|
ششم و متوسطه اول
|
||
|
آگاهی انسانی، آگاهی اجتماعی |

خدایا! چگونه زیستن را به من بیاموز، چگونه مردن را خود خواهم آموخت.
خودآگاهی انسانی یعنی: من یک انسانم؛جانشین خدا بر روی زمینم؛
از کرامـت برخوردارم؛ خداونـد مرا بر مـاه و خورشیـد و آب و بـاد و آتـش،بر
جماد و نبات و حیوان برتری داده و گفتـه: عالم را برای تو خلق کرده ام و
تـو را بـرای خودم، بـرای انـس گرفتـن با خودم، برای این که به اخلاق من
درآیی و مانند من بشوی.
خودآگاهی اجتماعـی یـعنـی: داشتـن شــور و شــوق به سـرنــوشـت
جامعه ی بشری؛ داشتـن تعهـد به آن؛ احساس مسئـولیـت در بـرابـر آن؛
یعنی آگاه بودن به زمـان و زمــانـه؛ خود را مسـافـری در کشتــی جامـعـه
پنـداشتــن و عضــو بـاشعــوری در کـاروان انسـان هـا دانستـن؛ یعنـی به
سـرنـوشت جامـعـه ی خویش فکر کردن و دل سوزاندن.
دکتر علی شریعتی
دوستان عزیز برای خواندن مطالب «انتخاب رشته» (اینجا) را کلیک کنید.
متوسط بارندگی در ایران ۲۶۰ میلی متر است، یعنی بر هر مترمربع از خاک ایران ۲۶ سانتی متر در یک سال برف و باران می بارد. البته در چند سال گذشته در اغلب خشکی های نیمکره ی شمالی از بارش ها کاسته شده و به عنوان مثال در سال آبی گذشته_از مهر ۴۰۲ تا آخر شهریور ۴۰۳_ ۲۴۶ میلی متر بارندگی به جای ۲۶۰ میلی متر در ایران داشته ایم. هواشناسی میزان بارش در ایران را در سال آبی جاری _اول مهر ۴۰۳ تا آخر شهریور ۴۰۴ یعنی ۴۰ روز دیگر_ چهل درصد کمتر از پارسال برآورد کرده است.
مسئله: حساب کنید به طور متوسط چند میلی متر بارش در سال آبی جاری دریافت کرده ایم.

عکسی از ایستگاه باران سنجی
ایران در ۱۴۲۷ از نظر دکتر محمود سریع القلم
۱. در انتخابات مردم به احزاب رأی خواهند داد نه افراد؛
۲. در صادرات پتروشیمی ایران جزء پنج کشور اول جهان خواهد بود؛
۳.در جاده ها هر ۲۵ کیلومتر یک بخش استراحت وجود خواهد داشت؛
۴.شهروندان هرچندماه یک کتاب خواهند خواند؛
۵. شخصیت شهروندان با دانش آنها هم زمان رشد خواهد کرد؛
۶. نارسایی های محیط زیستی با آموزش و فن آوری روز حل خواهند شد؛
۷.به واسطهٔ حمل و نقل عمومی نیاز شهروندان به خرید خودرو کمتر خواهد شد؛
۸ یک سوم نمایندگان مجلس از بانوان خواهد بود؛
۹. حداقل بیست میلیون توریست از ایران بازدید خواهند کرد؛
۱۰. هیچ شهروندی در سواحل دریای خزر و خلیج فارس آشغال پرت نخواهد کرد؛
۱۱. چندین تلویزیون خصوصی با تلویزیون دولتی رقابت خواهند کرد؛
۱۲. شهروندان ۵۶ کشور مسلمان می توانند بدون ویزا به ایران سفر کنند؛
۱۳. اخلاق مدنی به طور چشمگیری در ایران رشد خواهد کرد؛
۱۴.ایرانیان صاحب قرارداد اجتماعی خواهند بود؛
۱۵. میانگین سن وزرای کشور بین ۴۰ تا ۴۵ سال خواهد بود؛
۱۶. تعداد دانشگاه هایی که مدرک دکتری می دهند به زیر بیست خواهد رسید؛
۱۷. نرخ مهاجرت به حداقل خواهد رسید؛
۱۸. نظام بانکی و مالی بین المللی شریک و رقیب نظام بانکی ایران خواهد بود؛
۱۹. روابط ایران با عموم همسایگان عادی و مسالمت آمیز خواهد بود؛
۲۰. شهروندان در رعایت آداب گفت وگو، قبول کردن تفاوت های فکری، و رعایت حریم فردی، در منطقه خاورمیانه زبانزد خواهند بود؛
۲۱. ایران قطب صنعت IT و ICT در خاورمیانه خواهد بود؛
۲۲. متخصصان و بنگاه های ایرانی نقش عمده ای در امور تجاری و اقتصادی کشورهای همسایه خواهند داشت؛
۲۳. شهروندان با گذرنامه خود حداقل به ۱۴۵ کشور بدون ویزا می توانند سفر کنند؛
۲۴. صادرات نفت و گاز ایران متوقف خواهد شد؛
۲۵. تصویر بیرونی از ایران علمی - فناوری، فرهنگی و مدنی خواهد شد؛
۲۶. مهندسین و متخصصان ایرانی به همراه تبعه ۳۵ کشور دیگر در تولید ایرباس مشارکت خواهند کرد؛
۲۷. رتبه اعتباری ایران در سرمایه گذاری به ؟؟ خواهد رسید؛
۲۸. و در نتیجه هنر، معماری ، ادبیات و فرهنگ ایران در دنیا مطرح خواهد بود؛
۲۹. درآمد سرانه به بالای بیست هزار دلار خواهد رسید؛
۳۰.و در نتیجه ، اعتماد ، صداقت ، همکاری مدنی، و راستگویی در کشور فراگیر، و نهاد خانواده پایدار خواهد شد
تصاویر جدید ناسا از دریاچه آرال نشان میدهد که توسعه بیرویه کشاورزی باعث نابودی ۹۰ درصد مساحت این دریاچه شده است.
در تصویر هوایی جدید رصدخانه ی زمین ناسا، که توسط یک فضانورد در ایستگاه فضایی بینالمللی هنگام گردش بر فراز قزاقستان گرفته شده، شرایط رو به زوال دریاچه ی آرال را نشان میدهد.
دریاچه ی آرال که توسط رودخانه های آمودریا و سیردریا یا همان رودهای جیحون و سیحون تغذیه میشد چهارمین دریاچه ی بزرگ جهان از نظر مساحت بود اما روند خشکی آن که از سال 1960 شروع شده است، اکنون به مرحلهای رسیده که تنها حدود 10 درصد این دریاچه باقی مانده است!

بر اساس تصویری که ناسا منتشر کرده، منطقه جنوب شرقی دریاچه آرال دستخوش بیابانزایی شدیدی شده که باعث پیدایش صحرای آرال قوم(آرالکوم) به عنوان یکی از جدیدترین بیابانهای جهان با مساحت 62000 کیلومتر مربع شده است. این صحرای تازه به دنیا آمده اکنون تبدیل به یکی از کانونهای اصلی توفانهای مکرر شن و گرد و غبار در منطقه شده که کشورهای قزاقزستان، ازبکستان و حتی افغانستان را تحت تأثیر قرار داده است.
دریاچه ی آرال زمانی به دلیل صنعت ماهیگیری که سنگ بنای اقتصاد محلی به ویژه در قزاقستان و ازبکستان بود، شناخته میشد، به طوری که در دهه 1950، دریاچه آرال با صید سالانه حدود 40،000 تا 50،000 تن ماهی، بازار ماهیگیری پر رونقی داشت و گونههای مختلفی از ماهیها از جمله کپور در آبهای آن رشد میکردند.
با این حال، این صنعت در دهه 1960 و زمانی که دولت شوروی سابق پروژههای آبیاری عظیم مزارع پنبه را آغاز کرد و مسیر دو رودخانه ی سیحون و جیحون را به سمت این مزارع منحرف کرد، شروعی بر پایان آرال و صنعت ماهیگیری این دریاچه رقم خورد.

