتر خورموسی نام داشت) هم، كه بخشی است از راه‌ آهن

سراسری شمال به جنوب ايران، كشيده شده، پس سركوب كردن

ايلات جنوب آسان تر شده است. (در شهريور 1314 به موجب

تصويب نامه ی هيئت وزيران نام خورموسی به بندر شاپور بدل

گرديد و ابتدای راه‌ آهن سراسری ايران در جنوب و از بزرگ ترين

بنادر خليج فارس است.)

   اما ايلات در نواحی كوهستانی زندگی می كنند و اين نواحی 

مسّاحی و نقشه‌ برداری نشده است و نقشه دقيق آن در دست

نيست. نفربرها و ناقل‌ های نظامی نمی توانند از بيشتر اين

كوهستان ها بگذرند، و ارتش منظم در عمليات خود در اين جا با

دشواری های گوناگون روبه‌ رو است، زيرا كه افراد آن با اين نواحی

سخت‌ گذر آشنایی و عادت ندارند. پس سركوبی قبايل شورشی

 كاری دشوار است. از اين رو تربيت قوای نظامی و آموزش عمليات

كوهستانی و تعليم سوار نظام اهميت نخستين دارد.

 


   تعليم افراد در سرباز خانه‌ ها و آموزش نظری افسران با جدیت و

حرارت دنبال شده، اما آموزش عملياتی پيشرفت چندانی نداشته و

قشون به مانور نظامی در مقياس وسيع نپرداخته است. با نبودن

رسته‌ های تخصصی مهندسی و فنی در قشون، كه لشكر را

پشتيبانی كند، سركوب كردن قاطع ايلات نافرمان، كاری بسيار

دشوار است. قبايل شورشی جاده‌ های كشيده شده را به زودی 

تخريب و راه انتقال نيرو و اسلحه را قطع می كنند. ضرورت شتاب

در سازمان دادن مهندسی ارتش و كارآ كردن آن احساس می شود.

نيز، تشكيلات پزشكی و بيمارستان نظامی و گروه‌ های امدادی

 بسيار نارسا، و تجهيزات رسته ی موتوری قشون، خيلی ناقص

است.


  هر بار در عملياتی كه پيش می آيد ماشين نفربر و ديگر وسايل

حمل‌ و نقل موتوری را از مردم می گيرند، و كار را موقتا" چاره

می كنند. علت فراوان پيش آمدن اختلال حمل‌ و نقل بار و مهمات

در لرستان همين است.


   در سال 1932 (1311 خورشیدی) شمار افراد زير پرچم ارتش،

نزدیک سی و هشت هزار بود. پادگان ها و لشكرهای عمده در سه

شهر تهران، تبريز و مشهد مستقر است، و آنكه در تهران است

مهم تر از همه، و زير فرمان مستقيم وزارت جنگ است. در لرستان

نیز پنج لشكر و تيپ صحرایی مستقر شده که مركز آن در خرم‌ آباد

است.

 

 

   ارتش ايران حدود سی هواپيمای نظامی دارد كه، تا آنجا كه

می دانيم، در اين ميان فقط ده هواپيما برای عمليات نظامی كارآیی

دارد. همه ی اين هواپيماها روسی است. تا دو سه سال پيش

شركت هواپيمایی يونكرس آلمان، امتياز انحصاری هواپيمایی كشوری 

ايران را داشت، و نيز متعهد شده بود كه مدرسه ی هواپيمایی در

تهران تأسيس بكند. اما شركت مركزی يونكرس در آلمان ورشكست

شد و اين مدرسه با اجرای طرح ديگری بيناد گرفت. (حسين محبوبی

اردكانی در تاریخ موسسات تمدنی ایران نوشته است: «در سال

1301 فرمان تشكيل دفتر هواپيمایی در ستاد ارتش صادر شد. پس

از آن یک فروند هواپيما از نوع يونكرس كه ساخت آلمان بود خريداری

 شد. در خرداد 1303 نيز فرمان تشكيل هواپيمایی نظامی صادر شد.

در سال 1305 ايران هفت فروند هواپيما از فرانسه و پنج فروند از

روسيه خريداری كرد ... ولی از اين دوازده هواپيما فقط دو هواپيما يكی

از فرانسه و يكی از روسيه سالم به تهران رسيد ... در مهرماه 1310

برای اولين‌ بار آموزشگاه خلبانی ايران در مهرآباد و آموزشگاه فنی 

هواپيمایی در دوشان تپه تأسيس گرديد ... در سال 1312 با رسيدن

هواپيماهایی كه به انگلستان سفارش داده شده بود، اولين هنگ منظم

نيروی هوایی با سه گردان پروازی و يك قسمت فنی در قلعه‌ مرغی

 تشكيل شد.») 

 


   دولت در حراست محله‌ ها و خيابان ها كوشش دارد، سربازانی را

كه دوره ی آموزش خدمت زير پرچم را گذرانده‌اند به پاسداری مكانهای

عمومی و كوی و خيابان بگمارد. با اين همه، از بنادر جنوب تا مركز ايران

مسافتی بسيار دور است، و بار و اثاثی كه در اين راه طولانی حمل

می كنند گاه به ناگزير دزديده يا گم می شود. بودجه ی قشون هر چه

باشد و به هر كيفيت، بسته به رأی پادشاه است، مجلس چاره‌ای جز

تصويب بودجه پيشنهاد شده برای نظام ندارد. حق امتياز و درآمد ايران

از نفت كه شركت انگليسی می پردازد و در لندن نگهداری می شود

اكنون به معادل چند ده ميليون ين (ژاپن) می رسد، اما با اين كه به

ظاهر گفته می شود اين دارایی پشتوانه ی پول ايران - كه به ذخاير

طلا تكيه دارد - می باشد، چنين پيداست كه مقام های نظامی 

همچنان آزادانه اين ذخيره را به مصارف كار خود می رسانند. برای

نمونه، در ماه مارس سال 1930 (اسفند 1308- فروردين 1309) مهمات

جنگی به ارزش يك ميليون ليره ی انگليس از كارخانه اسلحه‌ سازی

براون اشكودا، چك و اسلواكی، خريدند. اين وسايل شامل تفنگ و

دارو و گلوله و مهمات جنگی ديگر بود. با اين تفنگ‌ ها، پياده نظام را

مجهز می كنند. برای تهيه ی مسلسل‌ های تازه و تكميل ساختمان

پادگانها و استحكامات كوهستانی هم هزينه می شود، و اين همه از

محل ذخيره ی ارزی ياد شده است.


   در تهران قورخانه وسيع و فعال هست، و باز در جایی قريب 40

كيلومتری جنوب شرق اينجا يك كارخانه ی ساخت تفنگ سبک و

موادمنفجره بنياد كرده‌اند. اين تأسيسات مهمات‌ سازی همه نسبتا" 

وسيع است و با كمك كارشناسان آلمانی می گردد.

 


برچسب‌ها: رضاشاه پهلوی, آکی یو کازاما, دکتر هاشم رجب زاده, فرودگاه قلعه مرغی
 |+| نوشته شده در  دوشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۹ساعت 2:30  توسط بهمن طالبی  | 

 

                                        هنر ایران

 

    قالی ايرانی از قديم‌ترين صنايع و هنرهای اين سرزمين است و

ديرينه ی آن به روزگار كهن می رسد. به گفته ی محققان، شيوه ی

بافت و رنگ‌ آميزی و ديگر ويژگی های قالی ايرانی از پنج هزار سال

پيش تا امروز چندان دگرگون نشده است.

 

 

   اما از آنجا كه فرش امروزه در تأثير تعاليم دين محمدی واقع شده،

طرح و نقشه ی آن تغيير يافته است. با اين همه، چنان كه در مبحث

معرفی تعاليم اسلام ياد كردم، بايد ميان دو گونه طرح (به تناسب

تأثير عقيدتی در آن) تفاوت بگذاريم:

  يكی طرحی كه خاص نواحی و بافتدگان شيعه است، كه نقش‌ هایی

مانند حيوان و درختان، گل و گياه، نقش اسلیمی، نقش پيچان و

گرداب‌نما، و خطهای درهم و متقاطع دارد؛ و ديگر نقش‌ های هندسی

مرسوم سنيان، با پيوند و تركيب زاويه و خط و مكعب و هشت‌ گوشه و

نماهای هندسی ديگر. قالی بافته ی تركمان‌ ها كه در اروپا و امريكا

خواهان بسيار دارد نمودار گونه دوم است.

 


   مشهورترين نقش قديم ايرانی در قالی «درخت زندگی» و «فردوس»

است. برابر يك نظريه ی افسانه‌ مانند، اين طرح يادگار روزگار ساسانيان

است و آوازه ی آن در همان ايام به غرب اروپا هم رسيده بود. گفته‌اند

كه هنگامی كه سعد (وقّاص) عرب از بغداد آمد و پايتخت شاه خسرو

را گرفت، از غنايمی كه به چنگ آورد فرشی بود ابريشمين و به طول

بيش از شصت متر با طرحی از نمونه ی ساسانی، كه جويبار روانی

را نشان می داد. در اين قالی، زمين با زمينه ی زربفت، برگ ها با

ابريشم و گل های گوناگون با جواهر نشانده بر زر و سيم نموده شده

بود. نيز چند قالی كهن با يك نمونه نقش و طرح كه تا به امروز بازمانده

به تحقيق رسيده كه به سفارش يا برای شاه عباس بافته شده بوده

است.

 

 

   از روزگار قديم ساختن طرايف برای پادشاه يا صدر اعظم با طرح و

نقش خاص به يك نمونه منحصر می شد، و ساختن مشابه و نظاير آن

هرگز مجاز نبود. امروزه هم در ميان قالی هایی كه آن را شاهكار و

عتيقه ی چشم‌ گير می گويند، تقريبا" نمی ‌توان دو قطعه ی همانند

پيدا كرد. از اين رو در اين روزگار اين نمونه‌ها از پايه ی صنايع دستی 

فراتر رفته و در زمره ی آثار نفيس هنری به شمار است. در مقايسه ی

آثار هنری می بينيم كه چون هنرمندان آن روزگار جدیت، دقت و ظرافت

در كار داشتند، قالی بافته ی آنها از آثار ممتاز هنری است.

 


   در قالی نقش بهشت شاه عباسی، كه از ابريشم بافته شده است،

جویی پهن و پر آب (در ميان سبزه و گل) روان است و جويباری آن را

قطع می كند، و بدين سان اين نقش به چهار بخش جدا می شود. در

ميان‌ نما، سرایی كوچك ديده می شود. در چشمه‌سار چهار پرنده كه

نمایی آميخته از لک لک و طاووس دارند آب‌ تنی می كنند، و در ميان

درختان سرو و صنوبر، درختان ميوه اينجا و آنجا شكوفه كرده است.

پرندگان افسانه‌ ای به هم نوك می سايند. گل های لاله، كه در حاشيه

كار شده، به جويبار سايه انداخته است؛ و نيز درختان در بيشه انبوه

 (در ژاپنی «شين زان»، به معنی كوهسار پر درخت ترسناك؛ بيشه ی

انبوه كوهستانی كه كسی یارای رفتن به آنجا را ندارد.) و در گوشه و

كنار سبزه‌ زار و كوی و گذرهای پهن و باريك ميان آن، نقشه ی قالی را

پر می كند.
 


   يك قالی قديم ايرانی كه انگلستان به داشتن آن در گنجينه ی ملی

خود می بالد، در موزه ی ويكتوريا و آلبرت (Victoria Albert)،شاهكاری 

است كه از يكی از اماكن مهم ايالت آذربايجان، از مقبره ی شيخ صفی

در اردبيل، آمده است. اين قالی در عصر شاه طهماسب (اول) صفوی

(حدود سال 1540 میلادی) بافته شده، و خوب پيداست كه نقش و

نگار ابری خاوری اين قالی از چين اثر پذيرفته است، و می گويند كه

نمونه ی عالی ترين فن بافت و طرح قالی ايرانی است.

 


  از ويژگی های قالی ايران اين است كه نما و نقشه ی آن به تناسب

روستا يا قوميت بافنده‌ اش فرق دارد. كسی كه تا اندازه‌ ای با اين

نقش‌ ها آشنا باشد، می تواند به يك نظر دريابد كه آن قالی محصول

كجا است. نقش و نگار گل‌ها و پرندگان ظريف و زيبا در بافته‌ های 

كرمان، يا رنگ‌ آميزی شاد و دل‌ انگيز قالی تركمان و ويژگی هایی از

اين دست، نمودار جای بافت قالی است. در هر كدام از نواحی ايران،

رنگ زمينه ی قالی اصالت خود را دارد، و تقليد از جای ديگر نيست.

از كردستان در غرب تا خراسان در شرق ايران، بافته ی هر جا، ويژگی

و امتياز خود را نشان می دهد. قالی ايرانی چون سراسر دستبافت

است، در هر خط و نقشه و طرح آن و در عناصر و موادش كمی 

ناهمواری يا يكدست نبودن پيداست. قالی اثری نيست كه آن را با  

گونیا و خط كش بسنجند. در توضيح و توجيه اين ناهمواری و كاستی 

می گويند كه اين حاصل طبيعی خطای باصره است، و نيز اجتناب

دانسته و فهميده از تقليد و شبيه‌ سازی در رنگ و طرح آن. هم برای 

دور كردن چشم بد، اندكی نقص و ناسازی در كار می گذارند!

 

 

    اجزای نقشه ی قالی، حيوان‌ ها و درخت و گل و گياه آن، هر یک

حالت نمادين و معنی خود را دارد. قالی ايران به اندازه‌ های گوناگون

بافته می شود، و نام آن به تناسب كاربردش فرق می كند. قالی 

معمولی را «فرش» می گويند. فرش ديگر «نمد» است كه زيراندازی

است به پهنای يك نازبالش كوچک، كه آن را هنگام نماز خواندن بر

زمين می گسترند و در سجده، پيشانی را به آن می رسانند.

 

 

«ساروق» و گليم در اندازه، كمی از نمد بزرگ تر است، و آن را به

انگليسی rag می گويند. روش بافتن قالی ها يكسان است. نخ را

می ريسند (پود)، و به دار می كشند؛ و چون نقش قالی قرينه است

بافتن آن را از ميان شروع می كنند و به طرف كنار قالی يا دار می روند.

