ششم و متوسطه اول
 
 
آگاهی انسانی، آگاهی اجتماعی  
 

میان خاطره هایت

آسمان ابریست

از آفاق چشمانم بپرس

ابر بارانیست

از اشک چو بارانم بپرس

تخته ی دل در کف امواج غم خواهد شکست

نکته را از سینه سرشار توفانم بپرس

نبودی و نشنیدی

دلم به گریه نشسته

میان خاطره هایت

چه کرده ای که پس از تو

به هر کجا که تو بودی

غمی نشسته به جایت

کجای این شب هجران

کجای این همه راهی

که از دریچه چشمت

نمی رسم به نگاهی

در همه لوح ضمیرم هیچ نقشی جز تو نیست

آن چه را می گویم از آیینه ی جانم بپرس

آتش عشقت به خاکستر بدل کرد آخرم

گر نداری باور از دنیای ویرانم بپرس

بگو که از غم عشقت چگونه جان برهانم

چگونه این همه غم را به هر طرف بکشانم

نه پای رفتن از این جا، نه طاقتی که بمانم

چگونه دست دلم را به دست تو برسانم

غلامرضا طریقی و حسین منزوی


برچسب‌ها: همایون شجریان, آواهای سرزمین مادری, شعر معاصر ایران, حسین منزوی غلامرضا طریقی
 |+| نوشته شده در  سه شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴ساعت 10:2  توسط بهمن طالبی  | 

تصنیف سپیده

ایران ای سرای امید؛ بر بامت سپیده دمید

بنگر کزین رهِ پر خون؛ خورشیدی خجسته رسید

اگر چه دل ها پرخون است…

شکوهِ شادی افزون است…

سپیده‌ی ما گلگون است

وای گلگون است…

که دستِ دشمن، در خون است

ای ایران، غمت مرساد، جاویدان شکوه تو باد

راه ما؛ راه حق…

راه بهروزی‌ ست

اتحاد اتحاد! رمز پیروزی‌ ست…

صلح و آزادی…

جاودانه بر همه جهان، خوش باد

یادگار خونِ عاشقان…

ای بهار ای بهارِ تازه جاودان

در این چمن شکفته باش


برچسب‌ها: محمدرضا شجریان, هوشنگ ابتهاج, محمدرضا لطفی, آواهای سرزمین مادری
 |+| نوشته شده در  دوشنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۳ساعت 7:29  توسط بهمن طالبی  | 

​​​​​​【با اجرای سوگند】

اين دو روزه دنيا مثل خواب و رويا گذرونه

با هم آشتی كنيم كه بهار دوباره گل فشونه

پرسون پرسون یواش یواش اومدم در خونتون

ترسون ترسون لرزون لرزون اومدم در خونتون

يك شاخه گل در دستم سر راهت بنشستم

از پنجره منو ديدی همچون گل ها خنديدی

وای به خدا آن نگهت از خاطرم نرود

وای به خدا آن نگهت از خاطرم نرود

گفتم... گفتم ... به خدا قهر گناهه

دل منتظره... چشم به راهه...

ای من به فدات ناز مكن تو

با چشم سيات ناز مكن تو

اين دو روز دنيا مثل خواب و رويا گذرونه

با هم آشتی كنيم كه بهار دوباره گل فشونه


برچسب‌ها: آواهای سرزمین مادری
 |+| نوشته شده در  جمعه ۱۸ آبان ۱۴۰۳ساعت 7:45  توسط بهمن طالبی  | 

افسانه عشق

شیدای زمانم

رسوای جهانم

بی دلبر و بی دل

بی نام و نشانم…

دامن مکش از من

بنشین که نه شاید

آن دل که سپردم

دیگر بستانم…

افسونگری ای افسانه من!

افسانه دل دیوانه من

شوری و نویدی!

در تیرگی شب های سیه

ای روشنی کاشانه من

چون نور امیدی

در تیرگی شب های سیه

ای روشنی کاشانه من!

چون نور امیدی

شیدای زمانم!

رسوای جهانم

بی دلبر و بی دل

بی نام و نشانم

دامن مکش از من

بنشین که نه شاید

آن دل که سپردم

دیگر بستانم!

شمع ام که به جان…

می سوزم…

تا محفل دل افروزم

افسانه منم…

افسانه عشقم!

حال دل خود می دانم

گر لب ز سخن می دوزم

دیوانه منم دیوانه عشقم!