از این نظر میتوان سرنوشت آرال و ارومیه را یکی دانست چرا که سطح زیرکشت دریاچه ارومیه در سالهای اخیر افزایش 270 هزار هکتاری را به خود دیده است و برای تأمین آب مورد نیاز کشاورزی، طی دو دهه گذشته بیش از یکصد سد و سازه کنترلی روی رودخانههای تنظیمی که به دریاچه ارومیه ختم میشدند، احداث شده و همزمان سطح زیرکشت بیش از 120 درصد توسعه پیدا کرد و صنایع آببر در حوضه آبریز مستقر شد که همه اینها حقابه دریاچه را بلعیدند و باعث شدند به این بحران فعلی و خشکی شدید دریاچه ارومیه برسیم. بیدار شویم پیش از این که خیلی دیر شود! انگشتری های بی نگین را دریابیم!
سواد دموکراسی می آورد. باورتان می شود؟! این گزاره ساده و عجیب حاصل ده سال پژوهش ژوزف هنریچ انسان شناس بلندآوازه دانشگاه بریتیش کلمبیا در ونکوور است.
قصه روشن است. بی سوادی سیستمی ، ناکارآمدی و نادانی سیستمی می زاید و این سیستم ها هم برای حفظ قدرت چاره ای جز خودکامگی و استبداد و زورگویی ندارند. همچنین این سیستم ها به دلیل ناکارِآمدی و نادانی، نظام آموزشی را هم ناکارآمد می کنند و موجب گسترش بی سوادی همگانی می شوند. برآیند این وضعیت تقویت و بازتولید خودکامگی و استبداد است.
مشکل اصلی کجاست؟ این هم روشن است. ساختار شناختی و مغزی انسان بی سواد فاقد ذهن تحلیلی و انتقادی است و نمی تواند پیچیدگی ها را تجزیه و تحلیل نماید.
پرسش هنریچ معمای جهان امروز است:
جوامع غربی دموکراتیک چگونه از دولت های پیشامدرن به دولت های مدرن دموکراتیک رسیدند اما سایر کشورها نرسیدند؟
این معمای بزرگ را بسیاری از محققان و متفکران بزرگ کاویده اند، اما پاسخ هنریچ کاملا متفاوت از بقیه است.
هنریچ نشان می دهد جوامع دموکراتیک از سال ۵۰۰ میلادی تحولات شان را آغاز کردند و نه از رنسانس در پانصد سال پیش.
همچنین هنریچ نشان می دهد دولت ها و سامان سیاسی دموکراتیک حاصل دو تحول ساختاری است:
1) ظهور سواد همگانی؛
۲) تحول نهاد خویشاوندی.
بحث تحول نهاد خویشاوندی را که از هزار و پانصد سال پیش آغاز شد فعلا کنار می گذارم و جدا بیان می کنم. اما بحث سواد و دموکراسی را مختصر می گویم. البته کتاب او ۸۷۸ صفحه است و فقط نتیجه اش را می گویم.
اروپا از قرن شانزدهم سوادآموزی همگانی را آغاز کرد و تا ۱۹۵۰ تمام جمعیت باسواد شدند. به قول هنریچ : «در قرن شانزدهم مهارت خواندن و نوشتن همچون آتش به پنبه زار اروپا افتاد » .
هنریچ در دیباچه اش می نویسد سوادآموزی همگانی مغز انسان را تغییر داد و باعث شد « مداربندی های عصبی آن از نو سیم پیچی شد » و « لُب پیشانی به ویژه در ناحیه بروکا که نقش مهمی در تکلم دارد تغییر کرد» و در نتیجه این تغییر : « پردازش گفتار و تفکر درباره اذهان دیگران » هم متحول شد.
« خواندن » حتی بیش از نوشتن نقش مهمی در این تحول داشت. خوانایی و نویسایی قلمرو واژگانی ما را گسترش می دهد، تفکر مفهومی و انتزاعی را ایجاد می کند، باعث ذخیره و انباشت تجربه ها و دانش ها می شود، شیوه تفکر تحلیلی و انتقادی را جایگزین شیوه تفکر کلی می سازد، درک همدلانه را تقویت می کند، موجب تقویت تفکر مستقل می گردد، و شکل تازه ای از تعاملات اجتماعی را می آفریند.
هنریچ اینها را نشان می دهد و بیان می کند که اینها لازمه دموکراسی اند. میزان پیشرفت دموکراسی تابعی از میزان خوانایی و نویسایی مردم هر جامعه است.

