ششم و متوسطه اول
 
 
آگاهی انسانی، آگاهی اجتماعی  
 

1ـ با 51 میلیون جمعیت، اقتصاد دوازدهم جهان و 1.1 تریلیون

دلار تولید ناخالص داخلی؛

2ـ شهروندان کره ای 2200 ساعت در سال کار می‌کنند؛

3ـ بالای 30,000 دلار درآمد سرانه (60 دلار در سال 1960)؛

4ـ حمایت پایدار و همه جانبه ی هیئت حاکمه از تولیدکنندگان

و شرکت‌های خصوصی؛

5ـ بیکاری 3.2 درصد و تورم 1.3 درصد؛

6ـ در هزینه کردن برای تحقیق و توسعه (R&D) از آمریکای

شمالی و اروپای غربی بالاتر؛

7ـ حداقل 5 درصد رشد اقتصادی در 45 سال گذشته؛

8ـ شروع یک فعالیت اقتصادی: در سه مرحله و 4 روز طول

می‌کشد؛

9ـ مبارزه با فقر و تحقیر تاریخی از طریق تولید ثروت؛

10ـ پس‌انـداز بالا و مصـرف کم به عنـوان فرهنـگ فـردی و

سازمانی؛

11ـ اول در جهان در دولت الکترونیک؛

12ـ هشتم در جهان در استانداردهای بهداشت؛

13ـ کره جنوبی یک کشور توسعه یافته محسوب می‌شود؛

14ـ نیروی کار بسیار با انگیزه، پرکار و با انضباط؛

15ـ در صدر تولیدکنندگان: کشتی قاره‌پیما، موبایل، صفحه ی

LCD و تراشه ی حافظه؛

16ـ اجماع فکـری و استراتـژی مشتـرک همـه ی جریـان‌هـای

سیاسی و امنیتی درون حاکمیت نسبت به کره و آینده ی آن؛

مقایسه ی شب دموکراسی و استبداد!

17ـ رقیب «سی‌لی‌کان‌ ولی» در نوآوری و فن‌آوری؛

18ـ رقابت جدی با محصولات ژاپنی و چینی؛

19ـ فرهنگ عمومی: اعتماد، راستگویی، تحمل بالا، تعامل،

یادگیری و پرهیز از بدگویی؛

20ـ نظام آموزشی فوق‌العاده کارآمد، حرفه‌ای و رقابتی؛

21ـ نـوآوری در فن‌آوری: مهـم‌ترین بنیـان رشد و توسعـه ی

اقتصادی؛

22ـ شایسته سالاری نهادینه شده در بنگاه‌ها و دولت؛

23ـ ده شرکت بزرگ خصوصی، 1/4 نیروی کار را استخدام

کرده‌اند؛

24ـ هیئت حاکمه به ندرت در رسانه‌ها حاضر می‌شود؛

25ـ شصت و دو درصد از زنان، شاغل هستند؛

26ـ ارتباطات گسترده ی بین‌المللی و به ویژه آسیایی؛

27ـ یادگیـری، بهتـر شدن و تغییـر: کانـون فـرهنگ فـردی و

اجتماعی؛

28ـ حداقل دخالت دولت در فعالیت‌های بخش خصوصی؛

29ـ تشکل‌های مؤثر بخش خصوصی، کارگران و نویسندگان

برای اثرگذاری بر سیاست‌های دولت؛

30ـ اولویت جایگاه و آینده ی کره جنوبی بر هر موضوع دیگری

چه در حاکمیت، چه در میان بنگاه‌ها و چه در میان شهروندان.


برچسب‌ها: اقتصاد سیاست فرهنگ, کار, تولید ناخالص داخلی, آزادی های پنجگانه
 |+| نوشته شده در  جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ساعت 10:44  توسط بهمن طالبی  | 

 

   گمان می کنیم که عقل به خرج می دهیم؛ ولی خود به دست

 

خویشتن آتش به «خانه» ی خود می زنیم!

 


برچسب‌ها: محیط زیست, اقتصاد سیاست فرهنگ, صلح در خانه, صلح در جهان
 |+| نوشته شده در  جمعه ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۰ساعت 10:58  توسط بهمن طالبی  | 

 

    انسان نماها نه جای راز و نیاز برای انسان ها گذاشته اند،

 

نه جای آواز و پرواز برای پرندگان؛ مگر حرص و آز می گذارد؟!

 


برچسب‌ها: محیط زیست, جنگل های ایران, اقتصاد سیاست فرهنگ
 |+| نوشته شده در  دوشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰ساعت 10:42  توسط بهمن طالبی  | 

   

   با خرید کالای غیر ایرانی، تعطیلی کارخانه ها و بیکار شدن کارگران 

را سبب می شوید!