   رنگ قالی، گياهی و طبيعی است و (پشم را) با رنگ نباتی با دست

رنگ می كنند، پس آفتاب هم كه بخورد رنگ نمی بازد و باد و باران

هم رنگ آن را نمی برد، و با گذشت ساليان پيوسته بر جلای آن افزوده

و گرانبهاتر می شود. چنين است كه ارزش قالی خوب با كهنگی اش

نسبت مستقيم دارد. پس از پيدا شدن رنگ های صنعتی، به كار

رفتن آن (در رنگ‌ آميزی پشم) يك چند شهرت و ارزش قالی ايران را

تنزل داد. اما پس از برنشستن پادشاه كنونی در بازرسی كيفيت قالی

سختگيری شد، و اگر رنگ صنعتی در آن به كار رفته باشد از صدورش

جلوگيری می كند. سازنده‌ها هم می كوشند تا در قالی به روش قديم

از رنگ گياهی استفاده كنند.

 


  قالی را بيشتر در كارگاه های كوچک خانگی می بافند. برای بافتن هر 

قالی، چهار يا پنج كودک و نوجوان را پای دار قالی به كار وا می دارند.

یک سربافنده كنار آنها می نشيند و راهنمایی شان می كند. دقت

می شود كه هر بند انگشت از كار دست‌كم چهل و چهار يا چهل و پنج

گره داشته باشد. اين است كه به سر رساندن كار بافتن يك قالی ده

ذرعی بيش از یک سال می كشد. پس می توان دريافت كه چرا

قالی اين اندازه گران است. (ذرع؛ واحد طول قدیمی، تقریبا" برابر یک

متر امروزی)

 


   اين روزها بازآفرينی مشابه شاهكارهای قديم قالی كم‌ تر به توفيق

می انجامد. از سویی هم بهره‌ كشی از نيروی كار خردسالان با

دستمزد بسيار نازل ده تا پنجاه "سن" در روز، قابل تأمل است. اما 

از آنجا كه سطح زندگی عامه پايين است، هنوز مردم به اين گونه

مسائل اجتماعی توجه ندارند، خاصه كه در ايلات، قاليبافی كار جنبی

آنها است و برای روستانشينان وسيله ی كسب درآمد اضافی ناچيز و

كمك به معاش فقيرانه ی آنها. (سن؛ واحد قديم پول ژاپن، که هر صد

تای آن یک ین بود.)

   امروزه در شهرهای بزرگ مانند اصفهان و كرمان بيش از پيش در

كارگاه های وسيع و به روش جديد قالی می بافند، و ديگر قالی ها

همچنان كه در قديم، محصول فرعی مردم روستانشين است.

   به تازگی آلمانی ها و ديگران دستگاه های ماشينی برای بافتن

فرش شبيه قالی ايرانی ساخته‌ اند. اما تفاوت اين فرش‌ های ماشينی

با قالی دستباف ايرانی مانند اختلاف آهنگ نواخته شده با پيانو و پيانولا

 است، و به راستی به هيچ روی با هم قابل مقايسه نيست.

(Pianola مانند پيانوی الكترونيكی امروز، نوعی پيانوی خودكار بود كه

در سالهای دهه 1920 رواج داشت، اما با رونق گرفتن گرامافون و

صفحه ی موسيقی، بازار آن از گرمی افتاد.)

 

 


برچسب‌ها: قالی ایرانی, آکی یو کازاما, دکتر هاشم رجب زاده
 |+| نوشته شده در  سه شنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۹ساعت 17:30  توسط بهمن طالبی  | 

 

                                      مانی و دین او

 

   آيين عمده‌ای را كه پس از تعاليم زرتشت در ايران ظهور كرد، دين

مانی دانسته‌اند. اين آيين را در زبان های ديگر به چند نام  مثل:

Manes /Manichaeus /Manichaeism /Manichaen می خوانند. 

   كسانی می گويند كه رسم «فوتومانی» در عصر خدايان (اساطيری)

در ژاپن، از اين آيين و نام آن برآمده است. (Futomani، گونه‌ای راه

پيشگویی در ژاپن باستان، با در آتش نهادن تيغه ی استخوان كتف

گوزن نری كه پيش تر خط و نشان هایی بر آن ترسيم شده بود. به

تناسب نما و نگاره ی تركيدن اين استخوان در آتش، خوب يا بد

برآمدن فال دانسته می شد.)

 

                                            مانی 


   مانی پيامبر (215 تا 276 میلادی) در سده ی سوم ميلادی 

می زيست، و در اوايل روزگار پادشاهی شاپور اول ساسانی (كه

در سال 242 يا 243 برنشست) نام و آوازه يافت و در دربار نفوذ

پيدا كرد، اما پس از چندی شاپور با او بی مهر شد و او را راند، و

مانی به هند و تبت و چين رفت و آيين خود را در اين سرزمين‌ ها

تبليغ كرد.

 

            سکه ی منسوب به هرمز یکم، جانشین شاپور ساسانی

 


   مانی در سال 272 ميلادی (پس از درگذشتن شاپور) به ايران

بازگشت و هرمزد جانشين شاپور وی را گرامی داشت. از آن

پس، مانی آيين خود را بيشتر ميان مسيحيان بين النهرين

تبليغ و ترويج می كرد، و اصول و تعاليم مانوی كه او بنياد نهاده

بود به زودی پيروان بسيار يافت.

   آيين مانوی تلفيقی از عقايد زرتشتی و عيسوی (و بودایی و

يونانی) است، و اصول عقايد آن همانا تركيب عالم از دو عنصر و

سفارش به پرهيز از لذات دنيوی است. مانی با اين انديشه كه

جهان درگير مبارزه ی نيكی و بدی است كه به پيروزی نهایی 

نيكی می انجامد، ميانه‌ ای نداشت؛ و بر آن بود كه بنياد عالم بر

خوبی و بدی هر دو است و عالم از دو عنصر روشنی و تاريكی 

پيدا آمده، اما آرزو و اميد اين است كه سرانجام روشنی از

تاريكی جدا شود و جهان روی آرامش ببيند. مانی (چون وظيفه ی

انسان را تهذيب نفس می دانست تا تاريكی را از خود دور سازد،

پس) لذات دنيا مانند ازدواج را برای معتقدان نمی پذيرفت، و گفت

كه تكثير مردم، منشاء بدی است.

 

            سکه ی منسوب به بهرام اول، برادر و جانشین هرمز اول

 

   پس از شاپور، هرمز پادشاه شد و او پس از چند ماهی درگذشت

و برادرش، بهرام اول (274 تا 277 میلادی) با مانی سخت دشمن

بود و سرانجام مانی را به اتهام الحاد از ميان برداشت. پوست تن او

را كندند و با كاه انباشتند و بر دروازه ی زندان شهر گندی شاپور

(شهری كه شاه شاپور نزديك كازرون در ايران بنياد كرد، و امروزه ديگر

برجای نيست) به نمايش گذاشتند. هنوز هم در آن سرزمين جایی 

كه «دروازه ی مانی» خوانده می شود مانده است.


   اين شيوه اعدام (كشتن و كاه در پوست كردن و به دار آويختن) را

گويا درباره ی والرين، امپراتور روم هم كه اسير لشكر ايران شده بود

به كار بردند. 

 

                                     آگوستین مقدس


   آيين مانی با كشته شدن بنيادگر آن از ميان نرفت، و در گذر چندين

قرن در عالم پراكنده شد و تا بابِل و روم و فرنگ هم گسترش يافت. از

سوی شرق نيز در سمرقند و آسيای ميانه، چين و تبت منتشر شد.

در اسناد يافته شده در حفاری خاك ايالت شينچو در چين شواهدی

 هست در اثبات منتشر شدن اين آيين در اينجا. اگوستین مقدس،

 پيش از پذيرفتن دين مسيح، چند سالی پيرو آيين مانی بود. 

   (Saint Augustin  كه در سال های 350 تا 430 میلادی می زيست.

پس از جوانی پرحادثه ای که داشت، بر اثر موعظه ی سنت آمبروآز

Saint Ambroise هدايت شد و از مشهورترين آباء كليسای لاتينی 

گرديد. آثار عمده ی او عبارت اند از: شهر خدا و اعترافات؛ آگوستین، 

حكيم الهی، فيلسوف، و عالم اخلاقی بود، و می كوشيد كه نحله ی

افلاطونی را با معتقدات مسيحی و عقل را با ايمان موافق سازد.) 

   مسيحيت و اسلام از مانويت اثر پذيرفت، اما امروزه خود اين آيين ديگر

پيروانی ندارد.

 

                                     آیین های دیگر

 

   مدارا و تساهل با پيروان آيين يهود و دين مسيح در اين نواحی (ايران  

و پيرامون آن) مرسوم است. يهودی در ايران به خصوص در ميان عتيقه‌

فروشان بسيار است. كلدانيان يا ارامنه ی مسيحی هم هستند. كسانی

از اينان دنباله‌ روی مذاهب كاتوليك رومی، و شماری از آنها پيرو مسيحيت

يونانی (ارتدوكس) و عده‌ای اهل ديگر مذاهب عيسوی مطلوب خود

هستند. اين مطالب را كه خواننده می داند باز برای تاكيد ياد كردم.

   بيرون از اين دين‌ها، فرقه‌ ی بهایی است. اين آيين را در ميانه ی سده

نوزده، فرزند خانواده ی بازرگانی از شيراز به نام «بهاء» بنياد كرد. او

هنگامی كه فقط بيست و پنج سال داشت مدعی شد كه از سوی

خداوند به او وحی شده است، و خود را پيامبر خواند و در همه ی

زندگی اش دچار آزار و محنت بود. اين آيين نوساخته امروز در دنيا منتشر

شده و تبليغ گسترده می شود و همه جا پيروانی يافته است؛ اما در

خاستگاهش، ايران، چندان شكوفا نيست، و گمان دارم كه گروندگانش

پنهانی به آيين و آداب خود رفتار می كنند. اما در واقع مؤسسه‌ های 

آموزشی، مانند مدرسه ی متوسط، كه معمرين بهایی بنياد كرده‌اند،

هست. پيداست كه بهائيت آیینی شكوفا نيست، اما نفوذ بسيار دارد.

 

 


برچسب‌ها: آکی یو کازاما, دکتر هاشم رجب زاده, مانی, مدارای دینی
 |+| نوشته شده در  چهارشنبه ۴ تیر ۱۳۹۹ساعت 17:0  توسط بهمن طالبی  | 

 

 

                                      دین و دولت

 

 

   پادشاه كنونی ايران بر اين خواست و اراده است كه در ايران، مانند

تركيه، تفكيك دين از دولت را تحقق بخشد و روحانيون را از سياست

دور بكند. اما امروزه هم آخوندها در روستاها مكتب دارند و آموزش

مقدماتی به اطفال می دهند. بر سنگفرش مسجد می نشينند و به

بچه‌ها قرآن خواندن و شيوه ی كتابت می آموزند.

   چنانكه پيش تر ياد شد، پس از نهضت تجدّد در افغانستان، كشور

دوست و همسايه ی ايران، شيوه‌ های افراطی اروپایی كه امان الله

خان پادشاه افغانستان فراآورده بود با مخالفت روحانيون روبرو شد.

سرانجام هم او را سرنگون ساختند و نظامات تازه او را برانداختند. 

 

                              امان اله شاه و همسرش

 

   رضاشاه از اين پيشامد درس عبرتی گرفت و انديشه كرد، و از شتاب

خود در تجدد كاست. قدرت روحانيان از نظر اجتماعی و نيز سياسی 

بسيار زياد است. مجتهدهای مقيم كربلا و نجف هم، كه در بيرون

مرزهای ايران است، چون اينجا اماكن مقدس شيعه است قدرت رهبری

دينی دارند؛ چنانكه در لازم بودن حجاب برای خانم‌ ها و در امور ديگر

رأی می دهند. پس چون هنوز هم روحانيان متعصب، لباس اروپایی را

قطعا" رد می كنند، اين رسوم خاص ايران (یعنی چادر و حجاب) به

آسانی منسوخ نخواهد شد. (در خاطرات و خطرات مهديقلی هدايت،

مخبرالسلطنه، در اين باره می خوانيم: «پادشاه افغانستان، امان الله

خان به تقليد كمال پاشا دست به تجدد اروپایی زده است آن هم آنچه

به سليقه ی اراذل و دوره‌گردان بلوار پسنديده است و به مراحل دور

از اموری كه مايه ی ترقی قوم است. برای خودنمایی كه منم كه كلاه

خود را عوض كرده‌ام، در اروپا چرخی زده حال از راه ايران به وطن خود

مراجعت می كند. در 19 خرداد 1307 وارد ايران شد ... در مراجعت به

افغانستان مردم بر سر تغيير كفش و كلاه و كج كردن راه بدو شوريدند.)

 

  

                          مصطفی کمال پاشا (آتا ترک)

 

   قدرت و جايگاه روحانيان در ایران از اين نمونه پيداست كه در مراسم

گشايش دوره ی تازه ی مجلس، در دست راست جايگاه نخست وزيران

پيشين، اميران ارتش و ديگر مقامها به صف ايستاده‌اند، و در سوی ديگر

و روبروی آنها در دست چپ جايگاه چهره‌های مهم طبقه ی روحانی در

لباس خاص خود نشسته‌اند و همه منتظر آمدن شاه هستند. اين صحنه

برای نمودن وضع ايران امروز بس گويا است. البته از تسلط و نفوذ

روحانيان بر فكر و دل مردم كم‌كم كاسته می شود، اما (معاصران هنوز)

به ياد دارند كه پيش از برنشستن پادشاه كنونی، اهل منبر با شور و

حرارت تبليغ می كردند و مردم را برمی انگيختند، و در نتيجه روابط

خارجی و امور ديگر ايران سخت آسيب ديد. در تاريخ معاصر ايران كار یک

سرمايه‌ دار خارجی كه امتياز انحصار تنباكو را به چنگ آورده بود به علت

تبليغ و مخالفت روحانيان به شكست انجاميد. ايرانيها از زن و مرد

استعمال دخانيات را دوست دارند، اما روحانيان تنباكو را تحريم كردند.

(اشاره است به قضيه ی رژی: رژی عنوان اداره و شركت انحصاری 

موسوم به «شركت شاهنشاهی تنباكوی ايران» است كه امتياز آن در

رجب 1307 (8 مارس 1890) در صدارت ميرزا علی اصغر خان امين

السلطان ... و برای مدت پنجاه سال به يكی از اتباع انگليسی موسوم

به ماژور تالبوت‌ Talbot و شركای او ... واگذار شد.

 

                                             تالبوت

 

   شروع مقدمات اجرای اين امتياز با مخالفت علما و تجار و بعضی رجال

ايران مواجه و حكم تحريم دخانيات صادر شد، و عاقبت اين قرارداد در 26

ژانويه 1892 (25 جمادی الثاني 1309) رسما" لغو شد. غرامت هنگفتی

 هم (با استقراض از روسیه) به كمپانی انگلیسی پرداختند!)