در کتابم « الفبای زندگی» همین قصه را درباره بحران دموکراسی در ایران شرح داده ام. می دانم باسواد کردن ۲۱ میلیون نفر جمعیت بی سواد کنونی کار ساده ای نیست.
سخت تر از آن میلیون ها نفری هستند که دیپلم و حتی مدرک دانشگاهی دارند اما خوانا و نویسا نیستند.
در « الفبای زندگی » نشان داده ام محتاج مدرسه ایم اما مدرسه ای با کیفیت که بتواند انسان توانمند خوانا و نویسا تربیت کند. این راه تحقق دموکراسی در ایران است. اگرچه این راهی نیست و نباشد که یک شبه طی شود.
دکتر نعمت الله فاضلی
سی فرآیندی که به وفاق ملی میانجامد/دکتر محمود سریع القلم
نرخ تورم تک رقمی است؛
چون نرخ تورم تک رقمی است، نیازی به دروغگویی نیست و راستگویی ستونِ اصلی وفاق است؛
در انتخابات، مردم به احزاب و برنامۀ آنها رای می دهند و نه به افراد؛
عامۀ مردم از هویتی شفاف، اولویت بندی شده و مورد اجماع برخوردارند؛
اکثریتِ مطلقِ رسانهها، غیردولتی هستند؛
گروهها و احزاب سیاسی در مسائل کلان فلسفی اجماع دارند و اختلاف آنها صرفاً در سیاست گذاری ها است؛
رسانهها درعلنی کردن فساد مالی از مراجع قضایی پیشروتر هستند؛
مردم با اعتقاد وعلاقه قوانین را رعایت میکنند؛
شهروندان برای سفر به خارج، چندان نیازی به ویزا ندارند؛
ثبات شاخصهای اقتصادی، شهروندان را تک شخصیتی و علاقه مند به همکاری کرده است؛
شهروندان به کار و فعالیت خود متکی هستند و نه رانت اقتصادی و سیاسی؛
زنانِ متخصص در کنارِ مردان متخصص، جزیی از تصمیم سازان کشور هستند؛
مدیران و مجریان به کشور تعهد دارند و نه فقط به افراد؛
بخش خصوصی حداقل هشتاد درصد تولید و خدمات را در اختیار دارد؛
حکومت و عامۀ مردم، سرمایه داری و اقتصاد رقابتی را پذیرفتهاند و به قواعد آنها پایبندند؛
هر اقدامی در سیاست خارجی، فایدۀ اقتصادی برای کشور دارد؛
به موجب حساسیت به اعتبار ملی، بخش خصوصی کالاهای با کیفیت صادر میکند؛
شهروندان با حوصله، صبر، محبت و احترام به دیگران رانندگی میکنند؛
آنقدر پول ملی ثبات دارد، کسی به انباشت طلا و ارز فکر نمیکند؛
اگر مجریان اشتباه کنند، حداقل عذرخواهی و عموماً استعفا میدهند؛
احترام و تصویرِ مثبتِ کشور در جامعۀ جهانی برای حکمرانان حیاتی است؛
حسِ هم نوع دوستی میانِ مردم بسیار فراگیر است؛
آنقدر شهروندان تعلق به وطن دارند که قبل ازموعد، مالیات خود را پرداخت میکنند؛
به ندرت فردی یا خانوادهای به فکر مهاجرت میافتد؛
بالاترین مصونیت را خبرنگارانی دارند که fact عرضه میکنند؛
دولت، صرفاً نهادی برای خوب زندگی کردن و پول جمع کردن مجریان نیست؛
در تعامل با همسایگان، اساس بر اعتماد، حذف ویزا و تبادل گستردۀ کالا و خدمات است؛
تفکیکِ قوا به معنای حقوقی و سیاسی آن تحقق یافته است؛
تسهیل سرمایه گذاری خارجی و مناسباتِ شفافِ مالی مورد اجماعِ همه دولتهایی است که به قدرت می رسند؛
به واسطۀ تک رقمی بودن نرخِ تورم، شهروندان نگرانِ آینده نیستند
· به گونهای تربیت می شویم که نگاهمان اجتماعی نیست
به طور کلی ما به گونهای در خانواده، مدرسه و جامعه تربیت می شویم که نگاهمان نگاه اجتماعی نیست؛ نگاهمان نگاه عمومی نیست. به عنوان مثال در شهر تهران، شهرداری همه جا تبلیغ کرده که ما از شهروندان خواهش می کنیم کمتر آشغال تولید کنند. چون ما ظاهراً در دنیا جزو شهروندانی هستیم که استعداد بالایی در تولید زباله دارند. اگر ما خارج از منافع شخصی فکر کنیم، جامعه و انسان های دیگر هم برای ما اهمیت پیدا میکنند. بسیاری از ما، خارج از خود و منافع خود به حقوق انسان های دیگر بیتفاوت شدهایم.
ما ایرانی ها یک ظاهری داریم و یک باطنی. این در حالی است که فرد ژاپنی و آلمانی، حتی ترکیهای یک کاراکتر و شخصیت بیشتر ندارد. اما ما به عنوان یک ایرانی یک ظاهری داریم که خود را موجه معرفی می کنیم و حرفهای بسیار زیبایی می زنیم و از قضا بخش مهمی از حرفهای ما نیز اخلاقی و معنوی و در مذمت دنیا است اما سبک زندگی ما به شدت خودمحور و مادی است و به دنبال سود شخصی و حفاظت از منافع فردی خود هستیم.
از صحبت های دکتر سریع القلم در باره ویژگی های منفی سبک زندگی کنونی ایرانیان
1ـ با 51 میلیون جمعیت، اقتصاد دوازدهم جهان و 1.1 تریلیون
دلار تولید ناخالص داخلی؛
2ـ شهروندان کره ای 2200 ساعت در سال کار میکنند؛
3ـ بالای 30,000 دلار درآمد سرانه (60 دلار در سال 1960)؛

4ـ حمایت پایدار و همه جانبه ی هیئت حاکمه از تولیدکنندگان
و شرکتهای خصوصی؛
5ـ بیکاری 3.2 درصد و تورم 1.3 درصد؛
6ـ در هزینه کردن برای تحقیق و توسعه (R&D) از آمریکای
شمالی و اروپای غربی بالاتر؛
7ـ حداقل 5 درصد رشد اقتصادی در 45 سال گذشته؛
8ـ شروع یک فعالیت اقتصادی: در سه مرحله و 4 روز طول
میکشد؛
9ـ مبارزه با فقر و تحقیر تاریخی از طریق تولید ثروت؛
10ـ پسانـداز بالا و مصـرف کم به عنـوان فرهنـگ فـردی و
سازمانی؛
11ـ اول در جهان در دولت الکترونیک؛
12ـ هشتم در جهان در استانداردهای بهداشت؛
13ـ کره جنوبی یک کشور توسعه یافته محسوب میشود؛
14ـ نیروی کار بسیار با انگیزه، پرکار و با انضباط؛
15ـ در صدر تولیدکنندگان: کشتی قارهپیما، موبایل، صفحه ی
LCD و تراشه ی حافظه؛
16ـ اجماع فکـری و استراتـژی مشتـرک همـه ی جریـانهـای
سیاسی و امنیتی درون حاکمیت نسبت به کره و آینده ی آن؛

مقایسه ی شب دموکراسی و استبداد!
17ـ رقیب «سیلیکان ولی» در نوآوری و فنآوری؛
18ـ رقابت جدی با محصولات ژاپنی و چینی؛
19ـ فرهنگ عمومی: اعتماد، راستگویی، تحمل بالا، تعامل،
یادگیری و پرهیز از بدگویی؛
20ـ نظام آموزشی فوقالعاده کارآمد، حرفهای و رقابتی؛
21ـ نـوآوری در فنآوری: مهـمترین بنیـان رشد و توسعـه ی
اقتصادی؛
22ـ شایسته سالاری نهادینه شده در بنگاهها و دولت؛
23ـ ده شرکت بزرگ خصوصی، 1/4 نیروی کار را استخدام
کردهاند؛
24ـ هیئت حاکمه به ندرت در رسانهها حاضر میشود؛
25ـ شصت و دو درصد از زنان، شاغل هستند؛
26ـ ارتباطات گسترده ی بینالمللی و به ویژه آسیایی؛

27ـ یادگیـری، بهتـر شدن و تغییـر: کانـون فـرهنگ فـردی و
اجتماعی؛
28ـ حداقل دخالت دولت در فعالیتهای بخش خصوصی؛
29ـ تشکلهای مؤثر بخش خصوصی، کارگران و نویسندگان
برای اثرگذاری بر سیاستهای دولت؛
30ـ اولویت جایگاه و آینده ی کره جنوبی بر هر موضوع دیگری
چه در حاکمیت، چه در میان بنگاهها و چه در میان شهروندان.
جشن ۵۰ سالگی «خانهای کوچک در چمنزار» با برگزاری یک جشنواره و نمایشگاه !
روز جمعه ۲۲ مارس ۲۰۲۴ هزاران نفر در پارک رانچو سانتا سوزانا در دره سیمی ولی(simi valley) کالیفرنیا گرد هم آمدند تا یاد سریال «خانهای کوچک در چمنزار» را در پنجاهمین سال ساخته شدنش، دوباره زنده کنند.

وقتی از ملیسا گیلبرت پرسیده شد که چرا طرفداران سریال «خانهای کوچک در چمنزار» وقتی او را میبینند، گریه میکنند، وی پاسخ آمادهای داشت.
در نشست سه روزهای که در جشنواره سیمی ولی کالیفرنیا با حضور بازیگران این سریال برگزار شد، این بازیگر به جمعیت گفت: فکر میکنم این سریال احساسات بسیار زیادی را در مردم برانگیخت و وقتی آنها دوباره همه ما را با هم میبینند، همه احساسات ۵۰ سال پیش را از طریق فرزندان و نوههایشان به یاد میآورند. این یک گردهمایی بزرگ خانوادگی است.

مایکل لندون فقید که ۵۰ سال پیش بازیگر نقش پدر این سریال بود در جمع بازیگران حضور نداشت، اما بازیگرانی مانند ملیسا گیلبرت که نقش لورا اینگلز را بازی میکرد و همچنین آلیسون آرنگریم بازیگر نقش نلی اولسون، کارن گراسل بازیگر نقش کارولین اینگلز مادر خانواده، بانی بارتلت بازیگر نقش گریس ادواردز، دین باتلر بازیگر نقش آلمانزو وایلدر و لینوود بومر بازیگر نقش آدام کندال حاضر بودند و مردم در انتظار گرفتن امضا و عکس با آنها در صف های طولانی ایستادند!