پروا از غم ها نکنم

پروانه ام و پروا نکنم…

از آتش سوزان

من خود سر تا پا شررم…

آتش کم زن بر بال و پرم

ای شمع فروزان!

من خود سر تا پا شررم…

آتش کم زن بر بال و پرم!

ای شمع فروزان…

شیدای زمانم

رسوای جهانم…

بی دلبر و بی دل

بی نام و نشانم…

دامن مکش از من

بنشین که نه شاید

آن دل که سپردم

دیگر بستانم


برچسب‌ها: آواهای سرزمین مادری, امین الله رشیدی, افسانه ی عشق
 |+| نوشته شده در  سه شنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۳ساعت 8:57  توسط بهمن طالبی  | 

صدای همایون شجریان

خودم تنها تنها دلم
چو شام بی فردا دلم
چوکشتی بی ناخدا
به سینه دریا دلم
به سینه دریا دلم
تو ای خدای مهربان تو
ای پناه بی کسان
به سنگ غم مشکن دگر
چو شیشه مینا دلم
چو شیشه مینا دلم
تو هم برو ای بی وفا مبر بر لب نام مرا
دل تنگم بیگانه شد نمیخواهد دیگر تو را
نشان من دیگر مجو حدیث دل دیگر مگو
دلم شکسته زیر پا نمیخواهد دیگر تو را
نمیخواهد دیگر تو را
تو ای خدای مهربان
تو ای پناه بی کسان
به سنگ غم مشکن دگر
چو شیشه مینا دلم
چو شیشه مینا دلم
تو هم برو ای بی وفا مبر بر لب نام مرا
دل تنگم بیگانه شد نمیخواهد دیگر تو را
نشان من دیگر مجو حدیث دل دیگر مگو
دلم شکسته زیر پا نمیخواهد دیگر تو را
نمیخواهد دیگر تو را
تو ای خدای مهربان تو ای پناه بی کسان
به سنگ غم مشکن دگر چو شیشه مینا دلم

هما میرافشار


برچسب‌ها: همایون شجریان, انوشیروان روحانی, آواهای سرزمین مادری, هما میرافشار
 |+| نوشته شده در  شنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۳ساعت 10:10  توسط بهمن طالبی  | 

شب مهتاب

امشب به بر من است آن مایه ی ناز

یارب تو کلید صبح در چاه انداز

ای روشنی صبح به مشرق برگرد

ای ظلمت شب با من بیچاره بساز

امشب شب مهتابه حبیبم رو می خوام

حبیبم اگر خوابه طبیبم رو می خوام

گویید فلانی آمده آن یار جانی آمده

مست است و هشیارش کنید

خواب است و بیدارش کنید

آمده حالتو احوالتو سفید روی تو سيه موی تو ببیند برود

امشب شب مهتابه حبیبم رو می خوام

حبیبم اگر خوابه طبیبم رو می خوام

کی باشد و کی باشد و کی باشد و کی

می باشد و می باشد و می باشد و می

او گه لب "می" بوسد و گه من لب وی

او مست و ز "می" گردد و من مست و ز وی

امشب شب مهتابه حبیبم رو می خوام

حبیبم اگر خوابه طبیبم رو می خوام

ماه غلام رخ زیبای توست

سرو کمر بسته ی بالای توست ای عزیزم

مجمع دل های پریشان جمع ای حبیب ای طبیبم

چین و خم زلف چلیپای توست ای عزیزم

ای مه انور لعل تو شکر ، از همه بهتر قند مکرر

جانم جانم قند مکرر لب و دندان توست ای عزیزم

قند مکرر لب خندان توست ای حبیبم


برچسب‌ها: علی اکبر شیدا, سیما بینا, آواهای سرزمین مادری
 |+| نوشته شده در  چهارشنبه ۸ فروردین ۱۴۰۳ساعت 11:10  توسط بهمن طالبی  | 

یه روز یه خونه اي بود که ...

يه ديواره ، يه ديواره ، يه ديواره ... يه ديواره كه پشتش هيچی نداره

توکه ديوارو پوشيدن سيه ابرون نمياد ... ديگه خورشيد از توشون بيرون

يه پرنده س ،‌ يه پرنده س ، يه پرنده س ...