 

   نمونه ی ديگر اين كه در زمان های قديم يك كارخانه ی قند بلژيكی 

اصل با مخالفت روبرو شد و چنين تبليغ كردند كه آن كارخانه خرده

استخوان سگ را در قند می آميزد، و كارخانه سرانجام ناچار به تعطيل

شد. مسلمانان سگ را نجس می دانند. (مرحوم حسين محبوبی 

اردكانی به نقل از افضل الملك نگارنده ی تاريخ افضل نوشته است:

   حماقت كمپانی و مدير بلژيكی كارخانه ی قندسازی ايران در كهريزك

اين است كه در دو فرسخی تهران كارخانه ساخته، قندش را به تهران

مي‌آورند. نه مثل قند روسيه، وجه گمرك دارد و نه سی منزل و بيست

منزل به مكاری كرايه می داد ... با اين حالت او هم قند خود را مثل قند

روسيه به قيمت يک من پنج هزار به فروش می رساند .... علاوه بر این 

اختلاف و ناحق گویی كمپانی بلژيكی به زارعان ايران كه مستأجر و

چغندركار او بودند، سبب شد کشاورزان به دولت عارض شدند. طرفين

به محاكمه ی جناب ناصر الملك راضی شدند ... از ايشان شنيدم كه

اظهار عجز می كرد و می گفت اگر بگويم حق به جانب ايرانی است

سفير دولت خارجه از ايران می رنجد. اگر بی انصافی كنم و بگويم

حق به جانب مدير بلژيك است اين ايرانيان با ديدن ضرر به محضر

علمای اسلام حاضر شده متحصن و ملتجی می شوند ...

   به هر صورت مبارزه با شركت و كارخانه و محصول آن شروع شد و

شايع كردند كه «.. چون قند كهريزك به وسيله استخوان مرده سفيد

می گردد مصرف آن بر مسلمانان حرام است»، و مراد از استخوان

مرده، زغال حيوانی است.)

 

               اولین کارخانه ی قند خاورمیانه در کهریزک تهران 


   مسلمانها دست‌كم سه‌ بار در روز نماز می خوانند. در راه سفرم به

اصفهان می ديدم كه در كشتزار يا بر كنار رودخانه همين كه وقت نماز

می شد همه دست از كار می كشيدند، (به نماز برمی خاستند) و به

سجده می افتادند و به سوی قبله نماز می گزاردند. نوكرها هم در اين

وقت توی اتاق می آمدند و چند دقيقه به نماز می ايستادند. نيز، به

دليل اين اعتقاد، بسياری از مردم از نوشيدن مسكرات خودداری 

می كنند. ايران؛ خاستگاه شراب انگور است، و شراب شيراز از نظر

تاريخی شهرت دارد. اما امروزه كيفيت آن به‌ طور قابل ملاحظه‌ ای تنزل

كرده است. ايرانيان قديم شراب خوشگوار اين جا را به چين و اروپای 

غربی صادر می كردند، اما حالا به علت منع دين محمدی شراب

نوشيدن در اين جا تقريبا" متروك است. اين هم طنز تاريخ است!

 

 

   در ايران اين افسانه هست كه جمشيد، شاه اساطيری، خوشه ی

انگوری را از روی اتفاق، چندی نگاهداشته بود تا فاسد شود. شاه‌ بانوی

او آب اين ميوه تخمير شده را نوشيد، چون از بيماری سخت رنج می برد

و خواست تا خود را از رنج زندگی برهاند. با چشيدن اين شراب، آن را

بسيار خوشگوار يافت، و به زودی به حالی ميان خواب و بيداری افتاد و

بيماری و دردش چنانكه گویی آن را از ياد برده باشد از ميان رفت. شراب

ايران از این جا پيدا شد. اما چون، اسلام شراب را منع و تحريم كرده

است، امروزه به ظاهر از اين محصول عالی پرهيز می شود، اما در واقع

مردم شراب شيراز را دوست دارند و می نوشند.

 


برچسب‌ها: آکی یو کازاما, دکتر هاشم رجب زاده, رضاشاه پهلوی, کمال مصطفی پاشا
 |+| نوشته شده در  دوشنبه ۲ تیر ۱۳۹۹ساعت 17:0  توسط بهمن طالبی  | 

 

                             تعزیه؛ نمایش مذهبی

 

   بيشتر نمايش‌ هـای مذهبـی در ايران از تعـزيـه‌ داری يا سـوگـواری 

شيعـی (برای اهل بيـت پيامبـر) منشـاء گرفتـه، و از اين رو «تعـزيـه»

خوانده شده است.

   برابر افسانـه‌ هـای ايرانيـان، اخلاف امـام حسيـن، كه خود از مـردم

عربستان بود، از ساسانيان كه خاندان پادشاهی ايران پيش از اسلام

است نسب دارند. اين شبيه به افسانه ی ديگری است كه می گويد

كه پدر اسكندر از تبار هخامنشيان بوده است.

 


   می گويند كه امام حسين، نوه ی (دختری) حضرت محمد، دختر

يزدگرد را به همسری گرفت، و او را «شهربانو»، به معنی شاه‌ بانو

خواند. يزدگرد (سوم) آخرين پادشاه ساسانی است كه در آن عصر

(در سده ی هفتم ميلادی) همه ی كشور ايران را برای سه نسل

يكپارچه كرد و زير فرمان آورد. يك مجلس تعزيه، عروسی حسين بن

علی را با او نشان می دهد. شهربانو بعد از امام حسين رنج ديد و

درگذشت. حسين بن علی در زنده بودنش با اين شاه‌ بانو به مهر و

ملاطفت رفتار می كرد. (پس از رسيدن خاندان اسير شده ی يزدگرد

به عربستان) عمر، خليفه ی دوم، می خواست دختر يزدگرد را به

جای برده بفروشد.

 


   در اين تعزيه، كلام و بيان بازيگران مانند گفتار «جوروری»، نمايش

عروسكی ژاپن، به سبک قديم است. هنگامی كه شهربانو را سر

برهنه در بازار (برده فروشان) می گردانند و آزار می دهند، ايرانيان به

ديدن اين صحنه ها اشك می ريزند و زمانه ی حضرت علی و امام

حسين را به ياد می آورند.

 

                                  آیین زرتشت 

 

   شماری از ايرانيان پيرو آيين زرتشت‌ اند. اين يكی از كهن‌ ترين

اديان جهان است، و از ميان آيين‌ های هم روزگار خود مانند ژوپيتر 

(خدای خدایان یا زئوس) و آشور، يگانه دينی است كه هنوز پيروانی 

دارد. 


   خاستگاه آيين زرتشت روشن نيست، اما به نظر می آيد كه آورنده ی

اين آيين در سده ی ششم پيش از ميلاد می زيسته و زادگاهش در

آذربايجان، در شمال ايران، بود.


   در ايران، داريوش بزرگ نخستين پادشاهی بود كه آيين زرتشتی

 داشت. كتاب مقدس اين آيين، اوستا نام دارد. "اوستا" به معنی آتش

است، و همانند ودا، كتاب مقدس برهمایی ها، در روزگاری كه تمدن

ايران و هند فصل مشترك داشت، از سوی خدای آريایی نازل شد.

(ودا، نام كتاب مقدس هندوان است كه آيين هندویی مبتنی بر آن

است. "وداها" سروده‌ هایی هستند به زبان كهن سانسكريت و زمان

تصنيف آنها را 1000 تا 2000 سال قبل از ميلاد می دانند. برهما، دين

قديم هندوان است. پيروان آن به سه خدا يا رب النوع معتقدند: برهما

(خدای بزرگ)، و يشنو (محافظ)، و شيوا (مخرّب)) 

 


   «زرتشت پيامبر» برابر نظريه ی استوار تاريخ‌ دانان امروز انسانی

حقيقی بود كه كتاب مقدس اوستا و آيين يكتاپرستی را فرا آورد. خدای

اين آيين "اهورامزدا" است، که به معنی دارنده ی والاترين خرد

می باشد. اهورا به زبان سانسكريت اسورا است، و با آوانگاری 

چينی - ژاپنی كه می نويسيم آشورا خوانده می شود. مزدا به معنی

روشنایی خرد است، و از همين رو گونه‌ ای چراغ ساخت ژاپن را مزدا

نام دادند. (نام يك اتوموبيل معروف ساخت ژاپن، مزدا، هم از اهورامزدا

گرفته شده، هرچند كه در ژاپنی و به خط مفهوم نگار چينی - ژاپنی

 آن را با دو نشانه ی نگارشی (به صورت آوانگاری) می نويسند كه

«كاجستان» معنی می دهد، اما می گويند كه اين از نام بلند خدای

 آريایی گرفته شده است، و به كاركنان مزدا هم درباره ی ريشه ی

اين نام آموزش می دهند.)

 

 

   در روزگاران بعد اين آيين از اصل و مفهوم حقيقی خود دور شد و به

صورت پرستش شرك‌ آميز عناصر طبيعی درآمد، و سوای اهورامزدا،

به پرستيدن خدايان يا رب النوع‌ هایی مانند ميترا و آناهيتا پرداختند.

   بنياد اعتقاد زرتشتی بر سه اصل زير است:

   اول: از كارها و پيشه‌ ها، فقط كشاورزی ارزنده و ارجمند است.

   دوم: همه ی كيهان صحنه ی نبرد ميان نيكی و بدی است.

   سوم: طبيعت، مُرکب از هوا و آب و آتش و خاك، پاك است. پس

نبايد آن را آلود.

 

   

   زرتشتيان، آتش را همواره همچون عنصر مقدسی گرامی می دارند.

در آيين زرتشت نمی توان آتش شمع را كشت و یا به هيزمی كه

می سوزد آب ريخت. نيز، چون كشيدن سيگار و هر گونه دُخان

ناسپاسی و بی حرمتی به آتش است، جايز نيست.

 


   هنگامی كه روحانی زرتشتی بخواهد به محراب آتشگاه نزديك شود،

دهانش را می پوشاند (تا آتش را آلوده نسازد). كاری هم كه موجب

آلودن آب جاری شود، گناه است. مرده را به خاك نمی سپارند، و كالبد

مرده را برای آن كه فاسد نشود در بلندی برج بزرگی می گذارند تا

حيوان و پرنده آن را بخورد. در ايران هنوز هم در گوشه و كنار برج

خاموشی هست كه آن را "دخمه" می نامند و جسد مردگان زرتشتی

را آنجا می گذارند. زرتشتيان بر اين باورند كه اگر پرنده (مرده‌ خوار)

نخست به چشم جسد نوك بزند، آن مرده رستگار و آمرزيده است و

به بهشت می رود.

 


   زرتشت نخستين پيامبر است كه عقيده ی فناناپذير بودن روح را فرا

آورد، و يهوديت اين اعتقاد را از آيين زرتشت گرفت. بدينسان، يكی از

اصول عقايد مسيحيت (كه به نوبه ی خود عقيده به بقای روح را از دين

يهود گرفت) از آيين زرتشت مايه گرفته است.

 


   پيروان آيين زرتشت بعدها از مسلمانان آزار ديدند و گريختند و به هند

هجرت كردند، و جماعت آنها در آن سرزمين "پارسی" خوانده شدند.

امروزه اولاد آنان در مسير معكوس، از هند به ايران كه وطن اصلی شان

است، بر می گردند. در ايران زرتشتيان را که گبر می خوانند، از حقوق

سياسی برخوردارند، و از حوزه ی انتخابی خاص خود نماينده به

مجلس می فرستند.

 


   پارسی، به معنی اهل پارس يا فارس، همان‌ Persia يا ايران، است.

از اين نام برمی آيد كه سرزمين ايران خاستگاه زرتشت بوده است.

 

 


برچسب‌ها: آکی یو کازاما, دکتر هاشم رجب زاده
 |+| نوشته شده در  سه شنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۹ساعت 22:0  توسط بهمن طالبی  | 

 

 

                               ادیان و آیین ها در ایران

 

               دين مردم ايران؛ دين محمدی و مذهب شيعه‌

 

   جمعيت ايران حدود 10 ميليون نفر است، كه نزديك 7.5 ميليون نفر

آنها مسلمان شيعه‌اند. ديگر از مذاهب اسلامی، سنی است. حدود

800 هزار نفر از اهالی كردستان و آذربايجان اين مذهب را دارند. جز

اينها، گروه اقلیت پارسيان هم هستند كه زردشتی اند، و نيز ارامنه

و آسوريان كه مسيحی اند، و بنی اسراییل كه يهودی اند. 

 


   در سخن از اسلام بايد گفت كه حتی در كشور ما، ژاپن نیز شماری

از مسلمانان هستند، و به خصوص در منچوری و چين و كشورهای 

جنوبی آسيا و هند و ممالک آفريقا، كه اين سرزمين‌ ها بر روی هم

بيش از يكصد ميليون مسلمان دارد. جای دريغ است كه با آن كه

واردكنندگان ساخته‌ های كشورمان بيشتر مسلمان ها هستند، مردم

ژاپن در باره ی اسلام چندان نمی دانند.

 


   امروزه تفاوت و اختلاف ميان دو مذهب بزرگ اسلام، شيعه و سنی،

همچون گذشته خطير نيست، اما بيشتر مردم تركيه (عثمانی سابق) و

تاتار و عربستان كه سنی اند در قديم با ايرانيان كه مذهب شيعه دارند

مخالفت داشتند و بر سر مذهب ميانشان جنگ بود. ويرانه ی اين جنگها

جای جای در سراسر اين سرزمين ها بازمانده است!

 


   پس از آنكه محمد (ص) در عربستان ظهور كرد و اسلام به نيروی 

شمشير و قرآن بر آسيای غربی غلبه يافت، اولاد و بازماندگانش به

عنوان خليفه و جانشين در جای رهبر سياسی و هم پيشوای دينی

 حكومت يافتند. علی داماد و پسر عموی پیامبر و همسر دختر او 

فاطمه، دو پسر به نام های حسن و حسين  پيدا كرد. بعد از مرگ

حضرت علی، فرزند ارشدش حسن به جانشينی او برداشته شد.

 

 

   شيعيان، علی و اولادش را دوازده «امام» می خوانند، و در جای 

قديس و معصوم پرستش و پيروی می كنند. از سوی ديگر، سنی

مذهبان فقط چهار خليفه پس از پیامبر را می پذيرند، و امامان را به

جانشينی پيامبر نمی شناسند. روزگاری نبردی ميان آبادی ها و

نواحی عربستان درگرفت و امام حسين فرزند حضرت علی كه خلافت

را حق خود می دانست از رقيبش يزيد، و لشكر او، شكست يافت.

