ششم و متوسطه اول
|
||
آگاهی انسانی، آگاهی اجتماعی |
خوشا به حال آن که خود را به پاکدامنـی بیاراید و
با روزیِّ به اندازه ی رفع نیاز، بسازد.
بار خدایا!
دوست دار دوست علی را، و دشمن گیر دشمن او را، و یاری
کن ناصر و معین علی را، و از رحمت خود دور گردان و لعنـت کن
ستم کننده در حق علی و اولادش را.
از خطبه ی پیامبر گرامی اسلام در غدیر خم
ای مردم!
علی بن ابی طالب حامل علـم من و حافظ آن، و عالـم به آیات
قرآن و تفاسیر جمیع کتب آسمانی انزال شده به انبیاء و رسولان
است.
از خطبه ی پیامبر گرامی اسلام در غدیر خم
سالروز تولد امام رضای دوست داشتنی را
به دختران و پسران عزیزم شادباش می گویم!
علـی کودک ده سـالـه ای بود که در کوه حرا همـراه
پیغمبر بود اولیـن باری که وحی بر رسول خدا نـازل شد
و عالم برای پیغمبر دگرگون شد،علی همان صداهایی
را که رسـول الله از غیـب و مـلـکـوت مـی شـنیـد، درک
می کرد. خود ایشان در نهج البلاغه در خطبه ی صد و
نود نقل می کند که اولین بار که وحی نازل شد،صدای
ناله ی شیطان را شنیـدم. موضوع را با پیغمبـر در میان
گـذاشـتـم. پیـامبــر گفـت: «آنـچه مـن مـی شنــوم تـو
می شنوی، آنچه را که من می بینم،تو هم می بینی،
با این فرق که تو پیامبر نیستی.»
«وَشاء» از علمـا و مُحدّثیـن کوفـه یک روز به خدمـت
امام رضا آمده بود. امام رضا رو به او کرد و فرمود: وشاء
در کوفـه مـردم این آیه که راجع به نـوح علیـه السلام و
پسرش است را چگونه می خوانند،آنجا که نوح به خدا
خطاب می کند:
بعد دنبالش خدا چه خطاب کرد؟ وشاء گفت وقتـی که
نوح به خدا عرض کرد خدایا این پسـرم جزء خاندان من
است، گر چه گنهـکار است، اجازه بـده من او را با خود
سوار کشتی کنم تا غرق نشود. آیه آمد که:
امـام فرمـود اما شنیـده ام که بعضـی در کوفـه پیـدا
شده و آیه را تغییــر داده انـد. وشاء گفت: بلـه، بعضی
می گویند آیه را این جور باید خواند:
یعنی وقتی که نوح به خدا گفت که خدایا این پسرم
جزء خاندان من است، گرچه گناهکار است، او را بر من
ببـخش و اجازه بـده او را با خود بر کشتـی سـوار کنـم.
خداوند فرمـود: ای نوح! این جزء خانـدان تو نیست، این
مـجسمـه ی عمـل فـاسـد است. یـعنـی گر چه پـسـر
توست و از نسل توست، ولی فاسد است و تو ای نوح
چرا از چنین فرد فاسـد و فاسقـی شفاعت می کنی؟!
ولی این طـور که آیه را تحریف کرده اند، معنایش این
می شـود که خدا به نوح پاسخ داده:ای نوح! تو اشتباه
می کنی، این پسـر تو نیسـت، اگر از نسـل تـو بود، به
خاطـر تو او را می بخشیـدم. من یک پیغمبر را به خاطر
بچه اش از خود نمی رنجاندم،ولی تو اشتباه می کنی،
او از نسـل تو نیست، عمل تو نیست، فـرزند تو نیست،
فـرزنـد یک آدم نـابکـار و فـاسـق اسـت! حالا این چقـدر
اهانـت به مقـام یک پیغمبـر است که به او بگوینـد زنی
که در خانـه ی تـوست بدکـاره است و بـچه ای را که از
تو نیست به ریشت بسته است!
می بینیـد که تقـاضـای یک پیغـمبـر بـزرگ، حتی یک
پیـغـمبـر اولـوالـعـزم هـم برای بـخشش یک آدم فـاسد،
پـذیـرفتـه نمی شـود، پس تنهـا راه نـجات برای انسـان
عمل صالح خود اوست.
او مظهـر عدالـت و مظهـر تفکر است،اما نه در گوشه
کتابخانه ها،مدرسه ها و آکادمی ها،و نه در سلسله ی
علمـای تر و تمیز در طـاقـچه نشستـه که از شدت تفکر
عمیق! از سرنوشت مـردم و رنج خلق و گرسنگی تـوده
بی خبـرنـد.او در هـمـان حال که در اوج آسـمانهـا پـرواز
می کند،نالـه ی کودک یتیمی تمـام اندامش را مُرتَعِش
می کند.