بیشتر لوکیشنهای قدیمی بازسازی شده بودند. سازماندهندگان همچنین یک نمایشگاه کوچک از کپیهایی از فیلمنامههای قدیمی، عکسها، جعبههای ناهار الهامگرفته از خانه کوچک و دوربین پاناویژن دهه ۷۰ میلادی، یعنی زمانی که ساخت این مجموعه ی تلویزیونی شروع شد، عرضه کردند.
چشمگیرترین مورد هم بازسازی خانه اولسون بود که حاضران زیادی به نوبت در آن عکس میگرفتند و نیز چرخ دستی لندون که شبیهسازی شده بود.

در این جشنواره نشست هایی با بازیگران اصلی برگزار، و مراسم ویژهای هم برای ادای احترام به لندون که سال ۱۹۹۱ درگذشت و دیگر بازیگران این سریال که از دنیا رفتهاند برگزار شد.

شرکت کنندگان در این جشنواره ۴۵ دلار برای حضور یک روزه در این همایش می پرداختند!
«خانه ای کوچک در چمنزار» سریالی است که بر مبنای رمان لورا اینگلز وایلدر ساخته شدهاست. این سریال که از ۳۰ مارس ۱۹۷۴ تا ۲۱ مارس ۱۹۸۳ هر هفته از کانال انبیسیNBC آمریکا پخش میشد، در ۹ فصل ساخته شد و ۳ فیلم سینمایی نیز در ادامه آن ساخته شد.

این سریال داستان خانوادهای کشاورز در قرن نوزدهم را تصویر میکند که در شهر کوچکی به نام والنات گرو در ایالت مینهسوتا اقامت کردند. در این سریال داستان زندگی لورا اینگلز، فرزند دوم این خانواده که قهرمان اصلی است، از کودکی تا دوران تدریس در مدرسه و ازدواجش در والنات گرو نشان داده میشود.

من از شب های تاریک و بدون ماه می ترسم
نه از شیر و پلنگ؛ از این همه روباه می ترسم
من از صد دشمنِ دانای لامذهب نمی ترسم
ولی از زاهدِ بی عقلِ ناآگاه می ترسم
من از تهدیدهای ضمنی ظالم نمی ترسم
ولی از نفرین یک مظلوم، از یک آه، می ترسم
اگر چه راه دشوار است و مقصد ناپدید، امّا
نه از سختی ره، از سستی همراه می ترسم
من از عمامه و تسبیح و تاج و مسند شاهی
اگر افتد به دست آدمِ خودخواه می ترسم
67 سال برای مبارزه با نژادپرستی در آفریقای جنوبی تلاش کرد؛
27 سال زندانی بود که 18 سال آن را در زندانی با ابعـاد 2.1×2.7 متر
گذراند؛
معتقد بود نفرت، مانع فکر کردن منطقی می شود؛
پس از آزادی از زندان، از مـردم خواست از سفیدپوستان انتقام نگیرند
و آنها را ببخشند؛
فراتر از استدلال، از طریق احترام به انسانها، به دستاوردهای بزرگی
دست یافت؛
از زندان، به صـورت مکاتبـه ای، لیسـانس حقـوق خود را از دانشـگاه
لندن گرفت؛

به مردم گفت: اگر می خواهید با مخالف به صلح برسید باید با او کار
کنید و با او شریک شوید؛
معتقد بود سخت تر از تغییر جامعه، تغییر خود است؛
در پی شوکت فردی نبود (Self- glory)؛
ایرادها و اشتباهات خود را مخفی نمی کرد؛
کنترل عمیقی بر احساسات و رفتار خود داشت؛
در مراسم تحلیف ریاست جمهوری، از زندانبان خود Christo Brand
به عنوان مهمان ویژه دعوت کرد؛
وقتی رییس جمهـور بود، از قـاضـی Percy Yutar که او را به اعدام
محکـوم کرده بود برای شام دعوت کرد؛

معتقد بود تا فقر از میان نرود، آزادی بدست نمی آید؛
توان قابل توجهی در اجماع سازی میان نیروهای مختلـف سیاسی
را داشت؛
بر تدوین قانون اساسی آفریقای جنوبی، دقیق نظارت کرد: سندی
که تحسین جهانیان را به همراه داشت؛
می گفت بهترین روش شناخت یک کشور، بررسی وضعیـت زنـدان
و زندانی های آن است؛
همیشه در حال یادگیری بود؛
هر که او را ملاقات کرد گفت: ماندلا با دقت و علاقه گوش می کند؛
هـر چه از او تمنا کردند، کاندیـد دوره ی دوم ریاست جمهوری نشد.
فقط پنج سال رییس جمهور بود؛
نام بیوگرافی خود را گذاشت: راه طولانی آزادی؛
به طور واقعی و پایدار، متواضع و ازخود گذشته بود؛
دیگران احساس حیله گری از طرف او نمی کردند؛
قدرت و لذتِ از قدرت بسیاری از رهبران آفریقایی را آلـوده کرد، اما
ماندلا فراتر از همه ی آنها عمل کرد و چهره ی ماندگار تاریخ شد؛

معتقد بود آموزش، مؤثرترین روش تغییر جهان است؛
مظهرِ بهره برداری از سَمبُل ها بود: شماره ی زندانش Initiative)
(46664 را به عنوان ابتکار عملـی در مبـارزه با بیماری ها در آفریقا
گذاشت ؛
از 250 دانشگـاه و مـؤسسـه، جایـزه ی صلـح و دکتـرای افتـخاری
گرفت؛
به خاطر محبوبیتِ جهانی، سازمـان ملل، 18 جولای هر سال (روز
تولدش) را به عنوان روز بین المللی نلسون ماندلا ثبت نمود؛

هم انسان شریفی بود و هم سیاستمدار بود؛
می گفت: مرا با موفقیت هایم نسنجید بلکـه با تعداد دفعاتـی که
سقوط کردم و مجددا" برخاستم ارزیابی کنید.
1ـ 97 درصد مردم با اینترنت کار می کنند؛
2ـ بالاترین صندوق ذخیره ی دولت در جهان را دارد: 884 میلیارد
دلار؛
3ـ مردم نـروژ چهارمیـن مـردم خوشحال جهـان بعد از دانمـارک،
سوییس و ایسلند؛
4ـ هر 9 دانشآموز یک معلم دارند؛
5ـ طی 23 سال گذشتـه، نرخ تـورم حدود 2 درصـد بـوده است؛

6ـ طی 35 سال گذشته، نرخ بیکاری حدود 4 درصد بوده است؛
7ـ با پنج میلیون جمعیت، 345 میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی
دارد؛
8ـ طولانیترین تونل جادهای جهان را دارد: 24.5 کیلومتر؛
9ـ کشور بر اسـاس قانـون اساسی 1814 مـدیـریت میشود:
بیش از 200 سال پیش؛
10ـ 33 درصد کشور جنگل است؛

11ـ ششمین کشور در راحتی کسب و کار در میان 189 کشور؛
12ـ کشور 1145 سال پیش تأسیس شده است؛
13ـ 68 درصد جامعه شاغل است؛
14ـ در دمـوکراسـی، بهداشـت، آزادی بیـان و کیفیـت زنـدگی،
رتبه ی اول جهانی را دارد؛
15ـ کشور با مجموعـهای از دولـت رفـاه، نظـام سرمـایهداری و
سوسیال دموکراسی مدیریت میشود؛