 


برچسب‌ها: اقتصاد سیاست فرهنگ, آگاهی انسانی آگاهی اجتماعی, ملی میهنی, بیکار شدن کارگران
 |+| نوشته شده در  شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ساعت 10:10  توسط بهمن طالبی  | 

 

   مسئله ی ضعف و انحطاط مسلمین و جهان اسلام پس از دوران

شکوفایی و شکوه اولیه ی اسلام و دور شدن از آن روزگاری که

کشورهای اسلامی و ملت های مسلمان در اوج قدرت و پیشرفت

بودند، همواره در معرض توجه اندیشمندان و متفکران اسلامی قرار

داشته است. 

   سید جمال الدین اسدآبادی و میرزای نائینی دو تن از بزرگان جهان

اسلام، هر دو علت و عامل اصلی این عقب ماندگی ها و بیچارگی ها

را سه چیز دانسته اند: استبداد حکومت های مرکزی، و استعمار دول

خارجی و نیز جهل مردمان زمان.

   گرچه با تأمل بیشتر می توان دریافت که این سومی، خود سبب ساز

«فساد حکومتگران داخلی» و «دست درازی قدرت های خارجی» به

خان و مان و کیان مسلمین می باشد.

   به عبارت دیگر اگر مردم کشوری، چه مسلمان و چه غیرمسلمان، از

حکومتی فاسد و دزدسالار و سرکوبگر رنج می برند، و یا کشور و مُلک

و مملکتشان زیر چکمه های بیگانگان لگدمال می شود؛ علت آن جهل

مردمان آن جامعه و رضا دادنشان به استبداد و استعمار می باشد.

   اگرچه این «جهل و رضا»، با نظر به روح اسلام و دیگر ادیان توحیدی، 

برای مسلمانان و یکتاپرستان، بسیار شنیع تر و فاجعه بار تر است!

 


برچسب‌ها: اقتصاد سیاست فرهنگ, استعمار غرب استعمار شرق, استبداد و استبدادزدگی, آگاهی انسانی آگاهی اجتماعی
 |+| نوشته شده در  شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۰ساعت 10:10  توسط بهمن طالبی  | 

 

  در ریشه یابی «وضعیت کنونی جهان اسلام»، معلوم می شود که 

دین اسلام به دلیل در بر داشتن عناصر اصلی هدایت و تکامل انسان؛

نمی تواند موجب عقب ماندگی جامعه ی مسلمانان گردد. اثبات این

امر، رجوع به کارنامه ی درخشان دوران تمدن اسلامی است، که مثال

زنده ی تاریخی است. پس اسلام به هیچ وجه باعث عقب ماندگی

مسلمانان نبوده است.

   از این دیدگاه، اسلام مکتب حیات بخشی است که فراتر از

سلطه و سیطره ی بر منابع مادی، روشنای ذهن ها و فراخ نای

فضلیت و عدالت و عزت بشری را می طلبد: این مطلب جای تردید

نیست که مسلمین، دوران عظمت و افتخار اعجاب آوری را پشت سر

گذاشته، نه از آن جهت که در برهه ای از زمان حکمران جهان بوده و به

قول ادیب الممالک فراهانی «از پادشاهان باج و از دریا امواج گرفته اند»،

زیرا جهان، حکمرانان و فاتحان بسیاری به خود دیده است که چند

صباحی به زور خود را بر دیگران تحمیل کرده اند و طولی نکشیده که

مانند کف روی آب، محو و نابود شده اند بلکه از آن جهت که نهضت و

تحولی در پهنه ی گیتی به وجود آوردند و تمدنی عظیم و باشکوه بنا

کردند که چندین قرن ادامه یافت و مشعل دار بشر بود، اکنون نیز یکی

از حلقه های درخشان تمدن بشری به شمار می رود و تاریخ تمدن به

داشتن آن می بالد. مسلمانان چندین قرن در علوم و صنایع و فلسفه

و هنر و اخلاق و نظامات عالی اجتماعی، بر همه ی جهانیان تفوق

داشتند و دیگران از خرمن فیض آن ها توشه می گرفتند. تمدن عظیم و

حیرت انگیز اروپایی که چشم ها را خیره و عقل ها را حیران کرده است

و امروز نیز بر سراسر جهان سیطره دارد، به اقرار و اعتراف محققین

بی غرض غربی، بیش از هر چیز دیگر از تمدن باشکوه اسلامی مایه

گرفته است.


   از این رو، علت عقب ماندگی و انحطاط جهان اسلام را باید در عوامل

دیگری جست و جو کرد. عواملی نظیر برداشت های ناصواب از مفاهیم

اعتقادی، استبداد داخلی و استعمار خارجی، دنیا پرستی و اختلافات و

فرقه گرایی و ... 