 

 

اين رويداد را فاجعه ی كربلا می خوانند. از همين‌ جا بود كه در اسلام

انشعاب پيدا آمد، و به دو مذهب جدا شد. هم اكنون نيز ويرانه‌های

 كربلا و نجف نزديك بغداد برجا است. مذهب شيعه از اينجا برآمد كه

مردم حسين را كه با فرزند معاویه در كربلا جنگيد و كشته شد، شهيد

شمردند و فداكاريش را گرامی و مقدس داشتند.


 

                                 تعزيه‌ داری محرّم‌

 

                       به راه افتادن دسته‌ های عزاداری

 

   هنوز هم تقويم معمول در ايران ماهی به نام محرم دارد كه از روز

يكم تا دهم آن مراسم باشكوهی برگزار می شود. عزاداری كه برای

امام حسين، فرزند امام علی در آخرين روز اين دهه برپا می شود از

همه ی آيين‌ های دنيا ترس‌ برانگيزتر است، زيرا كه در اين عزاداری

مردم برای اينكه درد و رنجی را كه شهيدان كشيدند خود تجربه كنند

و پيوسته ياد و جايگاه والايشان را نگاه دارند، تن خود را با آلات بُرنده، 

زخم می زنند و خون خود را می ريزند. (اشاره است به قَمه‌ زنی)

 


   امروزه هم گاه برای نامسلمانان و بيگانگان ديده شدن در شهر در

ماه محرم خطرناك است. گاه می بينيم كه مردم بيرق سرخ برداشته‌،

و همچنان كه فرياد می زنند "علی، حسين" و بر سينه می كوبند و

بازوهايشان را با كارد و قمه زخم می كنند و از تنشان خون می ريزد،

در شهر راهپیمایی می كنند.

 

 

   وقتی كه به آبادی بختياری نشين، حدود 500 كيلومتری جنوب تهران،

برای شكار رفته بودم، از روی اتفاق به راهپیمایی محرم برخوردم. اما

زود رفع نگرانيم شد، چون راهپيمایی ای كه ديدم از آن كه وصفش را

شنيده بودم آرام تر بود. حس كردم كه مراسم محرم اين آبادی فقط

گونه‌ ای آيين شكرگزاری برای نعمت و بركت خداوند، مانند جشن

خرمن، است. اما در واقع همه ی مراسم يادبود فاجعه ی عاشورا

چنين نيست. وضع اين مراسم به تناسب محل و موقع تفاوت دارد.

 

 

   يكی از معروف ترين آيين‌ های عزاداری محرم كه شاهد بودم،

دسته‌ هایی از سينه‌ زنان است كه راهپيمایی می كنند، و طبل‌ نوازی 

در جلو، آهنگ حركت و سينه زدن آنها را منظم می كند. هر دسته يك

طبل‌ نواز دارد، و عزاداران به آهنگ آن طبل خود را با زنجير می زنند؛

ضرباهنگ طبل كه تند می شود، آنها هم تندتر زنجير می زنند. به دنبال

دسته‌ های زنجيرزن، اسبی كه با زره باشكوه و آراسته، و گاه با سپر

و كلاه‌ خود سوراخ شده با تير، زينت شده است، می آيد. به دنبال آن

بازيگر اصلی مراسم آن روز، مردی كه به هيأت (امام) حسين درآمده

است و مردانی كه خود را شبيه برادرش عباس و يارانش درآورده‌اند،

سوار بر اسب های زيبا و آراسته به ساز و برگ روانند. هر دو برادر زره

ايرانی مُرصّع و شكوهمندی دربر دارند كه آن را بیشتر از خانواده‌ های

بزرگ و قديمی يا عتيقه‌ فروشان معروف می گيرند. همه ی اهل بيت

و خويشان (امام) حسين لباس سبز پوشيده‌اند. حتما" در ميان اين

جمع نوجوانی هست از همه برازنده‌تر كه گيرایی بی مانند دارد. او

شبيه قاسم، پسر برادر (امام) حسين، است.

 


   روايت كرده‌اند كه او در جنگی كه در روز عروسی اش درگرفت،

كشته شد. پس در آن راهپيمایی رختخواب داماديش را كه از سوی

عروسش فرستاده شده، و اثاث مجللی را كه زيورها و منسوج های 

زيبا گرداگرد آن آويخته است و چراغ ايرانی در ميان آن گذاشته‌ اند تا

جلوه ی بيشتر يابد (همان حجله)، می برند. پس از اين شبيه‌ ها و

حجله، مردان تنومند كه از كمر به بالا تقريبا" برهنه‌ اند می آيند، و

همچنان كه با دست و بازو بر سينه و شانه ی خود می زنند راه

می پيمايند. گاهی سردسته ی عزاداران می ايستد و به دسته فرمان

می دهد كه درجا بزنند. همه، به فرياد، «علی» و «حسين» می گويند،

و دسته باز به راه می افتد و رفته‌ رفته قدمهايشان تند می شود، و هر

بار در پيش رفتن و ايستادن با هم دم می گيرند؛ و چكاچك شمشيرها

كه به هم می زنند طنين ترس‌آور دارد!

 


   در دهه ی عزاداری محرم، روز دهم است كه نمايش می دهند و

شبيه می گردانند، اما راهپيمایی (و سينه و زنجيرزنی) تقريبا" هر روز

برگزار می شود، و سرانجام شامگاه روز دهم برای شيعيان علوی به

خصوص شبی پر قدر است. در اين شب، دسته‌ های عزادار چيزهایی

را كه شبيه پيكر حسين و تابوت عباس ساخته‌ اند بر دوش می برند.

بينندگان همه اشك می ريزند، و ماتم زده‌اند. گاهی از كنار اين نعشها

دست يا پای شبيه را می توان ديد، اما البته سر مردی كه شبيه نعش

شده با دقت پوشانده شده است و ديده نمی شود. دو كبوتر با زنجير

به نعش (امام) حسين بسته شده است كه آن را پاسداری می كنند،

و بال اين كبوترها هم به خون آغشته است.

 


   دختری جوان كه گويا دختر (امام) حسين است بر كجاوه نشسته   

و بر سر و مويش خس و خاك ريخته است. همچنان كه دسته شبيه

(شهدا و كاروان اسرا) پيش می رود، مردمی كه به نظاره ايستاده‌اند

دستها را به سوی نعش ها باز می كنند و می گريند. يك شبيه كه به

جای شمر بازی می كند با چند جلاد سرخ‌ پوش پيرامون و محافظ

اسيرانند. آنها به هيأت ملاهای اريخا، در سازی كه به شاكوهاچی 

(نی لبك ژاپنی) مانند است می دمند و پيش می روند. (اريها يا اريحه،

كه‌ Jericho هم خوانده می شود؛ شهری قديمی در فلسطين، واقع  

در 23 كيلومتری بيت المقدس» بوده و اكنون جایی است در اردن و

آنجا آثار تاريخی وجود دارد که يادگار پنج هزار سال پيش از ميلاد است.)

 

   آوای سازهای عزا، با صدا و همهمه ی شهر درهم می شود و بر 

جانها اثر می کند.

   سر اسب (حامل شبيه نعش شهدا) را با پر طاووس زينت داده‌اند.

سردار لشكر يزيد كه بر امام و یارانش پيروز شد، مرد بد عهد اهل كوفه،

عبد الرحمن بن زياد، سراپا سرخ پوشيده است. ابن زياد حتی چترش

هم سرخ است. حتی عمر بن سعد و لشكريانش هم جامه ی سرخ

دربر دارند. (در ميان آنها) فقط دو طفل‌ اند كه سبز پوشيده و آنها را با

طناب سرخ بسته‌ اند و می برند. (دوطفلان مسلم) اين نشان می دهد

كه در آن وقت فرزندان ياران (امام) حسين آزار می ديدند و آنان را به

اسيری می بردند. اين طفلان كه شيون‌كنان می روند قاپوق بر دوش

دارند. اين قاپوق سه‌ گوشه و از چوب درست شده است. (به ژاپنی

«كوبيكاسه»؛ چارچوبی كه چند سوراخ داشت و سر و دست های

گناهكاران را در آن سوراخ‌ ها نگاه می داشتند.)

 

   در پايان اين كاروان دسته ی بنی امیه می رود،و در آن ميان «فرنگی»

يعنی مردی پيرو آيين مسيح هست. برابر داستان های شيعی، يكی

از فرنگيان مسيحی با (امام) حسين همدلی داشت و سرانجام هم

به لشكر حسين پيوست و در ميان ياران و در سوی او جنگيد. اين پيرو

دين عيسی كلاهی همچون كلاه‌ خود بر سر دارد، لباس (رزم) همسان

ديگران پوشيده، عينك بر چشم و دستكش بر دست دارد و بر اسب

نشسته است. در كنار و همپای كاروان اسيران، رزمندگان بدوی 

می روند.

 


برچسب‌ها: آکی یو کازاما, دکتر هاشم رجب زاده
 |+| نوشته شده در  یکشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۹ساعت 20:0  توسط بهمن طالبی  | 

 

                             از آبستنی تا زايمان‌

 

   زن كه علايم آبستنی در خود يافت، كم‌كم پرهيز غذایی در پيش

می گيرد. فكر بهداشت تا آنجا رشد كرده است كه زن باردار هرگز

خوراك ثقيل يا ديرهضم نمی خورد. در ژاپن اين‌گونه پرهيز را

«ايواتااوبی» می گويند. در ماه هفتم بارداری، ماما به بازار می رود

و برای رختخواب زن باردار روكش و ملحفه و چيزهای لازم می خرد،

و نيز پيراهن بارداری به تناسب وضع و استطاعت او آماده می كند.

 

 


   چون وضع حمل را نزدیک ببينند، پی ماما می فرستند، و او برای 

كمک به زائو حاضر می شود. وقتی كه او بند ناف بچه را می برد

بايد به اندازه ی دو بند انگشت باقی بگذارد. (در متن، دو «سون»

نوشته است. سون، مقياس قديمی در ژاپن برای طول، تقریبا" برابر

1 اينچ است.) پس دارویی از تركيب كره و ادويه به جای بريده شده

می مالد و زخم را می بندد. نوزاد را در پارچه ی سفيد می پيچند و

در رختخواب كوچک می گذارد.

 

 

   معمولا" اين رختخواب را روی تنوری كه برای نان پختن به كار

می برند می گذارند و پايين رختخواب، برنج (برای صدقه دادن)

می گذارند، و هفت روز پس از زايمان (" گوچی يا" در ژاپنی) اين

برنج را به فقير می دهند.

   پس از قيچی شدن ناف به ماما پاداش می دهند. فقط در تابستان

بی درنگ پس از وضع حمل نوزاد را حمام می كنند، اما در فصل

زمستان اولين حمام در روز هفتم تولد است. پس نوزاد را در گهواره

می گذارند و دور او را با پارچه يا پوشاک پر می كنند تا بچه حركت

نكند. وقتی كه زائو از خونريزی بازايستاد به زودی از آب گرم استفاده

می كند.

 

 


   نام‌ گذاری نوزاد هم جزو آيين تولد يا " گوچی يا" است. در اين وقت

است كه حق الزحمه مرسوم را به ماما می پردازند. وقتی كه نوزاد

شروع به راه رفتن می كند، حلقه‌ ای را كه زنگ های كوچك دارد به

پای كودک نوپا می بندند تا با گام برداشتن صدای دلنواز بدهد. اگر

پستان مادر خشک باشد، دايه می گيرند تا طفل را شير بدهد. برای 

انتخاب زن شيرده پيش از هر چيز از نسب و تبارش تحقيق می كنند،

و يكبار كه دايه آوردند، كمتر پيش می آيد كه تغييرش دهند. نيز، سوای 

حقوق معين پاداش هم به مادر رضاعی طفل می دهند.

 

 


   تن نوزاد را با دارویی از تركيب چند ادويه (و روغن) نرم می كنند تا

گرما و تابش خورشيد به پوست آسيب نرساند. برای پيشگيری از

بيماری ها، به خوراک طفل هم ادويه‌ هایی می زنند. اگر نوزاد بيمار

بشود، ماما پرهيز غذایی می دهد (به ژاپنی "دوكوداچی")، و پدر و

مادر پيش همسايه‌ ها و خويشان و حتی بستگان دور می روند و از

آن ها نظر می خواهند و شربت و داروی گوناگون به بچه می خورانند.

در اين معالجه بيشتر از قَنداق (شربت قند) يا ترياک استفاده می كنند.

 

  

   شماری از گياهان دارویی ايران از ديرباز معروف بوده و به شرق و

غرب (چين و اروپا) رفته است.


   بچه كه هشت ساله شد، او را به مكتب می گذارند. در اينجا

نخست قرآن و شعر حافظ، بزرگترين غزلسرای ايران، يا شاهنامه، 

شعر تاريخی سروده ی فردوسی، بزرگ ترين حماسه‌ سرای ايران

 می خواند. البته كه طفل شعر اصلی را می خواند (نه بازنوشته ی

ساده‌ شده ی آن را)، و مثل شاگرد مكتبی های قديم ژاپن، اگر

معنی شعر را هم نفهمد آن را از بر می كند. اين روزها در بسياری 

نواحی ايران مدارس نوين بنياد شده و آموزش عادی و مدرسه‌ ای 

رايج است، اما هنوز هم بچه‌ ها اين شعرهای دشوار را به تكرار

می خوانند، و شايد كه در دل آن را می فهمند.

 

 

 

                          قانون تازه ازدواج در ايران‌

 

   قانون مدنی ايران پيوسته در حال انطباق يافتن با احوال و اقتضای

 زمان و درآمدن به شيوه ی امروزين بوده و اين يكی از كارهای بزرگ و

برجسته ی پادشاه كنونی است. وضع و اجرای مقررات مربوط به ثبت

احوال از نمونه ی پيشرفت ها در اين زمينه است. در اصل، در نظام

اجتماعی قديم در ايران، جز در خانواده‌ های اعيان و اشراف و بلندپايگان

ثبت تولد و ازدواج و طلاق و وصايا و امور مربوط به وراثت معمول نبود، و

كسی خواهان دانستن سن حقيقی (خود و ديگران) نمی شد. اگر هم

ضرورتی برای شناختن جزئيات احوال شخصيه پيش می آمد، می بايست

به حاكم شرع و دفاتر عاقدان و محرّران مراجعه كنند و از گذشته و حال

خود خبر يابند. گاه پيش می آمد كه (در ثبت وقايع) مادری چهل و چهار

ساله و پسرش پنجاه ساله درآيند. در همه جای جهان، بنا به رسم، در

اعلام سن حقيقی خانم‌ها سخت نمی گرفته‌ اند. امروزه هم قانون

ايران در اين باره جانب زنان را دارد!