16ـ 30 درصد نیروی کار توسط دولت به کار گرفتـه شده است؛
17ـ صنایع نفت، مخابرات، آلومینیوم، توربینهای آبی و بزرگترین
بانک، دولتی است؛
18ـ 74 درصد مردم عضو کلیسای نروژ هستند؛
19ـ 16 درصد جمعیت کشور مهاجر از خاورمیانه یا آفـریقا است؛
20ـ روز 17 ماه مه که روز ملی است مردم بهترین لباس خود را
میپوشند و به تئاتر، کنسرت و جشن میروند؛
21ـ با 1412 کشتی، ششمین ناوگان تجاری جهان را دارد؛
22ـ اکثریت با نـام کوچک یکدیگر را خطـاب میکننـد، بعضا" با
اسم فامیل. افراد القاب ندارند؛
23ـ تا سال 2025، مصرف بنزین برای خودروها تمام می شود؛
24ـ چهارمین کشور در دنیا در تسلط مردم به زبان انگلیسی در
خارج از کشورهای انگلیسی زبان؛

25ـ 8.7 میلیارد دلار سرمایهگذاری مستقیم خارجی؛
26ـ امید به زندگی: مردان 81 سال، زنان 84 سال؛
27ـ دولت از بخش کشاورزی به شدت حمایت میکند؛
28ـ نرخ مالیات افراد: 47 درصد. مالیات شرکتها: 27 درصد؛
29ـ کارآمدترین و باثباتترین کشور جهان با بالاترین نرخ عدالت
اجتماعی؛
30ـ در شاخصهای توسعه ی انسانی طی 15 سال گذشتـه:
رتبه اول یا دوم.
پرسش: با توجه به مطالب کتاب مطالعات اجتماعـی نهـم در
باره ی نابرابری جهانـی بگویید کدام بندهـای متن بالا مربوط به
«شاخص توسعه ی انسانی» در کشور نروژ است؟
بیماریهای قلبی عروقی، علت اصلی مرگ و میر در جهان امروز
است. 1/3 مرگ ها در بیماری های غیر واگیـر به دلیل بیماری های
قلبـی عـروقی است. %80 بیمـاری های قلبی عـروقی، ناشی از
فشار خون بالا، مصرف سیگار و کلستـرول بالا است که از میان این
سه، فشار خون بالا مهمترین علت در کل دنیا است.
شیـوع فشارخون بالا در ایـران حدود %18 گزارش شده، یعنی از
هر 100 نفر ایرانی، 18 نفر آنها فشارخون بالا دارنـد. بدبختانه تعداد
زیادی از این افراد اصلا" از زیادی فشارخون خود خبر ندارند، بنابر این
به فکـر چاره یا معالـجه هم نیستنـد. مصـرف زیاد نمک یکی از دلایل
اصلی فشارخون بـالا در بیشتـر کشورهای جهـان از جملـه ایـران به
شمار میرود.

تا قبل از شیوع کرونا، بیماریهای غیر واگیر حدود %70 از علل
مرگ و میر را در ایران به خود اختصاص می داد یعنی از 385 هزار
مـرگ سالیانـه در کشور، 268 هزار مـورد، نـاشی از بیماری های
غیر واگیر بوده است. که همان طور که در بالا گفتیم یک سوم آن
به خاطر بیماری های قلبی عروقی رخ می دهد.
میزان دریافت روزانه نمک در کشور 10 تا 15 گرم است که 2 تا
3 برابر مقدار توصیه شده توسط سازمان جهانی بهداشت، یعنی
5 گرم در روز است. براساس آخرین گزارش این سازمان، متوسط
میزان مصرف نمک در اکثر کشورهای منطقه ی مدیترانه شرقی،
که ایران نیز جزو آن منطقه است، بیش از 12 گرم در روز است.
بنابراین کاهش مصرف نمک یکی از اولویتهای «نظام سلامت»
در این کشورهاست.
در کشورهای توسعه یافته، نمکهای پنهان در غذاهای کنسروی
و فست فـودهـا است که بـه بـدن شهـرونـدان این کشـورها وارد
می شود، اما در کشور ما با تـوجه به الگوی مـصرف مواد غذایی،
بیشترین نمک مصرفی، همراه با غذای خانگی و یا همراه با نانی
که می خوریم وارد بدن ما می شود.
مطالعات سازمان جهانی بهداشت نیز بیشترین منبع نمک در
کشورهای منطقه ی مدیترانه ی شرقی را نمک موجود در نان بیان
میکند.

همان طور که می دانید هر مولکول نمک خوراکی از یک اتم سدیم
و یک اتم کلر تشکیل می شود. میزان سدیم دریافتی در روز نباید
بیشتر از 2000 میلی گرم، یعنی حدود پنج گرم نمک یا کمتر از یک
قاشق چای خوری سرصاف نمک باشد. این میزان برای بیماران قلبی
و افرادی که فشار خون بالا دارند و همچنین افراد بالای 50 سال،
روزانه کمتر از 1200 میلی گرم سدیم است که معادل سه گرم نمک
یا حدودا" نصف قاشق چای خوری نمک می باشد.
در کشورهای دیگر برای کاهش نمک مصرفی، سیاست هایی
اتخاذ شده است مثلا" در انگلستان با آگاه سازی مصرف کنندگان
نسبت به اهمیت کاهش نمک، و اجبار تولیدکنندگان محصولات
غذایی برای کاهش نمک محصولات خود، و درج مقدار نمک بر روی
برچسب محصول تولیدی گام های موثری برای کاهش مصرف نمک
برداشته شده است.
در این کشور، هدف این بود که نمک دریافتی تا سال 2010 به
کمتر از 6 گرم کاهش پیدا کند و برای رسیدن به این عدد، اولین
قدم، محاسبه ی مقدار نمک در مواد غذایی بود که انگلیسی ها
عادتا" آنها را هر روز بر سر میز می گذاشتند و مصرف می کردند.
بر این اساس، نان سفید، غلات صبحانه و تنقلات صنعتی بیشترین
مقدار نمک مصرفی را در جیره غذایی روزانه ی افراد وارد می کرد.
بنابر این بلافاصله به کنترل نمک این مواد غذایی پرداختند.
با اجرای برنامه کاهش مصرف نمک، سالانه در این کشور، 26 هزار
تُن در مصرف نمک صرفه جویی شد، که اثر آن کاهش 6 هزار مورد
از موارد مرگ سکته ی مغزی و حملههای قلبی بود!
از نظر هزینه، پنج میلیون پوند در هر سال برای اجرای برنامه های
آموزشی و نظارت بر نمک محصولات غذایی صرف شده و در مقابل
5.1 میلیارد پوند، یعنی بیش از هزار برابر پولی که خرج شده
در بخش سلامت صرفه جویی شده است!