يه پرنده س که از پرواز خود خسته س

بن بالشو بستن دست ديروزا ، نمياد ... ديگه حتی به يادش فردا

يه روز يه خونه ای بود كه تابستونا ... روی پشت بومش ولو می شد خورشيد

درخت انجير پيری كه تو باغ بود ... همه ی كودكی های مرا می ديد

يه آوازه ،‌ يه آوازه ، يه آوازه ... يه آوازه كه تو سينه م شده انبار

يه اشكيه كه می چكه روی گيتار ... به اين ها عاقبت كی گيرد اين كار

يه مردابه ، يه مردابه ،‌ يه مردابه ... يه مردابه توی تن از فراموشی

چراغی كه می ره رو به خاموشی ... نگردد شعله ور بيهوده می كوشی


برچسب‌ها: فرامرز اصلانی, آواهای سرزمین مادری
 |+| نوشته شده در  جمعه ۳ فروردین ۱۴۰۳ساعت 11:15  توسط بهمن طالبی  | 

از بهاران چه خبر؟!

عاشقان ، عاشقان تازه به تازه از بهاران چه خبر

از بهار،از گل و باغ و بوی باران،چه خبر

چشم اگر از غم بپوشی

سر اگر از خزان برآری

صد هزاران جوانه دارم

در هوایم اگر بباری

عاشقان،عاشقان تازه به تازه از بهاران چه خبر

ازبهار،از گل و باغ و بوی باران،چه خبر

بخوان زیر باران که یار توام

تو عید منی،من بهار توام

اگر شب تبر می زند،نیفتاده ام

که در سایه سار توام

بگو با زمین و زمان

که تا آخرین نفس بی قرار توام

تو در شبِ من

جوانه ی نوری

بیا که مرا

نمانده صبوری

به شعر شبانه،به باغ زمانه،تو عطر بهاری

خوشا تو بخندی،خوشا تو بخوانی،خوشا تو بباری

عاشقان،عاشقان تازه به تازه از بهاران چه خبر

از بهار،از گل و باغ و بوی باران،چه خبر


برچسب‌ها: همایون شجریان, آواهای سرزمین مادری, اهورا ایمان, شهرداد روحانی
 |+| نوشته شده در  یکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲ساعت 11:49  توسط بهمن طالبی  | 

 

   [ بوی تنهایی ]


خالیه سفره ی زمین
دست سخاوت تو کو
زخمیه شونه های عشق
مرهم رحمت تو کو
سنگینه پلک لحظه ها
نبض زمین نمی زنه
قلب قناریای عشق
بی تو یقین نمی زنه
من از عبور جمعه ها
از بوی تنهایی پرم
زیر سفال سقف شب
ثانیه ها رو می شمرم

 


کجا تو موندگار شدی
که روز ما سیاه شده
دست دعای من دیگه
از آسمون جدا شده
یه شب میایی از سفر
باغ پر برگ و بر می شه
ستاره های شیشه ای
می شکنه و سحر می شه
مزرعه ی شرقیمونو
هجومی از ملخ زده
شعله خورشیدی بزن
تو قلبایی که یخ زده
اسب بهارو زین بکن
تا باغچمون جون بگیره
روی غبار جاده ها
شرشر بارون بگیره
خالیه سفره ی زمین
دست سخاوت تو کو
زخمیه شونه های عشق
مرهم رحمت تو کو

 


برچسب‌ها: آواهای سرزمین مادری, حسین زمان
 |+| نوشته شده در  جمعه ۲۰ خرداد ۱۴۰۱ساعت 21:11  توسط بهمن طالبی  | 

 

[ مردی اگرت هست کنون وقت نبرد است ]

 

از خون جوانان وطن لاله دمیده

از ماتمِ سروِ قدشان، سرو خمیده

در سایه ی گل، بلبل از این غصه خزیده

گل نیز چو من در غمشان جامه دریده

 

چه کج رفتاری ای چرخ

چه بد کرداری ای چرخ

سر کین داری ای چرخ

نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ!

 

از دست عدو ناله ی من از سر درد است

اندیشه هر آنکس کند از مرگ، نه مرد است

جان بازی عشاق، نه چون بازی نرد است

مردی اگرت هست، کنون وقت نبرد است

 

چه کج رفتاری ای چرخ

چه بد کرداری ای چرخ

سر کین داری ای چرخ

نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ!