نشـستـم با فـقـیهـان و نـدیـدم
بـه غیــر از نِـخوَت و فـکـر مُـحجّر
بـرفـتـم بـا کلـیـمـان و نـخوانــدم
به جز بحث و جدل، حرفی فـراتر
حقیـقت در دل عشّـاق جستـم
در آنـجا عــالــمــی دیـدم مُـنـوّر
ناتوان ترین مردم کسی است که به اصـلاح نقـایص
خود قادر باشد ولی در این جهت اقدام نکند!
مولا علی علیه السلام
یک روز امـام علی غـلام خود را برای انجام کاری صدا
زد ولی پـاسخی نشنید.دوبـاره و دوبـاره او را صـدا کـرد
ولی باز هم صدایی نشنید.به جست و جوی او بـرآمد و
او را در گوشه ی خانـه یـافت در حالی که داشت خرمـا
می خورد.به او گفت مگر صدای مرا نمی شنیدی؟غلام
گفت:« چرا یـا امیـر ولی شیطـان مـرا وسوسه کـرد که
پاسخ ندهم! »
حضرت فرمودنـد:« تو را برای رضـایت خداوند متعال و در
راه او آزاد کـردم. »
غلام گفت:« کوتـاهی مـرا با پـاداش پـاسخ می دهـی
مـولای مـن؟ »
امـام گفت:« شیـطـان بـا وسوسـه ی تـو می خواست
مـرا بـه خشم آورد،ولی من بـا آزاد کردن تو، او را ناکام
گذاشته،بـه خشـم خواهم آورد! »
حسیـن تـشنـه ی مـعـرفـت بـود،نـه آب؛
افسوس که بـزرگ ترین درد او را تشـنـگی
نـشـان دادند!
رسـول خدا (ص) گفت:دو کس اندر پیش موسی فخر
کردند. یکی گـفـت مـن پسر فُـلانِ فلانـم...و تـا نُـه پـدر،
برشمرد از مهتران.
بـه مـوسی وحی آمـد کـه وی را بگوی کـه آن هـر نُـه
اندر دوزخند و تو هم دهم ایشانی!
زمامـدار یک جامـعـه باید طـوری زندگی
کند که مایـه ی تـسلی افـراد نـیـازمنـد و
پـریشان حال باشد،نـه مـوجب حسـرت و
دلشکستگی آنان
نهج البلاغه / خطبه دویست
یکی از دشمـنـان سـرسـخـت امـام علـی چنین نقل
می کند که روزی در مـدیـنـه حسین بن علی را دیـدم
که بسیار نـیـکو مـنـظـر و پـاکیـزه بود امـا به خاطر غیظ
و دشمنی که در دل بـه پـدرش و به آن خانـدان داشتم
شروع به ناسزاگویی به وی و پدرش نمودم.
حسین بن علـی نگاهی به من انداخت و سپس این
آیه را تلاوت کرد:
آنگاه بـه من گفت: کار را بـر خویشتن سهـل و آسـان
کن. از برای من و خودت از خدا طـلـب آمرزش کن. اگر از
مـن کمک می خواهی، تو را کمک می کنـم. اگر انتظـار
کمک مـالی داری بـه تـو عـطـا می کنـم. اگر احتیاج بـه
هدایت داری، تو را هدایت می کنم.
من با مشاهده ی این رفتـار از کرده ی خود پشیـمان
شدم و او که بـا هـوشمندی این ندامت و پریشانی مرا
دریافـته بـود گفت: اندوهگین مباش! خدا ترا می آمرزد،
زیرا ارحم الراحمین است.
بعد از این واقعه، چنان عشق و محبتی از این خاندان
در دل مـن قــرار گـرفـت و تـمـام وجودم را پــر کــرد کـه
کـسی محبـوب تـر از آنان نـزد مـن نـبـود.
با سیدالساجدین امام زین العابدین
به دعا و راز و نیاز با خداوند بپردازیم
خداوندا به قدرت خود آنچه را می طلبم عنایت کن
و به عزت خود از آنچه می ترسم پناهم ده
و مرا از شرور مردم نگاهدار
و ببخش به من امنیت روز بازگشت را
خدایا راههای مرا نیکو ساز
و در جمیع احوال عمل مرا صالح گردان
ودر فراغت و مهلت توفیق عبادت و طاعت ببخش
خدایا روزی من کن عبادات درست و صحیح را
خدایا مرا باز دار از اسراف
و نگاهدار روزی مرا از تلف شدن
مال مرا به برکت دادن بسیار گردان
و مرا به خیر و احسان و نیکویی بدار
و راه راست بنما
تا آنچه صرف می کنم و انفاق می نمایم
به رضای تو باشد
صحیفه ی سجادیه
علی آن کسی است که جان و نـفـس
خود را فـدای رسـول خدا کرد و او کسـی
است که احدی از مـردان بیشتر از ایشان
با او نـمـاز نـگـزارد.
علی، ولی خدا جانشین من بعد از من
اسـت بـر سـایــر مـخلـوقــات و بـعـد از او
فـرزندانش امامان دین و هادیـان راه یقین
و نجوم اهل زمین انـد تا روز ملاقات شما
به خداونـد.
![]() |