برنامه ی کاهش مصرف نمک در ترکیه نیز از سال 2011 آغاز شد:
مصرف نمک در این کشور از 18 گرم در روز به 15 گرم در روز در سال
2012 کاهش یافت. در ترکیه اقدامات زیر برای کاهش نمک مصرفی
مردم در دست اجراست:
پایش و کنترل میزان نمک محصولات غذایی؛
اجباری کردن استاندارد میزان نمک در محصولات غذایی؛
افزایش آگاهی مردم در زمینه ی خطرات مصرف زیاد نمک؛
کاهش نمک در نان و غذاهای فرآیندشده مثل رب و سس قرمز؛
وضع مقررات برای عدم فروش چیپس و محصولات شور دیگر در
مغازههای نزدیک مدارس؛
کاهش نمک در پنیر و زیتون.
در کشور ما، با توجه به مصرف روزانه 300 گرم نان در روز، کاهش
نمک مصرفی در نان میتواند نقش قابل توجهی در کاهش نمک
جیره ی غذایی ما داشته باشد. همچنین کاهش نمک پنیر، رب گوجه،
تن ماهی، تنقلاتی مانند غلات حجیم شده، و چیپس نیز بسیار مهم
است. همچنین در آشپزخانه می توان به جای نمک فراوان از آب لیمو،
آب نارنج، سبزیجات معطر و یا سیر برای مزه دار کردن غذا استفاده
کرد.
فراموش نکنیم که کودکان ما از کودکی باید به غذای کم نمک
عادت کنند. اگر ذائقه ی کودک به خوردن غذاها و تنقلات غذایی
پرنمک خو بگیرد، دیگر در بزرگسالی به راحتی نمیتوان این عادت
غلط را اصلاح کرد. مصرف تنقلات شور و پرنمک که متاسفانه تبلیغات
زیادی هم برای تشویق مردم به مصرف آنها میشود، هم از نظر
نمک زیاد و هم روغن فراوان، بسیار مضر است و ضرورت دارد مصرف
آنها را برای کودکان و نوجوانان محدود کنیم. مصرف فست فودها نیز
به همان دو علت که گفتیم، یعنی نمک و روغن زیاد، باید به حداقل
ــ مثلا" ماهی یک بار ــ برسد، زیرا به عنوان مثال یک پیتزای 150
گرمی با پنیر و سس، حاوی 8 گرم نمک است، یعنی تقریبا" 2 برابر
مقدار نمکی که در طول یک روز باید وارد بدن یک فرد سالم زیر 50
سال شود!

فقط یک نوع «دروغ گفتن» وجود ندارد. اگر موضوع کوچکی را
در بوق کنیم و آن را بزرگنمایی کنیم نیز، دروغ گفته ایم.
همچنیـن اگر مـوضوع حاد و مهمی را سهـل و بی اهمیـت و
کوچک جلوه دهیم، باز هم دروغ گفته ایم.
رسانه های جمعی مثل رادیو و تی وی، و بیشتـر روزنامه ها
این روزهـا به جای اطلاع رسانـی و آگاهی بخشی به مردم، با
انواع دروغ ها و بزرگنمـایی ها و کوچک انگاشتن ها، نعل وارونه
می زنند و ذهن مخاطبین خود را از مسائل حیاتی منحرف کرده
و به بازی ها و لودگی ها، سرگرم می کنند!
همدان به سکون میم، نام طایفه ای از مردم یمن است که «حارث»
از آن طایفه می باشد و این مردم جملگی از عاشقان و پیروان مولا
علی بودند، و در جنگ صفین فداکاری های بی شماری نمودند. حارث
همدانی بسیار مورد توجه و علاقه ی امام بود و در سال 65 هجری
قمری (بیست و پنج سال بعد از شهادت امام علی، و چهار سال بعد
از واقعه ی عاشورا) رخت از جهان بربست. نامه ی مشهوری از امام
به او در صفحات تاریخ جهان باقی مانده است که در اینجا با هم آن را
می خوانیم:

ای حارث، تو به ریسمان محکم الهی که قرآن است چنگ بزن و از
آن کتاب آسمانی پند و اندرز و حکمت بیاموز و حلال و حرامش را حلال
و حرام بدان و گفته های حقی که پیش از این بیان شده، باور دار، و
انبیاء گذشته و کتاب هایشان را پذیرا باش.
از گذشته ی دنیا جهت آینده ات عبرت بگیر، زیرا آخر جهان همانند
اول آن است و به یکدیگر مرتبط و پیوسته می باشند و کلیه ی امور
آن نابود و فانی خواهند شد.
نام خدا را بزرگ بدان و هنگامی که از روی قطع و یقین به درستی
گفته و عملت ایمان داری می توانی بدان سوگند یاد کنی. همیشه
به یاد مرگ و عواقب آن باش و آرزوی مرگ مکن، مگر زمانی که
اطمینان و یقین در درستی اعمالت و توشه ی فراوانت داشته باشی.
از کاری که می خواهی فقط برای خود و به نفع خویش انجام دهی
و نفع دیگران را در نظر نداری، و سود شخصی را بر سود عامه ترجیح
می دهی سخت دوری کن.
از کاری که در نهان انجام می دهی و از آشکار شدنش شرم داری
بر حذر باش و از ارتکاب عملی که به هنگام بازپرسی مجبور به
عذرخواهی یا انکار شوی دوری گزین.
ای حارث، مواظب باش آبرو و حیثیت خویش را هدف تیرهای گفتارت
قرار ندهی، زیرا زبانت آبرویت را خواهد ریخت. آنچه می شنوی با
دیگران در میان مگذار که این نشانه ی سخن چینی و دورویی تو
است، و آنچه را می شنوی یک جا مردود ندان که آن دلیل بر جهالت
و نادانی تو است.
شعله های خشم خویش را فرو نشان و هنگام خشم سعی کن
ملایم و شکیبا باشی. تا جایی که می توانی با گذشت و مهربان
باش، و موقعی که صاحب قدرت و شوکتی هستی، بخشنده باش؛
که در پایان کار سودش به تو باز خواهد گشت. همیشه شکر نعمتی
را که خداوند به تو ارزانی داشته به جای آر، و وسیله ی نابودی و
تباهی نعمت های الهی را فراهم مکن و سعی کن تا اثر نعماتی
را که باری تعالی به تو مرحمت نموده در تو دیده شود.
ای حارث، بدان گرامی ترین و عزیزترین مومنان نزد خداوند و
رسول اکرمش کسانی هستند که از نثار جان و مال و زن و فرزند
در راه خدا دریغ نکنند و بدین وسیله گوی سبقت را از دیگران
بربایند.
بدان که هر چه عمل نیک و پسندیده و احسان در راه خدا برای
جهان دیگر خویش پیش فرستی برایت ماندنی است، و سود آن به
تو باز خواهد گشت، و آنچه را که از خویش باقی گذاری، سود آن
متوجه ی وارث تو خواهد شد.
از دوستی و همنشینی با کسانی که دارای اعمال و افعالی
ناپسند و اندیشه های ناصواب می باشند دوری کن، که دیر یا
زود تو را با خود همفکر و هم خوی خواهند کرد.
محل سکونتت را در شهرهای بزرگ قرار بده که اجتماع مسلمین
در شهرهای بزرگ بیش تر است، و از قراء و قصبات و شهرهایی که
در آنها ظلم و ستم رواج دارد و از «خدا» خبری نیست و موحدین و
مومنین در آن جا کم و نایاب هستند بگریز و سکونت مکن. همیشه
اندیشه ات متوجه ی امور خیر و کارهایی باشد که تو را به شاهراه
سعادت و نیکبختی نزدیک کند.
از نشستن بر سر گذرها و کوی و برزن و بازار اجتناب کن که محل
نشستن شیاطین و جلوه گاه فتنه ها و فسادها است. همه وقت
به زیردستان و کسانی که تو از هر جهت بر آنان برتری داری بیندیش
که این خود راهی از راه های سپاسگزاری است.
ای حارث، روز جمعه تا نماز را به جای نیاوردی به سفر مرو، مگر
سفری باشد به خاطر خدای تعالی، یا متعذر به عذری مشروع
باشی، و در تمام کارها مطیع و فرمانبردار دستورات الهی باش، که
اطاعت از دستورات الهی مقدم بر هر چیز است. نفس خود را با
ترس از دوزخ و امید به بهشت به عبادت تحریک کن، ولی با «او»
مدارا کن و مغلوبش نساز و به عبادت مشغولش کن، مگر آن که
امری لازم و ضروری پیش آید که بایستی آن را به موقع خودش
انجام دهی.
بترس از اینکه ناگهان مرگ تو را دریابد و تو خدا را فراموش کرده و
در طلب دنیا باشی، و بپرهیز از آمیزش با زشتکاران، زیرا به زودی به
دسته ی آنان خواهی پیوست. به بزرگی خدا مومن باش، و با
دوستانش دوست و با دشمنانش دشمن باش، و از خشم و غضب
به شدت پرهیز کن که غضب، سپاهی گران از سپاهیان شیطان
است.
والسلام
سیاست قرآن بر نیزه کردن، چهارده قرن است که کم و بیش
میان مسلمین رایج است. مخصوصا" هر وقت مقدس مآبان و
متظاهران زیاد می شوند و تظاهر به تقوا و زهد بازار پیدا می کند،
سیاست قرآن بر نیزه کردن ناکسان، رایج می شود.
هر وقت جاهل ها و نادان ها و بی خبرها، مظهر قدس و تقوا
شناخته شوند و مردم آنها را سمبُل مسلمانان عملی بدانند،
وسیله ی خوبی به دست «موذیان منفعت پرست» می افتد. این
موذیان همواره آنان را آلت مقاصد خویش قرار می دهند و از وجود
آنها سدی محکم جلوی افکار مصلحان واقعی می سازند. بسیار
دیده شده که مغرضان، حتی غیرمسلمانان مثلا" استعمار غرب و
اخیرا" استعمار شرق، با تحریک احساسات مسلمانان به تفرقه و
انشقاق میان مردمان می پردازند، و یا آنان را نسبت به یکدیگر
بدبین و خصمی می کنند. چقدر شرم آور است که مثلا" مسلمان
دلسوخته ای درصدد بیرون راندن نفوذ خارجی برآید و همان مردمی
که او می خواهد آنها را نجات دهد با نام دین و مذهب، در برابر او
بایستند!
آری اگر توده ی مردم جاهل و بی خبر باشند، دشمنان مردم، آنان
را به واسطه ی نادانی و بی خبری شان وادار به حمله به رهبران و
خیرخواهان خودشان می کنند. از پیامبر گرامی نقل کرده اند که گفته
است: «من از هجوم فقر و تنگدستی بر امت خود بیمناک نیستم.
آنچه از آن هراسانم «کج اندیشی » است. آنچه فقر فکری بر امتم
وارد می کند، فقر اقتصادی وارد نمی کند.»
از طرف دیگر، خود ما به عنوان اعضای جامعه ی اسلامی، باید
کوشش کنیم استنباط مان از قرآن درست باشد. زیرا قرآن آنگاه
راهنما و هادی ماست که آن را به درستی بفهمیم.
قرآن همیشه مسائل را به صورت کلّی و اصولی مطرح می کند،
ولی استنباط و تطبیق کلی بر جزئی، بسته به فهم و درک صحیح
ماست. مثلا" در قرآن آمده:
اگر دو گروه از مومنان کارزار کردند، آشتی دهید آنان را و اگر
یکی بر دیگری سرکشی و ستمگری کند، با آن که «ستمگر»
است نبرد کنید تا به سوی فرمان خدا برگردد.
قرآن اصول و کلیات را روشن می کند تا در هر عصری، باطلی
رو در روی حق قرار می گیرد، مردم با معیاری که قرآن در اختیار
آنان قرار داده است، عمل کنند. این دیگر وظیفه ی خود ماست
که طاغی را از غیر طاغی تشخیص دهیم. اگر واقعا" دست از
سرکشی برداشتند، بیذیریم و اگر دست نکشیدند و حیله کردند
و برای این که خود را از شکست برهانند تا فرصتی دوباره برای
حمله و ضربه زدن به دست بیاورند، حیله ی آنها را نقش بر آب
کرده و فریب نخوریم.
پس رشد عقلی و اجتماعی ضروری است تا توده ی مردم،
حق را از غیر حق تشخیص دهند، و خادم را از خائن، و دوست را
از دشمن باز شناسند. قرآن برای رشد و رسیدن مردم به بلوغ،
نازل شده است، نه اینکه صغیر بمانند و محتاج ولی و قیّم باشند!
در قرآن، ظلم و ظالم و عدل و حق آمده است اما باید دید،
مصداق آنها کدام است؛ اگر ظلمی را حق، و حقی را ظلم
تشخیص دهیم و بعد با تکیه بر همین کلیات که در کتاب خدا آمده
است، سَر عدالت و حق را بِبُریم؛ به دست خویشتن، آتش بر
خرمن خود زده ایم!
مسئله ی ضعف و انحطاط مسلمین و جهان اسلام پس از دوران
شکوفایی و شکوه اولیه ی اسلام و دور شدن از آن روزگاری که
کشورهای اسلامی و ملت های مسلمان در اوج قدرت و پیشرفت
بودند، همواره در معرض توجه اندیشمندان و متفکران اسلامی قرار
داشته است.
سید جمال الدین اسدآبادی و میرزای نائینی دو تن از بزرگان جهان
اسلام، هر دو علت و عامل اصلی این عقب ماندگی ها و بیچارگی ها
را سه چیز دانسته اند: استبداد حکومت های مرکزی، و استعمار دول
خارجی و نیز جهل مردمان زمان.
گرچه با تأمل بیشتر می توان دریافت که این سومی، خود سبب ساز