   یافتن راه اصلاح اوضاع حاضر جهان اسلام، بستگی زیادی به پیدا

کردن علل و موجبات عقب ماندگی ها دارد. وقتی که نظر دیگران ــ اعم

از مسلمان و غیر مسلمان ــ را بررسی کنیم، بر ما معلوم می شود که

آن چه سبب ساز عقب ماندگی و سقوط مسلمانان شده است، بی

گمان برداشت های ناصواب از مفاهیم اعتقادی و اخلاقی و اجتماعی

اسلام است که ذهنیت بیمارگونه ای را پدید آورده است، عوامل دیگر

همچون؛ استبداد داخلی و استعمار خارجی در همین بستر نامساعد

رشد کرده و مانع پیشرفت اسلام و ترقی مسلمانان گشته است.

   مسائل فکری چون «سرنوشت و قضا و قدر»،  «تاثیر معاد در ترقی

یا انحطاط جامعه»، «شفاعت»، «انتظار فرج»، «جعل و تحریف و وضع

حدیث»، «اختلافات شیعه و سنی»، «جمود و اجتهاد»، «فلسفه و

تصوف»، «ابتذال و دنیاپرستی روحانیت»،  «فعالیت های تخریبی

اقلیت ها در جهان اسلام» و مسئله ی «استعمار غرب» و اکنون

«استعمار شرق»، از جمله موانع اصلی مسلمانان برای پیشرفت و

توسعه و داشتن یک زندگی شرافتمندانه و در خور انسان است.

   کج فهمی هایی که مسلمانان نسبت به اصول و مفاهیم عقیدتی

خود داشته و از شناخت درست ناتوان مانده اند، و به جای دین متعالی،

دچار یک سلسله خرافات و دروغ ها شده اند؛ و حکومت های داخلی

و خارجی نیز برای سوار شدن به گرده ی توده ی مردم، نسبت به

ترویج این خرافات و بیهوده گویی ها و دروغ ها در این جوامع تلاش

فراوان کرده اند؛ مسلمانان را دچار تعصب و فرقه گرایی و تن آسایی

یا زندگی باری به هر جهت کرده، به قضا و قدر به مفهوم نادرست آن

مبتلا نموده، آنان را از تلاش برای بهبود زندگی و از نظارت بر احوال

حاکمان خود بازداشته، راه را برای تبدیل شدن این کشورها به تیول

قدرت های جهانی گشوده، و آنها را به بازار مصرف کالاهای مادی و

معنوی قدرت های اقتصادی غرب و شرق بدل نموده است. 

   به این دلایل است که امروز اکثر مسلمانان نه تنها در صنعت عقب

هستند، در علم نیز عقب هستند، در اخلاق نیز عقب هستند، در

انسانیت و معنویت نیز عقب هستند. چرا؟!

   یا باید بگوییم: اسلام، یعنی همان حقیقت اسلام در مغز و روح این

ملت ها هست، ولی خاصیت اسلام این است که ملت ها را و جوامع

مسلمان را عقب می برد، و یا باید اعتراف کنیم که حقیقت اسلام به

صورت اصلی در مغز و روح ما موجود نیست بلکه این «حقیقت»، اغلب

در مغزهای ما به صورت مسخ شده موجود است، توحید ما توحید

مسخ شده است، نبوت ما نبوت مسخ شده است، ولایت و امامت ما

مسخ شده است، اعتقاد به قیامت ما کم و بیش همینطور. تمام

دستورهای اصولی اسلام در فکر ما همه تغییر شکل داده: در دین

صبر هست، زهد هست، تقوا هست، توکل هست؛ تمام اینها بدون

استثناء به صورت مسخ شده در ذهن ما درآمده اند. اسلام در ذهن

ما معکوس شده است! آیا این عجیب نیست که ما مقتدایانی مثل

اهل بیت پیامبر داشته باشیم، علی ابن ابی طالب داشته باشیم،

حسن ابن علی داشته باشیم، حسین ابن علی داشته باشیم،

امامان دیگر داشته باشیم، آنگاه به جای این که وجود این پیشوایان،

محرک ما و مشوق ما باشد به عمل، و به کار و تلاش و به در دست

گرفتن عنان زندگی؛ وسیله ی تخدیر ما و تنبلی ما و گریز ما از عمل

و کار شده باشد؟! 

 ...

 


برچسب‌ها: اقتصاد سیاست فرهنگ, استعمار غرب استعمار شرق, استبداد و استبدادزدگی, مسخ آموزه های دین
 |+| نوشته شده در  جمعه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۰ساعت 10:10  توسط بهمن طالبی  | 
  بالا