 

 


   قانون تازه ی ازدواج و طلاق كه برای نخستين‌ بار ثبت اين وقايع را

مقرر می ساخت، در سال 1932 م. (1311 خورشيدی) وضع و به موقع

اجرا گذاشته شد. برابر اين مقررات، هر مرد كه اقدام به ازدواج و طلاق

بي‌ثبت آن در دفاتر رسمی كند به يك تا شش ماه حبس تأديبی محكوم

می شود. دولت برای ثبت ازدواج و طلاق هزينه ی ثبت دريافت نخواهد

كرد.

 

   چنانكه پيشتر ياد شد، برای ازدواج حداقل سن مقرر شده است.

 كسی كه با دختری كه هنوز به سن قانونی نرسيده است مزاوجت

كند به يك الی سه سال حبس تأديبی محكوم می شود و بر حسب

مورد ممكن است علاوه بر مجازات حبس، به جزای نقدی از دويست

تا دو هزار تومان (هر تومان تقريبا" برابر يك دلار آمريكا است) محكوم

شود. (نكاح اُناث قبل از رسيدن به سن 15 سال تمام و نكاح ذكور قبل

از رسيدن به سن 18 سال تمام، ممنوع است. معذالك در مواردی كه

مصالحی اقتضا كند با پيشنهاد مدعی العموم و تصويب محكمه ممكن

است استثنائا" معافيت از شرط سن اعطا شود ولی در هر حال اين

معافيت نمی تواند به اناثی داده شود كه كمتر از 13 سال تمام و به

ذكوری شامل گردد كه كمتر از 15 سال تمام دارند.)


   وحدت زوجه، «اصل» شناخته شده است، و قانون مقرر می دارد كه

مرد مكلف است كه در موقع ازدواج به زن يا عاقد صريحا" اطلاع دهد

كه زن ديگر دارد يا نه، و اين امر در قباله ی ازدواج قيد می شود. كسی

كه اين الزام قانونی را رعايت نكند، و مردی كه هنگام ازدواج برخلاف

واقع خود را بی زن قلمداد نمايد و از اين حيث زن را فريب دهد، مجرم

است و به حبس تأديبی از شش ماه تا دو سال محكوم خواهد شد.

بدين‌سان، از فحوای قانون برمی آيد كه ازدواج مرد متأهل با زن ديگر،

در اصل، اشكال قانونی ندارد، و فقط نبايد حقيقت را پنهان سازد. اما

مقرراتی هم برای نزديك شدن به اصل «وحدت زوجه» پيش‌ بينی 

شده است. در واقع با اجرای اين مقررات اصل تك‌ همسری به تحقق

نزديك شده است.


   اصل ديگر تصريح شده در قانون مدنی (ماده ی 1118) اين است که

«زن مستقلا" می تواند در دارایی خود، هر تصرفی را كه می خواهد

بكند.»

   در مورد حق نگهداری اطفال نيز «برای نگاهداری طفل، مادر تا دو

سال از تاريخ ولادت او اولويت خواهد داشت. پس از انقضای اين مدت

حضانت با پدر است مگر نسبت به اطفال اناث كه تا سال هفتم حضانت

آنها با مادر خواهد بود». (ماده ی 1169) 

   «اگر مادر در مدتی كه حضانت طفل با اوست مبتلا به جنون شود يا

به ديگری شوهر كند (يا از حضانت امتناع نمايد)، حق حضانت با پدر

خواهد بود». (ماده ی 1170)


   برابر قانون، «نكاح مُسلِمه با غيرمسلم جايز نيست» و «ازدواج زن

ايرانی با تبعه ی خارجه در مواردی هم كه مانع قانونی ندارد موكول به

اجازه ی مخصوص از طرف دولت است،» و دولت بايد در هر نقطه،

مرجعی برای دادن اين اجازه معین كند. هر خارجی كه بی اخذ اين اجازه

زن ايرانی را به زوجيت درآورد به حبس تأديبی از يك سال تا سه سال

محكوم خواهد شد.


   قانون تازه ازدواج به وصفی كه ياد شد در پاره‌ ای موارد موافق رسوم

و موازين شرعی نيست و انقلاب بزرگی در امر نكاح به شمار است. اما

پيداست كه مقررات تازه هنوز در مرحله ی انتقالی است، و شايد كه

نظام حقوقی ايران هر سال بايد اصلاح و ترميم و تعديلی در مقررات ايجاد

كند تا تجديد و تطبيق قانون مدنی با مقتضيات دنيای امروز تحقق يابد.

 


برچسب‌ها: آکی یو کازاما, دکتر هاشم رجب زاده
 |+| نوشته شده در  سه شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۹ساعت 15:30  توسط بهمن طالبی  | 

 

                                     عروسی ايرانی

 

   همانند هر كشور ديگر جهان، در ايران هم عروسی در هر ناحيه،

آداب ديگر دارد. البته غيرمسلمانان نمی توانند در مراسم (عقد) و

عروسی مسلمان ها حضور پيدا كنند، و فقط پس از برگزار شدن آيين

عقد می توانند از دور شاهد مهمانی عروسی باشند.

 

 

   در اينجا به تجربه ی شخصی و با برگرفتن وصفی كه در كتاب «نوردن» 

Herman Norden آمده است، آداب و رسوم عروسی در ناحيه ی بوشهر

را كه يكی از مُعمّرين ايرانی روايت كرده است مرور می كنم و به معرفی 

اين آيين ناديده می پردازم:

 


   در ناحيه ی بوشهر پسر كه چهارده سالش شد، ديگر وقت زن

گرفتنش است. چون اينجا ناحيه جنوبی است، گرمسير است و پسر

زود رسيده و بالغ می شود. او در اين سن و سال به ملاحظه ی

تناسب وضع و موقع خودش (تا حد امكان) دختری از  یک خانواده‌ ی 

دیگر را در نظر می گيرد. اگر پدر و مادرش انتخاب او را بپسندند، برای

گفت‌ و گو پيش پدر و مادر دختر می روند، و پس از آن كه اين ها روی 

موافق نشان دادند اين پسر ــ همان نوجوان چهارده يا پانزده ساله ــ

پايش به خانه ی دختر باز می شود و مرتب به آنجا می رود، و خودش

را آماده ی خدمت به پدر زن نشان می دهد و هدایايی برای آنها

می برد.

 

   

   پس از چندی او برای نامزدش رخت و لباس مرسوم، انگشتر و يك

جفت كفش هديه می فرستد. اين هديه ی عقد است، و پسر و

دختر از اين روز با هم رسما" نامزد می شوند، و اين رابطه را در ايران

چنين می گويند كه پسر الف دختر ب را متعلق به خودش می شناسد،

و به اصطلاح، مرد او می شود. اين بيان به راستی مناسب وضع است،

و شوق و شور و نيز ملاحظه و احتياط را می رساند.

 


   پس، ساعت می بينند و وقت مساعدی را انتخاب می كنند، و با

گفتگو و تبادل نظر با دوستان و خويشاوندان قرار و ترتيب مراسم

عروسی داده می شود. در اين هنگام پسر به خانه ی دختر شيربها

و شيرينی می فرستد. اين بازمانده ی رسم قديم عروسی داد و

ستد گونه است.

 

 

   مراسم ازدواج، در وصف درست و دقيق آن، شامل مجلس عقد و

جشن عروسی است. مراسم عقد در خانه ی دختر برگزار می شود،

و آخوند محل و دوستان داماد (جز خانواده ی عروس) هم به خانه پدر

عروس دعوت می شوند.

 

 

   آخوند، دو دستيار معتمدش را به خانه ی دختر می فرستد و اعلام

قبلی عقد را می كند. اين فرستاده‌ ها كه به اندرونی خانه ی پدر

عروس می رسند، دختر كه آماده و سر تا پايش پوشيده و به سرنوشت

خود رضا داده، در ميان انبوه زنان خويش و آشنا نشسته است. در اينجا

آن دو فرستاده ی عاقد، از دختر می پرسند كه آيا در دلش با اين ازدواج

راضی است. اين پرسش را چهار بار تكرار می كنند، زيرا كه اين امری 

مهم و مربوط به يك عمر است و بايسته ی دقت و اطمينان. فرستاده‌ها

پس از آن كه از دختر "بله" گرفتند، نزد آخوند می روند و او را آگاه

می كنند.

 

 

   آنگاه سرانجام خود عاقد می آيد و خطبه ی عقد را جاری می كند،

و تَيمُّنا" آيه‌ ای از قرآن را بلند می خواند، و بالاخره در لحظه‌ ای كه

لفظ «بله» از دهان دختر بيرون می آيد، خانه پر از صدای كف زدن و

هلهله ی شادی می شود.

 

   

   به زودی مهمانها با اشتهای تمام به خوردن انواع شيرينی و نوشيدن

شربت سرگرم می شوند، و قليان می كشند، و پس از اين سور و

سرور، مباركباد می گويند و به خانه‌ هايشان بازمی گردند. دادن

پاداش يا حق القدم عاقد با داماد است، و با پرداخت آن و زير نظر آخوند

عقدنامه مهر و امضا می شود و آن را به دست داماد می دهند. اين

حق القدم معمولا چهار قِران (برابر هشتاد سن) است. (سن، واحد

قديم پول ژاپن. هر يكصد سن، يك ين بود.)

 

 


   اين مراسم كه به انجام رسيد، پسر و دختر هنوز همخانه نمی شوند

و شروع به زندگی مشترك نمی كنند. داماد زود به زود به خانه ی دختر

سر می زند، اما در اين اوقات دختر در گوشه‌ ای از خانه از نظر پنهان

می شود و خودش را نشان نمی دهد. سرانجام، و پس از گذشتن

بيش از ده ماه از عقدكنان، جشن عروسی اصلی و نهایی برگزار

می شود.

 

 

مقارن اين جشن، داماد دو دست رخت ممتاز و يك قواره پارچه ی خوش

نقش و نگار و چند بشقاب و سينی پر از شيرينی برای عروس پيشكش

می فرستد؛ و از نو در شب پيش از جشن عروسی يك كاسه حنا -كه

ايرانی ها مو را با آن رنگ می كنند - و چند خوانچه ی شيرينی هديه

می فرستد. فرستاده‌ای از سوی داماد كه يك دسته ساز و نقاره‌ چی،

طبّال و آوازخوان همراه اوست اين هديه را می آورد. چون داماد مسلمان

است، (خوانچه‌ كشان) البته با فرستادن صلوات و گفتن «اللهم صلّ

علی محمّد و آل محمّد» به صدای بلند، به خانه ی عروس می روند.

 

 

   در اين شب (پيش از عروسی)، عروس و داماد مويشان را حنا

می بندند. حنا، رنگ سرخی است كه برای رنگ كردن مو به شيوه ی

آيينی و مرسوم به كار می رود. در عربستان يا ايران، در هر جا مردانی

 كه مو و محاسنشان را سرخ حنایی كرده‌ اند ديده می شوند.

   نيز، با رسيدن روز عروسی، عروس و داماد صبح زود، و جداگانه، به

حمام می روند، و آخرين چرك دوره ی تجرّد را از تن پاك می كنند. اگر

در شهر و آبادی آنها حمام نباشد، در خانه ی خود آب گرم فراهم

می سازند و با آن شستشو می كنند. ظهر كه می رسد، داماد بر

اسب می نشيند و همراه چند دوست خود به چشمه می رود و باز با

آب‌ تنی در آن چرك از تن می زدايد، و در لباس دامادی به خانه برمی گردد

و در حجله می نشيند. در سراسر اين مدت آوای هلهله و صدای تير و

تفنگ شنيده می شود. اين مانند ترقه انداختن در جشن‌ های چينيان

است. در خانه ی داماد به زودی خوردن شام را به پايان می رسانند.

 

 

 

   مهمان ها داماد را در حجله می نشانند، و چراغ و فانوس برمی دارند

و برای آوردن عروس می روند. عروس را بر اسب می نشانند، و او در

ميان زن ها كه دوره‌اش كرده‌اند روانه ی خانه ی داماد می شود. در اين

ميان كسانی هم (از خانواده ی عروس) اشک می ريزند.

 

 


   داماد به جلوی در به پيشباز قافله ی عروس می رود، و او را در پياده

شدن از اسب كمک می كند. عروس و داماد در ميان اين جمع وارد خانه

مي‌شوند، و آنگاه خويشاوندان پسر، عروس و داماد را به حجله می برند.

در آنجا آنها را دست‌ به‌ دست می دهند، و مردی (از بزرگان خانواده)، در

گوش آنها دعای خير می خواند و (آن‌ها را تنها می گذارند). سپس

عروس و داماد پای يكديگر را با گلاب می شويند. در اين حالت شست پا

بايد بسته (و پنجه ی پا به هم چسبيده) باشد. اين از رسوم شب زَفاف

است. اين كار ساده به نظر می آيد، اما در واقع مهارت بسيار می خواهد.

اگر بنا به اتفاق شست يكی شان باز بشود، آن را بس بدشگون 

می دانند و ناخوشايند می دارند. در اين ميان داماد در ظرفی كه پيش

رويشان است سكه ی طلا می اندازد که «رونما» نام دارد و هديه به

عروس است كه روی خود را باز كند و رخسارش را نخستين‌ بار به او

نشان بدهد. اين اتاق را "حجله" می گويند، و آن را با پرده‌ های

 خوش رنگ و زيبا و نيز با آويختن شمشير و سپر، آرايش شايسته

می دهند. اين اتاق، برای تازه عروس برای هميشه جایی مأنوس و در

ياد ماندنی می شود، و در اوايل زندگی تازه اتاق خواب عروس و داماد

است.

 


   مراسم شب عروسی بدين سان پايان می گيرد، اما جشن و سرور

چند روز ادامه پيدا می كند. همه دوستان و بستگان را دعوت می كنند،

و با اجرای موسيقی و بر پا داشتن نمايش، می كوشند تا جشن آغاز

زندگی نوعروس و تازه‌ داماد هر چه باشكوه‌ تر و مطلوب‌ تر برگزار شود.

با همه ی تفاوتی كه در مقياس و مراسم سور و سرور هست، جشن

عروسی در سراسر جهان، مانند طبيعت و منش آدميان، يكسان است.

(در شرحی در باره ی شب زفاف در «آداب و رسوم و اعتقادات عامه»

می خوانيم: عروس و داماد را پيش از هدايت به حجله دست‌ به دست

می دهند، و هر يك می كوشد كه در آن هنگام زودتر شست پای خود

را روی پای ديگری بگذارد تا هميشه بر وی مسلّط گردد! بعد عروس و

داماد نقل و شيرينی در دهان هم می گذارند و اندكی بعد به «حجله»

می روند.)