«فساد حکومتگران داخلی» و «دست درازی قدرت های خارجی» به
خان و مان و کیان مسلمین می باشد.
به عبارت دیگر اگر مردم کشوری، چه مسلمان و چه غیرمسلمان، از
حکومتی فاسد و دزدسالار و سرکوبگر رنج می برند، و یا کشور و مُلک
و مملکتشان زیر چکمه های بیگانگان لگدمال می شود؛ علت آن جهل
مردمان آن جامعه و رضا دادنشان به استبداد و استعمار می باشد.
اگرچه این «جهل و رضا»، با نظر به روح اسلام و دیگر ادیان توحیدی،
برای مسلمانان و یکتاپرستان، بسیار شنیع تر و فاجعه بار تر است!
در ریشه یابی «وضعیت کنونی جهان اسلام»، معلوم می شود که
دین اسلام به دلیل در بر داشتن عناصر اصلی هدایت و تکامل انسان؛
نمی تواند موجب عقب ماندگی جامعه ی مسلمانان گردد. اثبات این
امر، رجوع به کارنامه ی درخشان دوران تمدن اسلامی است، که مثال
زنده ی تاریخی است. پس اسلام به هیچ وجه باعث عقب ماندگی
مسلمانان نبوده است.
از این دیدگاه، اسلام مکتب حیات بخشی است که فراتر از
سلطه و سیطره ی بر منابع مادی، روشنای ذهن ها و فراخ نای
فضلیت و عدالت و عزت بشری را می طلبد: این مطلب جای تردید
نیست که مسلمین، دوران عظمت و افتخار اعجاب آوری را پشت سر
گذاشته، نه از آن جهت که در برهه ای از زمان حکمران جهان بوده و به
قول ادیب الممالک فراهانی «از پادشاهان باج و از دریا امواج گرفته اند»،
زیرا جهان، حکمرانان و فاتحان بسیاری به خود دیده است که چند
صباحی به زور خود را بر دیگران تحمیل کرده اند و طولی نکشیده که
مانند کف روی آب، محو و نابود شده اند بلکه از آن جهت که نهضت و
تحولی در پهنه ی گیتی به وجود آوردند و تمدنی عظیم و باشکوه بنا
کردند که چندین قرن ادامه یافت و مشعل دار بشر بود، اکنون نیز یکی
از حلقه های درخشان تمدن بشری به شمار می رود و تاریخ تمدن به
داشتن آن می بالد. مسلمانان چندین قرن در علوم و صنایع و فلسفه
و هنر و اخلاق و نظامات عالی اجتماعی، بر همه ی جهانیان تفوق
داشتند و دیگران از خرمن فیض آن ها توشه می گرفتند. تمدن عظیم و
حیرت انگیز اروپایی که چشم ها را خیره و عقل ها را حیران کرده است
و امروز نیز بر سراسر جهان سیطره دارد، به اقرار و اعتراف محققین
بی غرض غربی، بیش از هر چیز دیگر از تمدن باشکوه اسلامی مایه
گرفته است.
از این رو، علت عقب ماندگی و انحطاط جهان اسلام را باید در عوامل
دیگری جست و جو کرد. عواملی نظیر برداشت های ناصواب از مفاهیم
اعتقادی، استبداد داخلی و استعمار خارجی، دنیا پرستی و اختلافات و
فرقه گرایی و ...
یافتن راه اصلاح اوضاع حاضر جهان اسلام، بستگی زیادی به پیدا
کردن علل و موجبات عقب ماندگی ها دارد. وقتی که نظر دیگران ــ اعم
از مسلمان و غیر مسلمان ــ را بررسی کنیم، بر ما معلوم می شود که
آن چه سبب ساز عقب ماندگی و سقوط مسلمانان شده است، بی
گمان برداشت های ناصواب از مفاهیم اعتقادی و اخلاقی و اجتماعی
اسلام است که ذهنیت بیمارگونه ای را پدید آورده است، عوامل دیگر
همچون؛ استبداد داخلی و استعمار خارجی در همین بستر نامساعد
رشد کرده و مانع پیشرفت اسلام و ترقی مسلمانان گشته است.
مسائل فکری چون «سرنوشت و قضا و قدر»، «تاثیر معاد در ترقی
یا انحطاط جامعه»، «شفاعت»، «انتظار فرج»، «جعل و تحریف و وضع
حدیث»، «اختلافات شیعه و سنی»، «جمود و اجتهاد»، «فلسفه و
تصوف»، «ابتذال و دنیاپرستی روحانیت»، «فعالیت های تخریبی
اقلیت ها در جهان اسلام» و مسئله ی «استعمار غرب» و اکنون
«استعمار شرق»، از جمله موانع اصلی مسلمانان برای پیشرفت و
توسعه و داشتن یک زندگی شرافتمندانه و در خور انسان است.
کج فهمی هایی که مسلمانان نسبت به اصول و مفاهیم عقیدتی
خود داشته و از شناخت درست ناتوان مانده اند، و به جای دین متعالی،
دچار یک سلسله خرافات و دروغ ها شده اند؛ و حکومت های داخلی
و خارجی نیز برای سوار شدن به گرده ی توده ی مردم، نسبت به
ترویج این خرافات و بیهوده گویی ها و دروغ ها در این جوامع تلاش
فراوان کرده اند؛ مسلمانان را دچار تعصب و فرقه گرایی و تن آسایی
یا زندگی باری به هر جهت کرده، به قضا و قدر به مفهوم نادرست آن
مبتلا نموده، آنان را از تلاش برای بهبود زندگی و از نظارت بر احوال
حاکمان خود بازداشته، راه را برای تبدیل شدن این کشورها به تیول
قدرت های جهانی گشوده، و آنها را به بازار مصرف کالاهای مادی و
معنوی قدرت های اقتصادی غرب و شرق بدل نموده است.
به این دلایل است که امروز اکثر مسلمانان نه تنها در صنعت عقب
هستند، در علم نیز عقب هستند، در اخلاق نیز عقب هستند، در
انسانیت و معنویت نیز عقب هستند. چرا؟!
یا باید بگوییم: اسلام، یعنی همان حقیقت اسلام در مغز و روح این
ملت ها هست، ولی خاصیت اسلام این است که ملت ها را و جوامع
مسلمان را عقب می برد، و یا باید اعتراف کنیم که حقیقت اسلام به
صورت اصلی در مغز و روح ما موجود نیست بلکه این «حقیقت»، اغلب
در مغزهای ما به صورت مسخ شده موجود است، توحید ما توحید
مسخ شده است، نبوت ما نبوت مسخ شده است، ولایت و امامت ما
مسخ شده است، اعتقاد به قیامت ما کم و بیش همینطور. تمام
دستورهای اصولی اسلام در فکر ما همه تغییر شکل داده: در دین
صبر هست، زهد هست، تقوا هست، توکل هست؛ تمام اینها بدون
استثناء به صورت مسخ شده در ذهن ما درآمده اند. اسلام در ذهن
ما معکوس شده است! آیا این عجیب نیست که ما مقتدایانی مثل
اهل بیت پیامبر داشته باشیم، علی ابن ابی طالب داشته باشیم،
حسن ابن علی داشته باشیم، حسین ابن علی داشته باشیم،
امامان دیگر داشته باشیم، آنگاه به جای این که وجود این پیشوایان،
محرک ما و مشوق ما باشد به عمل، و به کار و تلاش و به در دست
گرفتن عنان زندگی؛ وسیله ی تخدیر ما و تنبلی ما و گریز ما از عمل
و کار شده باشد؟!
...
شما را بانویی فریب داد و شتری راهنمایی کرد. آن یک بر احساس
زنانه اش تکیه داشت، و این یک راهنمایی جز غریزه و عواطف حیوانی
در پیش نبود. زمانی که فریب دهنده ی شما از صدای دلیران و فریاد
سلحشوران جنگجو و غریو مردان مبارز دچار وحشت و هراس شد، در
ارکان شما سپاهیان لرزشی سخت ظاهر شد و همین که آن حیوانِ
زبان بسته از دست و پا محروم گردید شما تنها کارتان پشت به میدان
جنگ نمودن و روی به گریز نهادن بود، و یک مرتبه جبهه ی جنگ را
خالی کردید. شما ای مردم بصره که در کنار آب زندگی می کنید و از
آسمان ها مسافت زیادی دور می باشید، خود اندک دارید و خیالِ
افزون می پرورانید. شما بیش از لقمه ای کوچک که به راحتی از گلوی
خورنده فرو روید به نظر نمی رسید، و شبیه هدف نزدیک و روشنی
هستید که تیرانداز را از اولین تیر، از خود شادمان می نمایید. خوی شما
پست و پیمان شما سست است؛ دوگو و دوپندارید. از آب بناخوشی
بنوشید و زندگی را بناگواری طی نمایید. ای خوشبخت آن کس که
همسایه ی شما نباشد و با شما پیوند دوستی ندارد. روزی پیش
خواهد آمد که طغیان آب، شهر شما را بپوشاند و این آبادی های
دلفریب در اعماق گرداب های عمیق فرو رود، گویی که هم در این زمان
مسجد شما را بر آن امواج خروشان، چون سینه ی مرغ لرزان می بینم.
در آن زمان، قهر الهی از آسمان بر شما فروبارد و دست انتقام خدا زمین
آرام را در زیر پای شما به لرزش و جنبش و اضطراب درآورد. سرزمینی،
در دل آب فرورفته و کاخ های عالی بنیان، از بیخ و بن برکنده شده و
گروهی دور از روش و منش انسانی، به کیفر فطرت ناپسند خود در غرقاب
فنا و نیستی فرورفته و ذخیره ی خود را بر باد داده و در این جهان، زیان و
ضرر دیده و در آن جهان، شرمنده و سیه روی باشند. آری این است
سرنوشت بصره و چنین است آینده ی شوم شما که راه پاکان را انتخاب
نمی کنید و تصمیم انسان شدن ندارید!

|
|