ششم و متوسطه اول
 
 
آگاهی انسانی، آگاهی اجتماعی  
 

 

 

                               ادیان و آیین ها در ایران

 

               دين مردم ايران؛ دين محمدی و مذهب شيعه‌

 

   جمعيت ايران حدود 10 ميليون نفر است، كه نزديك 7.5 ميليون نفر

آنها مسلمان شيعه‌اند. ديگر از مذاهب اسلامی، سنی است. حدود

800 هزار نفر از اهالی كردستان و آذربايجان اين مذهب را دارند. جز

اينها، گروه اقلیت پارسيان هم هستند كه زردشتی اند، و نيز ارامنه

و آسوريان كه مسيحی اند، و بنی اسراییل كه يهودی اند. 

 


   در سخن از اسلام بايد گفت كه حتی در كشور ما، ژاپن نیز شماری

از مسلمانان هستند، و به خصوص در منچوری و چين و كشورهای 

جنوبی آسيا و هند و ممالک آفريقا، كه اين سرزمين‌ ها بر روی هم

بيش از يكصد ميليون مسلمان دارد. جای دريغ است كه با آن كه

واردكنندگان ساخته‌ های كشورمان بيشتر مسلمان ها هستند، مردم

ژاپن در باره ی اسلام چندان نمی دانند.

 


   امروزه تفاوت و اختلاف ميان دو مذهب بزرگ اسلام، شيعه و سنی،

همچون گذشته خطير نيست، اما بيشتر مردم تركيه (عثمانی سابق) و

تاتار و عربستان كه سنی اند در قديم با ايرانيان كه مذهب شيعه دارند

مخالفت داشتند و بر سر مذهب ميانشان جنگ بود. ويرانه ی اين جنگها

جای جای در سراسر اين سرزمين ها بازمانده است!

 


   پس از آنكه محمد (ص) در عربستان ظهور كرد و اسلام به نيروی 

شمشير و قرآن بر آسيای غربی غلبه يافت، اولاد و بازماندگانش به

عنوان خليفه و جانشين در جای رهبر سياسی و هم پيشوای دينی

 حكومت يافتند. علی داماد و پسر عموی پیامبر و همسر دختر او 

فاطمه، دو پسر به نام های حسن و حسين  پيدا كرد. بعد از مرگ

حضرت علی، فرزند ارشدش حسن به جانشينی او برداشته شد.

 

 

   شيعيان، علی و اولادش را دوازده «امام» می خوانند، و در جای 

قديس و معصوم پرستش و پيروی می كنند. از سوی ديگر، سنی

مذهبان فقط چهار خليفه پس از پیامبر را می پذيرند، و امامان را به

جانشينی پيامبر نمی شناسند. روزگاری نبردی ميان آبادی ها و

نواحی عربستان درگرفت و امام حسين فرزند حضرت علی كه خلافت

را حق خود می دانست از رقيبش يزيد، و لشكر او، شكست يافت.

 

 

اين رويداد را فاجعه ی كربلا می خوانند. از همين‌ جا بود كه در اسلام

انشعاب پيدا آمد، و به دو مذهب جدا شد. هم اكنون نيز ويرانه‌های

 كربلا و نجف نزديك بغداد برجا است. مذهب شيعه از اينجا برآمد كه

مردم حسين را كه با فرزند معاویه در كربلا جنگيد و كشته شد، شهيد

شمردند و فداكاريش را گرامی و مقدس داشتند.


 

                                 تعزيه‌ داری محرّم‌

 

                       به راه افتادن دسته‌ های عزاداری

 

   هنوز هم تقويم معمول در ايران ماهی به نام محرم دارد كه از روز

يكم تا دهم آن مراسم باشكوهی برگزار می شود. عزاداری كه برای

امام حسين، فرزند امام علی در آخرين روز اين دهه برپا می شود از

همه ی آيين‌ های دنيا ترس‌ برانگيزتر است، زيرا كه در اين عزاداری

مردم برای اينكه درد و رنجی را كه شهيدان كشيدند خود تجربه كنند

و پيوسته ياد و جايگاه والايشان را نگاه دارند، تن خود را با آلات بُرنده، 

زخم می زنند و خون خود را می ريزند. (اشاره است به قَمه‌ زنی)