 


برچسب‌ها: عروسی ایرانی, آکی یو کازاما, دکتر هاشم رجب زاده, نامزدی عقد عروسی
 |+| نوشته شده در  چهارشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۹ساعت 20:17  توسط بهمن طالبی  | 

 

                                      جامعه ی ایران

                                          زن ایرانی

 

   پايه ی زنان ايران امروزه از مرتبه‌ ای كه در قرون وسطای اروپا، در

دوران اوج شكوفایی اسلام، داشتند چندان فراتر نرفته است. برای

زن در برابر مرد تقريبا" هيچ حقی شناختـه نمی شود، و قانـون هم

زنان را در رديف ملک و مال به شمار می آورد. 

   دختر كه دم بخت شد، ديگر اجازه ندارد كه با روی باز از خانه بيرون

برود. سراپايش را در چادر، پوششی همچون «كاتسوكی» ژاپن،

پنهان می كند، و در وضعی كه فقط چشمهايش از روزن چادر ديده

می شود، راه می رود.

 

 

 

   زن رختشو كه در خانه‌ ها كار می كند و زنان خدمتکار هم وقتی مرد

(نامحرم) نزديك می آيد حتما" چادر سر می كنند و رو می گيرند. گاه

می بينيم كه گروهی از زن ها كه در كوی و بازار می روند همه چادر

سياه پوشيده، روبنده و پيچه يا نقاب سياهی، كه مانند لبه ی كلاه

آفتاب‌گردان تنيس است؛ به صورت زده‌اند و فقط چشمهايشان پيداست.

ديدن آنان هر بار دسته‌ ای پرنده را به يادم می آورد.

 

 

   بیننده  برای دانستن و شناختن اندازه ی زيبایی زن هيچ ره‌ يافتی جز

چشمان او كه پيداست ندارد. افسون چشمهای قاب گرفته در سياهی

چادر اين زنان زيبا همچون دم زدن در پای چاه عميق است (كه انسان را

وسوسه می كند كه در آن بيفتد). همه احساس ها و تمايلات درونی

برای اظهار و بيان راهی جز گذر از اين دو چشم ندارد، و اين است كه

جادو و دلربایی اين چشمان، بس افزون می شود.

 

 

   چشمانی كه همچون بلور سياه بر چهره ی سپيد می درخشد به

راستی زيباست. اما معمولا" بينی ها بی تناسب و بزرگ است، و

حتی گاه منظر عجيب دارد. اين هم از ناسازی آفرينش بشر است.

 


   سلوك با زنان بر پايه ی سنن دين محمدی است. اما برابر برداشت

صحيح و دقيق از كتاب مقدس اسلام می بايست حقوق بشر بيشتری

به زنان داده می شد. با اين همه، برابر نظام و احكام ساخته ی

جامعه ی مردسالار، زنان امروزه همان وضع رقت‌ بار گذشته را دارند و

در واقع نمی توانند از حال و روزی كه به احوال بردگان مانند است 

بگريزند.

 

   به تازگی اين وضع را حتی در چند كشور اسلامی تغيير داده و احوال

زنان را بهبود بخشيده‌ اند. اين جريان سال‌ به‌ سال و رفته‌ رفته پيشرفت

دارد. پادشاه كنونی ايران هم تدابيری برای آزاد شدن تدريجی زنان (از

قيود جامعه ی مردسالار) در كار می آورد.

 

   

   در افغانستان، كشور همسايه ی ايران، اتخاذ معيارهای اروپایی (در

وضع زنان) از سوی امان الله خان، پادشاه افغان با مخالفت روحانيان و

جبهه‌ گيری محافظه‌كاران با شكست روبرو شد. پس در ايران در اين كار

با تأمل و تدبير بيشتر پيش می روند و از شتاب ناسنجيده در اخذ و

اقتباس سياست نوآوری پرهيز می كنند.

 

 

   امروزه زنان هميشه مجبور به چادر پوشيدن نيستند، اما هنوز بيشتر

مردم رسم حجاب را رعايت می كنند.

   عادت بر اين است كه خانم‌ ها از خانه بيرون نروند، و تركيب خانه‌ها

و وضع اتاق ها مناسب اين رسم است. رفت‌ و آمد ميان اندرونی يا

حرمخانه و بيرونی يا اتاق مرد و مهمانان آزاد نيست، و مهمان‌ ها جز

خويشاوندان نزديك و آشنايان خاص اجازه ندارند كه قدم به اندرونی

خانه بگذارند. اما احوال اجتماعی كم‌ كم دگرگون می شود، و شماری

از خانم‌ های تحصيل‌ كرده خارج و همسران ديپلمات‌ ها يا بازرگانان

خارجی با لباس اروپایی در انظار ظاهر می شوند و آزادانه به شيوه ی

اروپایی پذيرایی می كنند.

 

 

   مواردی هست كه مردی دو زن قانونی دارد، يكی ايرانی و ديگری

 اروپایی. زن اروپایی براي همراهی در بيرون و معاشرت است، هر چند

كه او را كدبانو و خانه‌ دار معرفی می كنند. اما به زن ايرانی رخصت و

فرصت كار و معاشرت در بيرون را نمی دهند، و زندگی او در خانه خلاصه

مي‌شود. تيمورتاش وزير مقتدر سابق دربار، كه به تازگی در زندان

درگذشت. نمونه ی رجال به واقع مستبد بود. زن دومش از ارامنه ی

روس بود؛ زن بيرون و اهل مجلس و مهمانی و معاشرت با ديپلمات های

خارجی.

 


   ايران متجدّد همانند ژاپن و چين، امروز مسير تازه‌ای را دنبال می كند،

چنانكه در ورزش يا فرهنگ و هنر از باختر زمين تاثير می پذيرد. می شود

گفت كه تقريبا" همه ی دختر های خانواده‌ های بالاتر از متوسط ايران،

هميشه با جامه ی اروپایی می گردند.

   جوانان بی شماری را می بينيم كه تا شب دير به پايكوبی سرگرمند.

در جامعه ی قديم ايران ميان جوامع ارمنی و روسی الاصل بالاتر از

طبقه ی متوسط، زندگی و معاشرت نزديك به شيوه ی غربی بود. اما

به تازگی ميان ايرانيان خالص (مسلمان) رسم و راه اروپایی رونق گرفته

است.

 


   شاه ايران در صحبت دوستانه (غير رسمی) به من گفت كه علت

پيشرفت ژاپن اين است كه چيزهای خوبی را كه دارد از دست

نمی دهد و چيزهای خوبی را هم كه در اروپا و امريكا می يابد يكسره

می پذيرد، و ايرانيان هم بايد از ژاپن سرمشق بگيرند، و او مردم را در

اين سو رهبری كرده است.

 


   شمار و وضع دخترها كه به مدرسه می روند كم‌ و بيش به همان 

نسبت دخترهای دانش‌آموز ژاپنی 15 يا 16 سال پيش است، اما بعضی

 از آنها بسی زيباتر از دخترهای امروز ژاپنی هستند. در سال های اخير

درس گرفتن در مكتب‌خانه را به آموزش نوين در مدرسه تغيير و ترقی

 داده‌اند، هر چند كه پيشتر هم در مدارس كاتوليكی فرانسوی، شاگردان

را خوب تعليم می دادند و بسياری از دخترهای ايرانی در اين مدرسه‌ ها

درس خوانده‌ اند. يك چند گاه بر اثر اختلاف دينی، كار بر مدارس خارجی

سخت شد، اما پادشاه كنونی به اين شرط كه هيچ تعليم دينی در

برنامه ی اين مدارس نباشد اجازه داد كه به فعاليت ادامه بدهند.

 

 

   می گويند كه آقایی زن خدمتکارش را كه بيرون می كرد به او (معادل)

10 ين (واحد پول ژاپن، كه آن روزها مبلغ قابل توجهی بود) پول داد. آن

خدمتکار بی درنگ اين پول را جلوی سگ خانه كه نزدیک بود انداخت و

گفت: «در سايه ی لطف تو توانستم سال ها به آقا خدمت بكنم. پس

اين پول پيشكش تو!»

 

   

   آن آقا تعجب كرد و از خدمتکار پرسيد: «چرا پول را هدر می دهی؟»

و زن به آرامی پاسخ داد: «در خانه‌ تان چنان در مصرف آب خسّت

داشتيد كه هميشه ملامتم می كرديد كه در آب اسراف می كنم. من

هم بعد از هر غذا، همه ی ظرفها را می دادم تا سگ بليسد.»!


   چنان كه پيشتر يادآور شدم، در ايران معمول است كه به علت كم‌

آبی در مصرف آب صرفه‌ جویی بسيار می كنند.


   در تاريخ و ادب ايران قديم نام زنان بسياری با ستايش و آفرين آمده 

و مانده است.

 

 

 

 

                   كشف حجاب به عنوان سرآغاز آزادی زنان‌

 

   ايرانی ها و نيز خارجی ها می پندارند كه با كشف حجاب جريان

آزادی زن شروع شد؛ اما زنها خود دوست ندارند كه چادر برداشته

شود. آنها خود را در چادر می پوشانند و (ناشناس) در شهر گردش

می كنند، فيلم می بينند، چای می نوشند و به رستوران می روند.

چادر در واقع مأمنی است كه به آنان آزادی رفتار می دهد. اما روی

هم رفته كسی نمی تواند بگويد كه چادر مانع پيشرفت است يا به

عكس مايه ی ترقی است!


   امروزه در ايران، مرد هنوز مجاز است كه چند زن داشته باشد. شرط

ياد شده در قرآن اين است كه مرد بايد با زن های متعدد خود به انصاف

و مساوات سلوک كند. اما بسا كه مرد نمی تواند يك زن را هم خوب راه

ببرد، و بسيار سخت است كه چند زن را با نصفت و درست اداره كند. از

اين روست كه امروزه مردانی كه چند همسر دارند كم شده‌اند. اخيرا"

در سال 1932 (1311 خورشیدی) قانون ازدواج اصلاح شد، و اصل برای

 مردان تك همسری شد. اگر مردی وضع خاص داشته باشد، با گرفتن

تصديق نامه و مجوز استثنائا" می تواند زن دوم بگيرد. اما برای اين كار

اذن و رضای زن اول لازم است. حداقل سن ازدواج پيش از اين 10 يا 12

سال بود، اما چنان كه در هند، حداقل سن ازدواج برای دختران به 15 و

برای پسران به 17 سال افزايش پيدا كرد. 

 


برچسب‌ها: رضاشاه پهلوی, قانون ازدواج, حقوق مدنی زنان ایرانی, آکی یو کازاما
 |+| نوشته شده در  شنبه ۳ خرداد ۱۳۹۹ساعت 17:24  توسط بهمن طالبی  | 

 

                    مایه ها و جلوه های فرهنگ و تمدن ایران

 

   فرهنگ عصر سـاسـانـی: فـرهنـگ ایـران کهن در دوره ی پادشاهی

خاندان ساسانی درخششی چشمگیر یافت. این خاندان از حدود سال

200 تا حدود سال 650 میلادی یعنی هجوم اعراب، پادشاهی داشت.

در این چهار قرن، فرهنگ بزرگ و شکوهمند ایران بالنده شد و همچون

ستاره ای دنباله دار فروغی خیره کننده یافت. نام شاهان این خاندان،

مانند شاپور بزرگ، نوشیروان و دیگران در داستان ها، نمایشنامه ها و

شعرها نه فقط در ایران، که در اروپا نیز بسیار آمده است.

   (شاهنشاهان ساسانی از 224 تا 652 میلادی در ایران سلطنت کردند

و کانون آنها ایالت فارس بود.)

 

 

   مناسبات ايران و چين‌: در روزگار پادشـاهی ساسانيـان، ايـران را در

چين برای نخستين‌ بار «پو - سه» خواندند. در روزگار باستان، امپراتور

سلسله ی كان چين كه می خواست بر فرمانروايان كيودوء غلبه كند،

سفيری را به نام چوءكن به دور دست، به كشور دای گه شی (ايران)

فرستاد، زيرا كه گمان می كرد كه قلمرو كيودوء در ميان خاك كان و

سرزمين دای گه‌ شی است. چوءگن در سال 136 پيش از ميلاد از آن

سرزمين كه آنجا را سرزمين باختر (آسيا) می گفتند، بازگشت. با

تحقيق‌ های تازه روشن شده كه دای گه‌ شی همان قوم ايرانی بوده

است. پس از آن پارتها در ايران پادشاهی داشتند. "پارت" در تلفظ چينی

آن به معنی شاه است. خاندان اشكانی امپراتوری پارت را بنياد كرد، و

تاريخدانان آنها را اشك يا اشكانيان خوانده‌اند. 

   (اشكانيان قريب پانصد سال، از 250 ق. م. تا 226 م. در ايران سلطنت

داشته‌اند. ارشك‌ Arssak ، سرسلسله و مؤسس خاندان اشكانی بود.)

 

                                سکه با نقش ارشک اول

 

   در فاصله ی برافتادن خاندان شين (317 - 265 م.) از حكومت، تا

برنشستن خاندان سونگ (479 - 420 م.) در ميانه ی سده ی پنجم

ميلادی، به مدت حدود 200 سال مناسبات ميان ايران و چين معلق ماند،

زيرا كه حكومت چين در دوره پادشاهی خاندان تونگ‌شين (سالهای 317

تا 420 ميلادی)، درگير جنگ خاندان های حاكم شمال و جنوب بود و

بنابراین فرصت پرداختن به مناسبات با غرب (آسيا) را نداشت.

 

 


   در مقاله‌ ای نوشته شده است كه سفيری از سرزمين ايران يك قلاده

فيل برای پيشكش به امپراتور چين همراه می برد، و مردم خُتن راه را بر

او بستند. اما او سرانجام به چين رسيد. در همان مأخذ می خوانيم كه

ميان چين و ايران در فاصله حدود 60 سال، ده بار سفير مبادله شد. هم

شهر سلوكيه در شرق يونان قديم و هم شهر تيسفون در ايران آباد شده

بود و هر دو صد هزار خانه داشت و طلا و نقره در آنجا بسيار بود. نيز در

اين نوشته آمده كه محصول ايران طلا، نقره، مرجان، كهربا، مرواريد،

ظروف شيشه‌ ای و بلور، انواع فلزها، جيوه، بافته‌ های گلدوزی شده، 

پارچه ی نخی، قالی، صندوق و رخت دان و چيزهای گوناگون است.