 


برچسب‌ها: ابوالقاسم عارف قزوینی, علیرضا قربانی, آواهای سرزمین مادری
 |+| نوشته شده در  سه شنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۰ساعت 11:15  توسط بهمن طالبی  | 

 

           [ زبان نگاه ]


نشود فاش کسی، آنچه میان من و توست

تا اشارات نظر نامه رسـان من و توست

گوش کن با لب خاموش سخن می گویم

پاسخم ده به نگاهی که زبان مـن و توست

روزگاری شد و کس، مرد ره عشق ندید

حالیا چشم جهانی نگران من و توست

گر چـه در خلوت راز دل ما کس نرسید

همه جا زمزمه ی عشق نهان مـن و توست

این همه قصه ی فردوس و تمنای بهشت

گفـت و گویی ز خیال و ز جهان من و توست

نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل

هر کجا نامه ی عشق است نشان من و توست

«سایه» ز آتشکده ی ماست فروغ مه و مهر

وای از این آتش روشن که به جان من و توست

 


برچسب‌ها: هوشنگ ابتهاج, شعر معاصر ایران, پرواز همای, آواهای سرزمین مادری
 |+| نوشته شده در  شنبه ۱۵ خرداد ۱۴۰۰ساعت 15:0  توسط بهمن طالبی  | 

 

[ زندگی ]

 

اون نگاه گرم تو، جام شرابه اما سرابه


زندگی بی چشم تو، زندگی بی چشم تو،


رنج و عذابه، رنج و عذابه

 

آه من ترسم شبی، آه من ترسم شبی،

 

دامنت بگيره، دامنت بگيره


با دلم بازی مکن، با دلم بازی مکن،

 

عاشق و اسيره ترسم بميره

 

يک شب از روی صفا، يک شب از روی صفا


با دلم وفا کن، با دلم وفا کن


يا وفا کن با دلم، يا وفا کن با دلم


يا مرا رها کن، يا مرا رها کن

 

می شکنی شيشه ی دلم، می شکنی شيشه ی دلم


قدرشو ندونی، قدرشو ندونی


مهربونی با همه؛ با من و دل من نامهربونی


زندگی بی چشم تو، زندگی بی چشم تو،


رنج و عذابه رنج و عذابه

 

                              هما میرافشار

 


برچسب‌ها: فرامرز پایور, عبدالوهاب شهیدی, هما میرافشار, آواهای سرزمین مادری
 |+| نوشته شده در  سه شنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۰ساعت 10:10  توسط بهمن طالبی  | 

 

  [ صدای غلامحسین بنان ]

 

تا بهار دل نشین آمده سوی چمن

ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن

چون نسیم نوبهار بر آشیانم کن گذر

تا که گلباران شود کلبه ی ویران من

تا بهار زندگی آمد بیا آرام جان

تا نسیم از سوی گل آمد بیا دامن کشان

چون سپندم بر سر آتش نشان، بنشین دمی

چون سرشکم در کنار بنشین نشان سوز نهان

تا بهار دلنشین آمده سوی چمن

ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن

چون نسیم نوبهار بر آشیانم کن گذر

تا که گلباران شود کلبه ی ویران من

بازآ ببین در حیرتم، بشکن سکوت خلوتم

چون لاله ی تنها ببین بر چهره داغ حسرتم

ای روی تو آیینه ام، عشقت غم دیرینه ام

بازا چو گل در این بهار، سر را بنه بر سینه ام

 

                         بیژن ترقی

 


برچسب‌ها: غلامحسین بنان, روح الله خالقی, بیژن ترقی, آواهای سرزمین مادری
 |+| نوشته شده در  پنجشنبه ۱۲ فروردین ۱۴۰۰ساعت 14:0  توسط بهمن طالبی  | 

 

[ صدای همایون شجریان ]

 

به نام نامی ایران، به نام نامی انسان

 

به آیین وفاداران، به راه و رسم بیداران

 

دلی دارم پر از خورشید، نگاهی روشن از باران

 

جز دوست نمی خوانم، جز مهر نمی دانم

 

جز عشق نمی خواهم، من زاده ی ایرانم

 

جز مهر نمی دانم 

 

تویی دلبستگی هایم، پناه خستگی هایم

 

به هر جا می روم از تو، دوباره در تو می آیم

 

کران تا بیکران عشقت، بیابان در بیابانت

 

هوای زندگی دارد، خیابان در خیابانت

 

جهان تا هست خواهم بود اگر تو جان من باشی

 

برایم خانه باشی، خاک باشی و وطن باشی

 

دیار عاشقی هایم، تمام سهم دنیایم

 

تو را من زندگی کردم، به تعداد نفس هایم

 

کران تا بیکران عشقت، بیابان در بیابانت

 

هوای زندگی دارد، خیابان در خیابانت

 

تو آن آغوش بی اندازه هستی

 

برای وسعت تنهایی من

 

من از چشم تو می بینم جهان را

 