 


   امروزه هم گاه برای نامسلمانان و بيگانگان ديده شدن در شهر در

ماه محرم خطرناك است. گاه می بينيم كه مردم بيرق سرخ برداشته‌،

و همچنان كه فرياد می زنند "علی، حسين" و بر سينه می كوبند و

بازوهايشان را با كارد و قمه زخم می كنند و از تنشان خون می ريزد،

در شهر راهپیمایی می كنند.

 

 

   وقتی كه به آبادی بختياری نشين، حدود 500 كيلومتری جنوب تهران،

برای شكار رفته بودم، از روی اتفاق به راهپیمایی محرم برخوردم. اما

زود رفع نگرانيم شد، چون راهپيمایی ای كه ديدم از آن كه وصفش را

شنيده بودم آرام تر بود. حس كردم كه مراسم محرم اين آبادی فقط

گونه‌ ای آيين شكرگزاری برای نعمت و بركت خداوند، مانند جشن

خرمن، است. اما در واقع همه ی مراسم يادبود فاجعه ی عاشورا

چنين نيست. وضع اين مراسم به تناسب محل و موقع تفاوت دارد.

 

 

   يكی از معروف ترين آيين‌ های عزاداری محرم كه شاهد بودم،

دسته‌ هایی از سينه‌ زنان است كه راهپيمایی می كنند، و طبل‌ نوازی 

در جلو، آهنگ حركت و سينه زدن آنها را منظم می كند. هر دسته يك

طبل‌ نواز دارد، و عزاداران به آهنگ آن طبل خود را با زنجير می زنند؛

ضرباهنگ طبل كه تند می شود، آنها هم تندتر زنجير می زنند. به دنبال

دسته‌ های زنجيرزن، اسبی كه با زره باشكوه و آراسته، و گاه با سپر

و كلاه‌ خود سوراخ شده با تير، زينت شده است، می آيد. به دنبال آن

بازيگر اصلی مراسم آن روز، مردی كه به هيأت (امام) حسين درآمده

است و مردانی كه خود را شبيه برادرش عباس و يارانش درآورده‌اند،

سوار بر اسب های زيبا و آراسته به ساز و برگ روانند. هر دو برادر زره

ايرانی مُرصّع و شكوهمندی دربر دارند كه آن را بیشتر از خانواده‌ های

بزرگ و قديمی يا عتيقه‌ فروشان معروف می گيرند. همه ی اهل بيت

و خويشان (امام) حسين لباس سبز پوشيده‌اند. حتما" در ميان اين

جمع نوجوانی هست از همه برازنده‌تر كه گيرایی بی مانند دارد. او

شبيه قاسم، پسر برادر (امام) حسين، است.

 


   روايت كرده‌اند كه او در جنگی كه در روز عروسی اش درگرفت،

كشته شد. پس در آن راهپيمایی رختخواب داماديش را كه از سوی

عروسش فرستاده شده، و اثاث مجللی را كه زيورها و منسوج های 

زيبا گرداگرد آن آويخته است و چراغ ايرانی در ميان آن گذاشته‌ اند تا

جلوه ی بيشتر يابد (همان حجله)، می برند. پس از اين شبيه‌ ها و

حجله، مردان تنومند كه از كمر به بالا تقريبا" برهنه‌ اند می آيند، و

همچنان كه با دست و بازو بر سينه و شانه ی خود می زنند راه

می پيمايند. گاهی سردسته ی عزاداران می ايستد و به دسته فرمان

می دهد كه درجا بزنند. همه، به فرياد، «علی» و «حسين» می گويند،

و دسته باز به راه می افتد و رفته‌ رفته قدمهايشان تند می شود، و هر

بار در پيش رفتن و ايستادن با هم دم می گيرند؛ و چكاچك شمشيرها

كه به هم می زنند طنين ترس‌آور دارد!