اينجا هوای گرم دارد، و مردم در خانه‌ ها آب‌ انبار دارند؛ زمين پرسنگ و

ريگزار زياد است، و از چاه با كندن قنات آب می گيرند و آبياری می كنند.

هم در اين سرزمين روييدنی ها و پرنده‌ ها و جانداران از هر گونه فراوانند،

و هميشه زيستگاه چارپايان چون اسب و خر و شتر بوده است؛ و از

حيوان های كمياب، جز فيل و شير، پرنده‌ ای مانند شترمرغ كه

تخم‌های درشتی می گذارد بسيار دارد. اثر ياد شده در باره ی اين

طُرفه‌ ها و شگفتی های ايران شرحی شوق‌ آميز داده است. نيز در

اين منبع چينی از بزرگان حكومتی ايران ياد آمده و نام آنها با آواخوانی 

خط چينی نوشته شده است. از رسم عجيب همسری ميان برادر و

خواهر هم، و آيين زرتشت و رسم بيرون گذاشتن جنازه ی مردگان

(كه خوراك پرندگان شود)، و كسانی كه نعش مردگان را به «دخمه»

حمل می كردند- كه از طبقه ی خاصی بودند، گفته شده است.

 

                              یکی از گور ــ دخمه ها در ایران

 

   از آن پس، از ميان دوره ی حكومت خاندان‌ های شمالی و جنوبی 

چين (سده‌ های پنجم و ششم) تا دوره ی سوئی (خاندانی كه در

سال های 590 تا 620 ميلادی بر چين حكومت راند) روابط سياسی

ايران و چين با يكديگر ادامه داشت و نام سفيرانی كه آمد و شد كردند

در مآخذ چينی و فارسی آمده است. دانشمندان می گويند كه قوانين

دوره ی تانگ (توء) (620 تا 907 ميلادی) چين از ايران و روم اثر

پذيرفته است. مقررات و نظامات دوره ی حكومت نارا - هيان در ژاپن به

نوبه ی خود به الگوی قوانين چين دوره ی تانگ يا توء پرداخته شد، و از

اين رو تأثير ايران ساسانی در فرهنگ قديم ژاپن كم نيست.

 

                                    دودمان تانگ در چین


   بسياری از راهبان كه دين بودا را به چين آوردند، و اين آيين از آنجا به

ژاپن رسيد، ايرانی بودند. قوم دای گه‌ شی (كه در منابع چينی از آن ياد

شده است) همان ايرانيان هستند. در آسيای ميانه، نوشته‌ های قديم

بودایی به زبان تخارا كه زبان قوم ايرانی است به‌ دست آمده است.

كاهنان چينی و از آن ميان هوءگن سانزو و گن‌جوء سانزو به سرزمين

قوم دای گه‌ شی (ايرانيان) رفتند. داروما، بانی فرقه و مكتب ذن بودایی،

ايرانی و از مردم جنوب (غرب آسيا) بود.

 

                                      چین در دوره ی تانگ

 

   (داروما که در سانسكريت Bodhidharma نامیده می شود. گفته‌اند

كه شاهزاده‌ ای از غرب آسيا بود كه در سده ی ششم ميلادی راه و

رسم بودایی گرفت و مكتب ذن يا عرفان بودایی را به چين آورد. در

باره ی او داستان ها و افسانه‌ هایی بر زبانها است، و از آن ميان اين

كه سالها در كوهستانی دور دست بر تخته سنگی چهار زانو به تفكر

و تربيت نفس نشست، و در نتيجه ی اين رياضت سخت، پاهايش از

كار افتاد. از اين روست كه پيكره‌ هایی كه از او می سازند وی را

نشسته نشان می دهد، با خرقه‌ ای كه سر و شانه‌ هايش را پوشانده

و فقط چهره ی او پيداست. داستانی ديگر می گويد كه داروما در هند

سالهای بسيار را يكسره در ذكر و نيايش گذراند و چشم بر هم ننهاد.

اما شبی پلک های او سنگين شد و به هم آمد و بی اختيار در خوابی

سنگين افتاد. در بامداد كه بيدار شد، از تن‌ آسایی خود و نا آرامی

پلک هایش چنان به خشم آمد كه پلک چشمانش را كند و به زمين

انداخت. اما هماندم آن پلكها به بوته‌ ای بدل شد كه برگ های آن را،

همان چای، چون دم كرد و نوشيد، شب‌ بيداری ها را از آن پس تاب

آورد.)

 

 

 

                                سلسله ی شكوهمند

 

   دربار ساسانی پر شكوه ترين دستگاه پادشاهی در همه ی جهان

است. پيش تر ياد شد كه، دربار ايران در نهاد دستگاه سلطنت و

نقاشی بهشت در كليسای رم اثر نهاد. بسياری از آيين‌ های درباری

روم از رسم و راه پادشاهی ايران الگو گرفته بود. نقش برجسته ی

چهره‌ها و پيكره‌ها، سلاح، و گلدوزی و بافته‌ های آن روزگار در موزه‌های

اروپای امروز چشم‌ ها را به خود می گيرد.


   در اين پرده‌ های نقاشی تخت و كرسی جواهرنشان در بالای اتاق

نموده شده است. اشراف به آسانی نمی توانستند نزديك تخت بروند،

جز آن كه آنها را فرا بخوانند. در كنار راست تخت جواهرنشان افراد

خاندان پادشاهی به انتظار ايستاده‌اند، و پشت سر آنها واليان و اميران

اطراف و نواحی. پس پشت آنها، نوازندگان و خوانندگان و رقاصگان در

سه رديف جای دارند، و در كنار راست تخت مرصّع، جانداران و نگهبانان

ايستاده‌اند. اگر ملازم و پرده‌ دار به كسی اجازه ی باريابی نزد شاه

می داد، او پارچه‌ ای به روی دهان می بست تا مبادا پيشگاه پادشاه

آلوده شود، و پشت پرده زانو می زد تا فرا خوانده شود.

 

      چهره ی خسروپرویز بر اساس سکه های به جا مانده از ساسانیان

 


   زنان در آن روزگار همچون امروز در حرمسرا سر نمی كردند و پايگاه

والا داشتند. اما می گويند كه پادشاهی با فرّ و فرزانه چونان خسرو

پرويز 12000 زن زيبا در كاخش داشت، و با اين همه به «شيرين»

عشق می ورزيد. اما از همان عصر هخامنشيان، همسر نخستين

(و برتر) پادشاه هميشه يكی بود از اشراف‌ زادگان، و همسران ديگر

مقامی پايين‌ تر داشتند.


   در دربار ساسانيان، بازدار پايگاهی بلند داشت. نيز در كتابی قديم

نوشته است كه چوگان‌ بازی در ايران پديد آمد. خسرو پرويز پادشاه

ساسانی اين بازی را دوست داشت و هميشه با شيرين و زيبارويان

ديگر به اين بازی سرگرم بود. نظامی در شعر خود چوگان‌ بازی شاه را

چنين وصف كرده است:

   چون خسرو به ميدان چوگان‌ بازی رسید، زيبارويان شادمانه بر اسب

نشستند. با آغاز بازی (و آمدن مهرويان به ميدان)، ماه پديد آمد، و

آفتاب چهره نمود. يك بار ماه گوی می گرفت و ديگر بار خورشيد.

 

 

 

   آيين درباری ديگر اين بود كه در مدت شكار (جرگه)، موسيقی يكسره

می نواخت. تا همين سالهای نزديك به ما اين رسم در پايتخت ايران

بازمانده بود كه برآمدن و فروشدن آفتاب با نواختن موسيقی نموده

می شد.

 


برچسب‌ها: خسروپرویز, ساسانیان, اشکانیان, سلسله ی تانگ چین
 |+| نوشته شده در  پنجشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۹ساعت 17:30  توسط بهمن طالبی  | 

 

                              از بوشهر تا مُحمّره

 

   با كشتی كوچك متعلق به شركت انگليسی، از بوشهر به محمره

رفتم. گذشتن بر دريا از اين عرض خليج فارس (شمال شرق به شمال

غرب آن) يك شب كشيد. پس از آن در ساحل دريای كويت، در كناره ی

عربستان (در جنوب) خليج فارس لنگر انداختيم. كويت يك شهر عربی

نشان می دهد. شيخ كويت كه حاكم سياسی و شرعی اينجاست،

قدرتی همچون پادشاه داشت. او با وقار و جلال در دهانه ی بازار

می نشست و به دست خود از تجار، ماليات می گرفت. رسم روزگار

داستان‌ های هزار و يك شب هنوز مانده است.


   در مدت توقف كشتی در بندر كويت، آقای "B" مأمور سياسی انگليس

مقيم اينجا مرا به شام دعوت كرد، اما متأسفانه نتوانستم پيش او بروم،

زيرا كه فقط دو ساعت در اين بندر مانديم. نايب شركت كشتيرانی هم

كه به كشتی آمد بر اين نظر بود كه فرصت پياده شدن از كشتی نداريم.

به همين علت، به ديدن شيخ كويت هم توفيق نيافتم. انتظار داشتم كه

با ديدار كردن از شيخ (و زندگی افسانه‌ ای اش) خودم هم چهره‌ای

داستانی بشوم. چون شنيده بودم كه گه‌ گاه در بازار اينجا صندوق‌ های

زيب و زيوردار می فروشند، می خواستم برای تحفه بی مانند اين سفر

يكی از آن بخرم. اما اين نيّت هم تحقق نيافت.


   رسيدن به محمره از ساحل كويت حدود 4 ساعت می كشد. نزديك

اينجا بندر جديد هرمز است. اين بندر منتهااليه جنوبی خط راه‌ آهن

سرتاسری ايران است. اكنون راه‌آهن در جنوب تا شهر اهواز رسيده و

هر روز قطار در آمد و شد است.

 

                                عکس هوایی شوشتر

 

   شوشتر در شمال اهواز پايتخت شاپور يكم، شاهنشاه ساسانی،

بود. شوشتر از روزگاران قديم گذرگاه مهمی بود. راه تهران به خليج

فارس هم به اصفهان می رسد، و از اصفهان كه به جنوب می روند از

اينجا می گذرند. پس اينجا منزلگاه و كاروانسرا بود. امروزه هم در راهمان

به محمره از شوشتر می گذريم. اين شهر كهنه بر كنار رودخانه ی كارون

است. سربازان رومی كه در جنگ با ايران اسير شدند، پل درازی بر اين

رودخانه بستند، و سدّی كه شاپور، پادشاه ساسانی، بر كنار شوشتر

ساخت، از يكهزار و هفتصد سال پيش حافظ و حايل اين شهر در برابر

طغيان كارون است. والرين، امپراتور روم كه اسير پادشاه ايران شد، هفت

سال در اينجا گذراند. (والرين، امپراتور روم از 235 تا 260 میلادی كوشيد

تا از دست‌ اندازی ايرانيان به شام و ارمنستان ممانعت كند، و با آن كه

در آغاز، پيروزی هایی به دست آورد سرانجام مغلوب و اسير شاپور اول

شد و در اسارت درگذشت.)

 

                                    شاپور ساسانی و والرین

 


   شهر كهن شوش كه آثار باستانی آن معروف است، در غرب شوشتر

جای دارد، و نزديك اين شهر جای افسانه‌ ای هم هست. می گويند كه

دانيال پيامبر را اينجا به مكمن شير انداختند و او سراسر شب را در اين

غار گذراند، اما به لطف رحمت حق، آسيبی نديد. (مقبره ی معروف به

دانيال نبی در شوش خوزستان واقع است. دانيال يكی از چهار پيغمبر

بزرگ بنی اسراییل (قرن هفتم قبل از ميلاد) جوانی بود كه او را به

اسارت به بابل بردند. او به سبب هوش و ذكاوت خود نزد نبوكد نصر

(بخت نصر) و جانشينش اويل مردخ تقرّب يافت. روحانيون از توجه پادشاه

نسبت به او خشمگين شدند، و او را به گودالی كه شيران در آن بودند

افكندند، ولی روز بعد او را سالم يافتند. در روايات اسلامی دانيال مخترع

«رمل» به شمار می رود.)

 

                        نقشه راه آهن سراسری ایران امروز

 

   اسكندر چون اين شهر را به دست گرفت، اينجا را پايگاه ساخت، و

بزرگترين عروسی دنيا را در اينجا برگزار كرد. اين جشن به معنی آن بود

كه كشور بزرگ پيروز با كشور بزرگ شكست خورده يكی می شود و

شرق و غرب به هم می پيوندد. سور و سرور اين عروسی پنج شبانه

روز دنباله داشت. اسكندر كه در اين هنگام سی و سه سال داشت.

خود دختر زيبایی را - شاهزاده خانم ايرانی، به نام ركسانا- به همسری

اختيار كرد. او برای سران و سرداران لشكرش هم، به توصيه ی فرزانگان

و بزرگان قوم خود، از دختران اشراف ايرانی عروس انتخاب كرد، و به

مناسبت اين پيوندها برای اهل لشكر مهمانی داد. گويا در اين جشن و

ضيافت برای همه ی مهمان‌ها - كه حدود نه هزار تن بودند - جام طلای

درخشنده آماده ساختند. اين جشن و ضيافت كه پنج شبانه‌ روز كشيد،

زيباترين و بزرگترين عروسی دنيا بود. جشنی مجلل‌تر از اين چشم آدمی

نديده است. در تالاری با ستون‌ های طلا، نقره و جواهرنشان، كه سقف

هم طلاپوش است، دختران زيباروی در لباس فاخر عروسی بر صندلی 

نقره نشسته و چشم به راه دامادند. پرده ی نقاشی موجود در قصر

فرنشينا، در رم، اين صحنه را زنده نگهداشته است. 9000 ميهمان اين

مجلس عروسی همه جام‌ های طلاشان را برمی دارند، و به نشانه ی

سپاس از آسمان می نوشند و شادی می كنند. در ميان اين ضيافت،

آوای سازها مانند طبل و شيپور با هلهله ی شادی مردم می آميزد و

طنين آن آسمان و زمين را هم می لرزاند.

 

 

                                  مقبره ی دانیال در شوش


   دولت ايران، آقای گدار، باستان‌ شناس فرانسوی، و همسرش را، كه

از دوستانم هستند (برای كشفيات باستان‌ شناسانه) مأمور شوش كرد،

و دانشمندان فرانسوی ديگر هم با آنها در حفاری و تحقيق همكاری

داشتند. (Andre Godard، معمار و باستان‌شناس فرانسوی ... در بغداد،

مصر، سوريه، افغانستان و هند فعاليت كرد، اما كارهای مهم او در ايران

صورت گرفت. در 36- 1308 ه. ش. مديريت امور باستان‌ شناسی را بر

عهده داشت و به ترميم آثار تاريخی و تنظيم موزه ی ايران باستان و

فهرست كردن گنجينه‌ های هنری مشغول بود. كتابی در مفرغ های

 لرستان (1931) منتشر كرد. اثر ديگرش كتاب هنر ايران (1962) است.