تویی آیینه ی بینایی من

 

جهان تا هست خواهم بود اگر تو جان من باشی

 

برایم خانه باشی، خاک باشی و وطن باشی

 

من از تو جان گرفته ام، کنم فدای تو

 

ز جان گذر نمی توان مگر برای تو

 

دل از تو برنمی کنم تویی جهان من

 

دچار تو نمی کند دل از هوای تو

 

دل از هوای تو ، دل از هوای تو 


     بهمن محمدزاده  /  اسحاق انور

 


برچسب‌ها: همایون شجریان, آواهای سرزمین مادری, بهمن محمدزاده, اسحاق انور
 |+| نوشته شده در  چهارشنبه ۴ فروردین ۱۴۰۰ساعت 21:4  توسط بهمن طالبی  | 

 

 [صدای زنده یاد جهان قشقایی]

 
از برت دامن کشان
رفتم ای نامهربان
از من آزرده دل
کی دگر بینی نشان
رفتم که رفتم

 

از من دیوانه بگذر
بگذر ای جانانه بگذر
هر چه بودی هر چه بودم
بی خبر رفتم که رفتم
رفتم که رفتم

 

شمع بزم دیگران شو
جام دست این و آن شو
هر چه بودی هر چه بودم
بی خبر رفتم که رفتم
رفتم که رفتم

 

بعد از این بعد از این
کن فراموشم که رفتم
دیگر از دست تو
می نمی نوشم که مستم
با دل دیرآشنا
گشتم از دامت رها
بی وفا بی وفا بی وفا
رفتم که رفتم

 

من نگویم که به درد دل من گوش کنید

بهتر آن است که این قصه فراموش کنید

عاشقان را بگذارید بنالند همه

مصلحت نیست که این زمزمه خاموش کنید

 

                             رحیم معینی کرمانشاهی

 


برچسب‌ها: جهان قشقایی, رحیم معینی کرمانشاهی, آواهای سرزمین مادری
 |+| نوشته شده در  جمعه ۲۹ اسفند ۱۳۹۹ساعت 13:54  توسط بهمن طالبی  | 

 

[ صدای پرواز همای ] 

 

گویند که دوزخی بود عاشق و مست

قولی است خلاف، دل در آن نتوان بست

گر عاشق و مست، دوزخی خواهد بود

فردا ببینی بهشت، همچون کف دست

ای مفتی شهر از تو بیدارتریم

با این همه مستی ز تو هشیارتریم

تو خون کسان نوشی و ما خون رَزان

انصاف بده کدام خونخوارتریم

گویند کسان بهشت با حور خوش است

من می گویم که آب انگور خوش است

این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار

آواز دهل شنیدن از دور خوش است

این می چه حرامی است که عالم همه زان می جوشند

یک دسته به نابودی نامش کوشند

آنان که بر عاشقان حرامش کردند

خود خلوت از آن پیاله ها می نوشند

آن عاشق دیوانه که این خمار مستی را ساخت

معشوق و شراب و می پرستی را ساخت

بی شک قدحی شراب نوشید و از آن

سرمست شد این جهان هستی را ساخت 

 

رَز : انگور    خونِ رَزان؛ کنایه از شراب است.

 


برچسب‌ها: رباعیات حکیم خیام, پرواز همای, آواهای سرزمین مادری
 |+| نوشته شده در  دوشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۹ساعت 10:58  توسط بهمن طالبی  | 

 

[صدای ملکوتی محمدرضا شجریان]

 

ایرانی، به سر کن خواب مستی

 

بر هم زن، بساط خودپرستی

 

که چشم جهانی سوی تو باشد

 

چه از پا نشستی؟!

 

در این شب، سپیده نادمیده

 

تیغ شب، به خونش در کشیده

 

امید چه داری از این شب

 

که در خون کشیده سپیده؟!

 

تیغ برکش آذرفشان

 

نغمه ها را تندری کن

 

در دل شب رخ برفروز

 

کار مهر خاوری کن

 

از درون سیاهی برون تاز

 

پرچم روشنایی بر افراز

 

تا جهانی از تباهی وارهانی

 

دیو شب را تیغ بر دل برنشانی

 

با خواری در روزگار

 

ننگ باشد زندگانی

 

با خواری در روزگار

 

ننگ باشد زندگانی

 

مرگ به تا چنین زنده مانی

 

ای مبارز، ای مجاهد، ای برادر

 

دل یکی کن، ره یکی کن، بار دیگر

 

راه بگشا سوی شهر روشنی ها

 