 


   در دهه ی عزاداری محرم، روز دهم است كه نمايش می دهند و

شبيه می گردانند، اما راهپيمایی (و سينه و زنجيرزنی) تقريبا" هر روز

برگزار می شود، و سرانجام شامگاه روز دهم برای شيعيان علوی به

خصوص شبی پر قدر است. در اين شب، دسته‌ های عزادار چيزهایی

را كه شبيه پيكر حسين و تابوت عباس ساخته‌ اند بر دوش می برند.

بينندگان همه اشك می ريزند، و ماتم زده‌اند. گاهی از كنار اين نعشها

دست يا پای شبيه را می توان ديد، اما البته سر مردی كه شبيه نعش

شده با دقت پوشانده شده است و ديده نمی شود. دو كبوتر با زنجير

به نعش (امام) حسين بسته شده است كه آن را پاسداری می كنند،

و بال اين كبوترها هم به خون آغشته است.

 


   دختری جوان كه گويا دختر (امام) حسين است بر كجاوه نشسته   

و بر سر و مويش خس و خاك ريخته است. همچنان كه دسته شبيه

(شهدا و كاروان اسرا) پيش می رود، مردمی كه به نظاره ايستاده‌اند

دستها را به سوی نعش ها باز می كنند و می گريند. يك شبيه كه به

جای شمر بازی می كند با چند جلاد سرخ‌ پوش پيرامون و محافظ

اسيرانند. آنها به هيأت ملاهای اريخا، در سازی كه به شاكوهاچی 

(نی لبك ژاپنی) مانند است می دمند و پيش می روند. (اريها يا اريحه،

كه‌ Jericho هم خوانده می شود؛ شهری قديمی در فلسطين، واقع  

در 23 كيلومتری بيت المقدس» بوده و اكنون جایی است در اردن و

آنجا آثار تاريخی وجود دارد که يادگار پنج هزار سال پيش از ميلاد است.)

 

   آوای سازهای عزا، با صدا و همهمه ی شهر درهم می شود و بر 

جانها اثر می کند.

   سر اسب (حامل شبيه نعش شهدا) را با پر طاووس زينت داده‌اند.

سردار لشكر يزيد كه بر امام و یارانش پيروز شد، مرد بد عهد اهل كوفه،

عبد الرحمن بن زياد، سراپا سرخ پوشيده است. ابن زياد حتی چترش

هم سرخ است. حتی عمر بن سعد و لشكريانش هم جامه ی سرخ

دربر دارند. (در ميان آنها) فقط دو طفل‌ اند كه سبز پوشيده و آنها را با

طناب سرخ بسته‌ اند و می برند. (دوطفلان مسلم) اين نشان می دهد

كه در آن وقت فرزندان ياران (امام) حسين آزار می ديدند و آنان را به

اسيری می بردند. اين طفلان كه شيون‌كنان می روند قاپوق بر دوش

دارند. اين قاپوق سه‌ گوشه و از چوب درست شده است. (به ژاپنی

«كوبيكاسه»؛ چارچوبی كه چند سوراخ داشت و سر و دست های

گناهكاران را در آن سوراخ‌ ها نگاه می داشتند.)

 

   در پايان اين كاروان دسته ی بنی امیه می رود،و در آن ميان «فرنگی»

يعنی مردی پيرو آيين مسيح هست. برابر داستان های شيعی، يكی

از فرنگيان مسيحی با (امام) حسين همدلی داشت و سرانجام هم

به لشكر حسين پيوست و در ميان ياران و در سوی او جنگيد. اين پيرو

دين عيسی كلاهی همچون كلاه‌ خود بر سر دارد، لباس (رزم) همسان

ديگران پوشيده، عينك بر چشم و دستكش بر دست دارد و بر اسب

نشسته است. در كنار و همپای كاروان اسيران، رزمندگان بدوی 

می روند.

 


برچسب‌ها: آکی یو کازاما, دکتر هاشم رجب زاده
 |+| نوشته شده در  یکشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۹ساعت 20:0  توسط بهمن طالبی  | 
  بالا