گدار در 1965 درگذشت.)

 

                                   طرح سکه ی شاپور اول


 

   در شوش بود كه ستون كتيبه ی شاه همورابی حاوی قوانين او، که

مشهور و قديم‌ترين قانون دنيا است، به دست آمد. (حمورابی یا

 هامورابی: ششمين پادشاه، سلسله ی اول بابل (جلوس 1955، فوت

1913 ق. م.) ستونی از وي در شوش به دست آمده كه اكنون در

موزه ی لوور پاريس است، و قوانين حمورابی بر آن كنده شده، و آن

قديمی ترين قانون مدوّن جهان است.)

 

                                       کتیبه ی حمورابی

       که به شکل یک ستون است و اکنون در پاریس نگهداری می شود.


   از بوشهر تا محمره با كشتی حدود چهارده، پانزده ساعت می كشد.

آبادان (نزديك اينجا) كنار پالايشگاه نفت شركت انگليس و ايران است.

اين پالايشگاه كاركنان انگليسی زياد دارد. چون معرفی و دعوتنامه ی

مدير اين شركت در تهران را داشتم، آنها (مديران پالايشگاه) خواستند

كه مهمانشان باشم.


 

                            شركت نفت ايران و انگليس‌

 

   به تازگی، شركت نفت انگليسی نظر دنيا را تا اندازه‌ای به خود گرفت:

زيرا كه ايران امتياز نفت را يكجانبه باطل كرد و انگلستان عقد دوباره ی

قرارداد را از ايران خواستار شد. جهانيان به ياد دارند كه در سالهای جنگ

(جهانی اول) اين شركت در خليج فارس و اقيانوس هند به كشتی های

انگليسی كمک رساند. دنيا هنوز به موقع اقتصادی و سياسی اين

شركت توجه دارد.

   مديران شركت نفت در تهران دوست صميمی ام بودند، پس (به

معرفی آنها) از پالايشگاه نفت در آبادان و ميدان‌ های نفتی ميان كوه‌ها، 

در فاصله ی 400 تا 500 كيلومتری آبادان ديدن كردم. از آبادان به اهواز

در امتداد رود كارون و در مسير لوله ی نفت با هواپيمای آن شركت رفتم.

در روزگار قديم، لشكر اسكندر از اهواز گذشت.

 

                                       پالایشگاه آبادان


   در اين صبح از اثر باد سخت ديروز، هوا هنوز خاک آلود و تيره بود و

هواپيما نزديك زمين پرواز می كرد. از آنجا با اتومبيل به ميدان نفتی 

نفتون و هفتگل رفتيم. من نخستين سفير خارجی بودم كه از اينجا

ديدن می كردم، و تنها سفيری كه تاكنون به اينجا آمده بود. سال پس

از آن، شاه برای ديدن به اين ناحيه سفر كرد. مسير و نقاط ديدار او با

برنامه ی سفر من يكی بود. اين سرزمين از روزگار باستان نفت‌ خيز 

بوده، و قفقاز از زمان زرتشت به شهر آتش شهرت داشته است. از

كوه‌های زاگرس تا غرب فلات ايران «كانِ نفت» است، و زمين‌ شناسان

در پی كشف ذخاير نفتی فراوان زير زمينی به ناحيه ی شمال قفقاز و

مصر و غرب عراق (بين النهرين) توجه داشته‌اند. در سال 1901 ويليام

دارسی از حكومت ايران امتياز اكتشاف و استخراج نفت در ايران را جز

در پنج ايالت شمالی (آذربايجان، گيلان، مازندران، استرآباد و خراسان)

گرفت. منطقه ی اين امتياز مساحتی دو برابر خاك ژاپن دارد. در برابر،

صاحب امتياز متعهد شد كه بيست هزار ليره حق امتياز و بيست هزار

ليره سهام (در شركت اكتشاف و استخراج نفت) و 16 درصد سود

سالانه را به دولت ايران بدهد.

   او چنين امتياز مهم جهانی را در واقع به رايگان به دست آورد. دولت

انگليس مالك نيمی از سهام اين شركت شد، و شركت نفت، بدون

پرداخت ماليات (به دولت ايران) از انگلستان ماشين و لوازم و آذوقه وارد

كرد. جوان‌ های بسيار پس از فارغ التحصيل شدن از (دانشگاه‌ های 

معروفی همچون) كمبريج و آكسفورد به ايران رفتند و عمر را در كار

نفت نهادند.

دارسی تحمل رنج و صبر فراوان كرد تا بريتانيا به چنين نعمتی رسيد! 

   در آغاز كه او در قصر شيرين، نزديك مرز عثمانی آن روز، شروع به

حفاری برای يافتن نفت كرد، در بردن ماشين‌ آلات و نگاه داشتن

كارشناسان و پرداخت مزد كارگران سختی های فراوان ديد، و سيصد

هزار دلار هزينه كرد. اما به نفت دست نيافت، و مردم دنيا به انگليس‌ ها

خنديدند. دولت ايران و طوايف بختياری هم دشواری های گوناگون برای

او بار آوردند. اما دارسی سرانجام بر همه ی موانع پيروز آمد، و به كان

سرشار نفت دست يافت؛ پس كارش بالا گرفت و در سال 1909 شركت

حاليه ی نفت انگليس بنياد شد. سرمايه ی اوليه ی آن دو ميليون ليره

بود، اما اكنون فقط سهم سرمايه‌ گذاری دولت انگليس بيش از 5 ميليون

است، و خط لوله ی نفتی بسيار طولانی و تأسيسات و تصفيه‌ خانه ی

گسترده دارد. با اين كه از حجم كار پالايشگاه آبادان كاسته شده است،

باز هشت هزار كارگر دارد.

 

                                       مردان ایل بختیاری


   هنگامی كه از محل تاريخی نخستين چاهی كه به نفت رسيد ديدن

می كردم اين احساس را داشتم كه، بر خلاف آنچه كه عموما" تصور

می شود، گمان نمی رود كه كار بر انگليس‌ها برگشته و بريتانيا رو به

زوال باشد. (در خاطرات و خطرات مهديقلی هدايت شرحی كوتاه و گويا

در باره ی آغاز كار نفت و موفقيت دارسی می خوانيم: «بخار نفت از

ديرباز در باكو و اردبيل تراوشی كرد، چنان كه در آن حدود شعله ی آتش

مستمر بود و آتش‌ پرستی از آنجا پيدا شد. در شوشتر نفت سيال از

زمين می جوشيد. در كركوك شعله ی كبود رنگ در اثر انفجار نفت دائم

بود. تكميل مكانيك و افزار وسيله به دست داد كه نفت را از اعماق زمين

بيرون بكشند. از اكناف زمین، چشم به روی نفت باز است و دست‌ها

دراز. ايران هم بايد چشم بمالد كه اين يگانه سرمايه ی طبيعی را به

رايگان از دست ندهد ...

   در سنه ی 1279 (1901) دارسی نامی به خيال افتاد در قصر شيرين

مته به زمين نهد. قراردادی با دولت بست شصت‌ ساله، كه از منافع

حاصله 200 هزار سهم به دولت بدهد و صد 16 از لبّ عايدات و 20 هزار

ليره نقد.

   در قصر شيرين به نتيجه نرسيدند. با شركت نفت بر ما شريك شد. مته

را در مسجد سليمان به كار انداختند. در عين يأس به رگی برخورده

چشم‌ ها كه از سنگينی خرج بيهوده سياهی می رفت به روی شاهد

مقصود روشن شد. در 1287 (1909) كمپانی موفق شد مؤسسه را

تكميل نمايد.)

   

 

                              ديدار از ميدان‌ های نفتی

 

   در بهار سال 1931 (1310 خورشيدی) با پيش آمدن كساد اقتصادی

 در جهان، نفت اين معادن هم به اندازه استخراج نمی شد، و سالانه

فقط شش يا هفت ميليون تن برداشت می كردند، و از پنجاه چاه نفت

فقط از دوازده‌ تای آن بهره‌برداری می شد، حال آن كه پيش تر فقط از

چاه شماره يک "B " هر سال بيش از يك ميليون تن نفت استخراج

می شد. ناحيه ی نفت‌ خيز در خوزستان و لرستان است كه اهالی

 عرب زبان و هم فارسی زبان دارد. بزرگترين آثار هنری معماری از روزگار

رونق و درخشش فرهنگ ساسانی در اين نواحی بازمانده است. عيلام

و شوش و ديگر جاها كه در تاريخ فرهنگ بابِل شهرت دارد، در كنارِ راست‌

دره و بستر رود كرخه افتاده است، و كان‌ های نفت در ميان اين منطقه

است. در اين سالها باستان‌ شناسان فرانسوی در اينجا به كاوش و

تحقيق سرگرم هستند. بيشتر مردم عرب‌ زبان كه در اين اراضی پهناور

زندگی می كنند چادرنشين‌ اند و به دنبال آب و علف (برای دام و احشام

خود) همواره كوچ می كنند. در اين ايام آنها به موهبت كان نفت معاش

بخور و نميری دارند. به‌ خصوص در اين اطراف عرب‌ زبان‌ها و فارسی

زبان‌ها هر دو مسلمان شيعه هستند، و با هم به مؤانست به‌ سر

می برند. نزديك به همه ی راننده‌ های ماشين در اين ناحيه، عرب

هستند.

 

                                  میدان های نفت و گاز ایران


   از مناطق نفتی مورد بهره‌ برداری شركت نفت انگليس و ايران، من

فقط از حوزه ی نفتی مسجد سليمان ديدن كردم. نام اينجا به معنی

نيايشگاه سليمان نبی است، چون به گفته ی مردم، محل بنای نيمه

ويرانه ی معبد مانندی را كه در اينجا هست در عهد عتيق، سليمان

ساخته است. بوميانی كه در اين حوالی زندگی می كنند قدمت و تاريخ

آثار باستانی را به سادگی پيش خود مسلّم داشته و در باور نهاده‌اند.

مثلا" می گويند كه سليمان آثار باستانی كهنه‌ تر را ساخت و شاه

عباس بزرگ آثار باستانی تازه‌ تر را بنا كرد.

 

                              عکس قدیمی از مسجدسلیمان


   پيش از جلوس پادشاه كنونی، اين نواحی زير قدرت ستمكارانه ی

شيخ خزعل، شيخ محمّره، بود، كه حالا هشتاد سال دارد. چون او

ملكيت زمينی را كه كان نفت زير آن است داشت از انگليس مبلغ كلانی

حق امتياز گرفت، و با اين سرمايه و ثروت در مقابل قشون حكومت

رضاشاه درآمد. حكومت بريتانيا هم به او لقب «سر» داد تا او را در جانب

خود نگهدارد و بر آن است كه، اگر بتواند، از خوزستان، كشور به ظاهر

مستقلی درست كند و آن را در اختيار خود بگيرد. اما شيخ خزعل هم

باهوش بود، و به آسانی فريفته نشد و ماهرانه با انگليس كجدار و مريز

می كرد، تا سرانجام كه در برابر رضاشاه به مقاومت برخاست. اما

عاقبت نتوانست پيش ببرد، و همه چيز را از دست داد و حالا گيج و

سردرگم است. اما با اين كه (دولت ايران) او را در چنگ اختيار خود گرفت،

با او به ملاطفت رفتار شد. با اين تدبير، حاكميت رضاشاه در اين نواحی

به طور كامل مستقر شد.


   داستانی از روزگار جوانی شيخ خزعل حكايت می كنند. می گويند كه

خزعل به دختر زيبایی چشم‌ داشت كه نوكرش دلبسته ی او بود. هر چند

كه اين رقيب را مانع رسيدن به آرزوی دل خود می ديد، راضی نمی شد

كه او را بكشد، چون سال ها وفادارانه به وی خدمت كرده بود. اما با طمع

و وسوسه ی نفس خودش هم نمی توانست برآيد. سرانجام نقشه‌ای

 كشيد، و يك روز صندوق نفيس و پر زيب و زيوری برای آن نوكر فرستاد و

پيغام داد كه «مدت‌هاست كه در فكر بودم كه چيزی را كه تو هميشه

بيش از هر چيز آرزويش را داشتی برايت بفرستم. امروز يقين است كه

به خواهش دلت می رسی.» آن مرد كه به خانه برگشت و صندوق را

گشود، سر دختر دلدارش را در آن ديد. طبيعت خونخوار عرب‌ های اين

حوالی در داستان‌ های هزار و یک شب حكايت شده است.

 

 

   ديدار از مناطق نفتی را كه به انجام رساندم و می خواستم بازگردم،

هواپيمایی كه از اهواز بر آن نشستم دوباره از صحرا عبور كرد و در

محمّره بر كنار خليج‌ فارس فرود آمد. هنوز هم رییس قوم و قبيله در

اينجا چنان زندگی می كند كه گویی از ميان برگ‌های كتاب هزار و يك

شب بيرون آمده و جان گرفته است. سفينه‌ ای را كه به بصره می رفت،

ملاحانی به چهره ی ترسيم شده برای سندباد بحری می راندند. بر اين

كشتی ننشستم، و كناره ی شط العرب را از ميان دشتی كه همچون

كوير است با اتومبيل پيمودم. در كرانه ی ديگر شط العرب، بصره، يگانه

بندرگاه كشور پادشاهی عراق واقع است. هواپيماهایی كه ميان اروپا

و (غرب) آسيا تردد دارند، همه پس از فرود آمدن در بغداد در بصره

می نشينند.

   شبی را در اتاقك تنگ ترن راه‌ آهن عراق كه از مبداء بصره روانه شد

به‌ سر رساندم و صبح روز بعد در بغداد از قطار پياده شدم. اين خط آهن

در بخشی از بزرگراهی كشيده است كه در روزگار قديم قيصر برای 

تسلط بر جهان كوشيد تا از آن طريق سه «ب»، برلين و بيزانس و بغداد،

را به هم بپيوندد. اما، در اين بامداد ورودم پنداری كه هم سعادت ايام

گذشته از ياد رفته است و هم دليری قيصر. بغداد، اين پايتخت چركين،

هنوز در خواب غنوده و آرام بود.

 

   


برچسب‌ها: شاپور اول ساسانی, ایل بختیاری, شرکت نفت ایران انگلیس, آکی یو کازاما
 |+| نوشته شده در  سه شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۹ساعت 17:49  توسط بهمن طالبی  | 
مطالب قدیمی‌تر
  بالا