روزگار تیرگی ها بر سر آور

 

                                         جواد آذر

 


برچسب‌ها: محمدرضا شجریان, آواهای سرزمین مادری, پرویز مشکاتیان, جواد آذر
 |+| نوشته شده در  شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۹ساعت 23:50  توسط بهمن طالبی  | 

 

[ صدای ایرج بسطامی ]

 

ای خطه ی ایران مهین


ای وطن من


ای خطه ی ایران مهین


ای وطن من


ای گشته به مهر تو عجین


جان و تن من


دور از تو گل و لاله و سرو و سمنم نیست


ای باغ و گل و لاله و سرو و سمن من


تا هست کنار تو پر از لشکر دشمن


هرگز نشود خالی از دل محن من، محن من


دردا و دریغا که چنان گشتی بی برگ


کز بافته ی خویش نداری کفن من!


امروز همی گویم با محنت بسیار


دردا، دردا


دردا و دریغا وطن من، وطن من!


ای خطه ی ایران مهین


ای وطن من

 

                    محمدتقی بهار

 


برچسب‌ها: ایرج بسطامی, آواهای سرزمین مادری, پرویز مشکاتیان, محمدتقی بهار
 |+| نوشته شده در  جمعه ۱ اسفند ۱۳۹۹ساعت 10:40  توسط بهمن طالبی  | 

 

 [ ای بس که نباشیم و جهان خواهد بود ]

 

گویند بهشت و حور عین خواهد بود

 

آنجا می و شیر و انگبین خواهد بود

 

گر ما می و معشوق گزیدیم چه باک

 

چون عاقبت کار همین خواهد بود

 

ایمان به تار زلفی از یار می فروشم

 

زُنار می ستانم دَستار می فروشم

 

مِرآت جان زدودم، از طاعت ریایی

 

با زاهدان بگویید، زنگار می فروشم

 

می گفت پیر عاکف، من نیستم مُطفّف

 

زیرا که جلوه با خلق، بسیار می فروشم

 

داغش گداخت جانم، خاموش کی توانم

 

لب می گشایم اینک، اسرار می فروشم

 

دارند وهم هستی، خلقی ز جهل و مستی

 

ز کبر و پستی، ز خودپرستی

 

ای بس که نباشیم و جهان خواهد بود

 

نی نام ز ما و نی نشان خواهد بود

 

زین پیش نبودیم و نبد هیچ خلل

 

زین پس چو نباشیم همان خواهد بود

 

 


برچسب‌ها: حکیم خیام نیشابوری, علیرضا قربانی, آواهای سرزمین مادری
 |+| نوشته شده در  جمعه ۱۷ بهمن ۱۳۹۹ساعت 10:30  توسط بهمن طالبی  | 

 

[ صدای بامداد فلاحتی ]

 

ای ساربان، ای کاروان


لیلای من کجا می بری


با بردن لیلای من


جان و دل مرا می بری


ای ساربان کجا می روی


لیلای من چرا می بری


در بستن پیمان ما


تنها گواه ما شد خدا


تا این جهان، بر پا بود


این عشق ما بماند به جا


ای ساربان کجا می روی


لیلای من چرا می بری


تمامی دینم، به دنیای فانی


شراره ی عشقی، که شد زندگانی


به یاد یاری، خوشا قطره اشکی


به سوز عشقی، خوشا زندگانی


همیشه خدایا، محبت دلها


به دلها بماند، بسان دل ما


چو لیلی و مجنون فسانه شود


حکایت ما جاودانه شود


تو اکنون ز عشقم گریزانی


غمم را ز چشمم نمی خوانی

 

تو از عاشقی چه می دانی


پس از تو نمونم برای خدا


تو مرگ دلم را ببین و برو


چو توفان سختی ز شاخه ی غم


گل هستی ام را بچین و برو


که هستم من آن تک درختی


که در پای توفان نشسته


همه شاخه های وجودش


ز خشم طبیعت شکسته


ای ساربان، ای کاروان


لیلای من کجا می بری


با بردن لیلای من


جان و دل مرا می بری


ای ساربان کجا می روی


لیلای من چرا می بری 

 


برچسب‌ها: رحیم معینی کرمانشاهی, همایون خرم, بامداد فلاحتی, آواهای سرزمین مادری
 |+| نوشته شده در  جمعه ۱۰ بهمن ۱۳۹۹ساعت 0:0  توسط بهمن طالبی  | 
مطالب قدیمی‌تر
  بالا