ششم و متوسطه اول
 
 
آگاهی انسانی، آگاهی اجتماعی  
 

 

   ناصر برای خرید میوه به میدان میوه و تره بار محله شان رفت. روی

تابلوی قیمت ها، هر کیلو سیـب 18 هزار تومان قیمـت زده شده بود

ولی غرفه دار از ناصر برای یک کیلـو سیب فقط 12600 تومـان گرفت.

به او چند درصد تخفیف داده شده است؟

 

20%                    40%                     15%                    30%

 


برچسب‌ها: ریاضی, درصد, مسائل خرید و فروش, تخفیف
 |+| نوشته شده در  شنبه ۳۰ اسفند ۱۳۹۹ساعت 22:12  توسط بهمن طالبی  | 

 

   کدام گزینه از منابع و معادن و محصولات معروف و مهم قاره ی آفریقا

نیست؟

 

معادن الماس                                                               قهوه                   

معادن زغال سنگ                                                         کائوچو

 


برچسب‌ها: مطالعات اجتماعی, قاره ی سیاه, منابع و معادن آفریقا, اقتصاد آفریقا
 |+| نوشته شده در  شنبه ۳۰ اسفند ۱۳۹۹ساعت 22:5  توسط بهمن طالبی  | 

 

   پرجمعیت ترین شهر قاره ی آفریقا کدام است؟

 

کازابلانکا             ژوهانسبورگ              کیپ تاون               قاهره

 


برچسب‌ها: مطالعات اجتماعی, جمعیت, قاره ی سیاه, شهرهای پرجمعیت
 |+| نوشته شده در  شنبه ۳۰ اسفند ۱۳۹۹ساعت 22:1  توسط بهمن طالبی  | 

 

   کدام یک از کشورهای زیر با کشور چین مرز مشترک دارد؟

 

کامبوج                بنگلادش                    نپال                    تایوان

 


برچسب‌ها: مطالعات اجتماعی, مرز, خطوط مرزی, نوروز
 |+| نوشته شده در  شنبه ۳۰ اسفند ۱۳۹۹ساعت 21:58  توسط بهمن طالبی  | 

 

   فایده ی دیگر زهد و ترک لذت گرایی، برخورداری از مواهب روحی و

معنوی است. تا انسان از قید و بند هواپرستی آزاد نگردد و تا طفلِ

جان از پستان طبیعت گرفته نشود و تا مسائل مادی از صورت

هدف خارج نشود و به صورت وسیله درنیاید، سرزمین دل، برای

رشد و نمو احساسات پاک و اندیشه های تابناک و عواطف ملکوتی

 آماده نمی گردد. 

 

 

   حق پرستی به معنی واقعی کلمه، یعنی شور محبت و خدمت حق

را داشتن و با یاد او مأنوس بودن و از پرستش او لذت بردن و در حال توجه

و حضور دائم بودن، با خودپرستی و لذت گرایی و در اسارت زرق و برق

مادیات بودن به هیچ وجه سازگار نیست. نه تنها خداپرستی مستلزم

نوعی زهد است، هر عشق و پرستشی مثل وطن دوستی، یا پای بندی

به یک مسلک و مرام هم، مستلزم نوعی زهد و بی اعتنایی به شئون

مادی است.

 

 

   عشق ها و پرستش ها برخلاف علم ها و فلسفه ها، چون سر و

کارشان با دل و احساسات است، رقیب نمی پذیرند. هیچ مانعی

ندارد که یک نفر عالم یا فیلسوف، بنده ی درهم و دینار باشد و به

موقع فکر و اندیشه ی خود را در مسائل فلسفی و منطقی و طبیعی

و ریاضی به کار اندازد؛ ولی امکان ندارد که قلب چنین فردی، کانون یک

عشق مثل انسان دوستی و یا عشق به یک مرام و مسلک بوده باشد،

تا چه رسد به اینکه بخواهد کانون عشق الهی باشد و از عشق خدا

برافروخته گردد و محل نزول اشراقات و الهامات خدایی گردد. پس خانه ی

دل را از تعلقات مادی خالی و فارغ نگه داشتن و بت های سیم و زر را

از کعبه ی دل فرود آوردن و شکستن، شرط حصول کمالات معنوی و

رشد شخصیت واقعی انسانی است.

 

 

   البته هرگز نباید آزادی از بندگی سیم و زر و بی اعتنایی به آنچه

قابل تبدیل به پول است را با رهبانیت و ترک مسئولیت ها و شانه

خالی کردن از زیر تعهدات اشتباه گرفت، بلکه مسئولیت و تعهد،

تنها در پرتو چنین زهدهایی است که حقیقت خویش را باز می یابند

و دیگر لفظ توخالی و ادعای بی پشتوانه نمی باشند همچنان که

در علی ابن ابی طالب این دو ــ زهد و احساس مسئولیت ــ یک جا

جمع بود؛ امام، اول زاهد جهان بود و در عین حال حساس ترین

قلب ها را نسبت به مسئولیت های اجتماعی در سینه داشت. او از

طرفی می گفت: علی را با نعمت  و لذت ناپایدار چه کار؟ و از طرف

دیگر، برای یک بی عدالتی کوچک و یا به خاطر فردی محروم، شب

خوابش نمی برد. او حاضر نبود با شکم سیر بخوابد مبادا در اقصی بلاد،

افرادی گرسنه باشند. 

   میان آن زهد و این حساسیت، رابطه ی مستقیم بود. علی چون

زاهد و بی اعتنا و بی طمع بود و از طرف دیگر قلبش از عشق الهی

مالامال بود و جهان را از کوچک ترین ذره گرفته تا بزرگ ترین ستاره،

یک واحد مأموریت می دید، این چنین نسبت به حقوق و حدود

اجتماعی حساس بود. در صورتی که اگر فردی لذت گرا و منفعت

پرست بود، محال بود این چنین شخصیت مسئول و متعهدی پیدا کند.

 


برچسب‌ها: مولا علی علیه السلام, مسیر شیعه در تاریخ, زهد یا رهبانیت, آگاهی انسانی آگاهی اجتماعی
 |+| نوشته شده در  شنبه ۳۰ اسفند ۱۳۹۹ساعت 10:10  توسط بهمن طالبی  | 

 

 [صدای زنده یاد جهان قشقایی]

 
از برت دامن کشان
رفتم ای نامهربان
از من آزرده دل
کی دگر بینی نشان
رفتم که رفتم

 

از من دیوانه بگذر
بگذر ای جانانه بگذر
هر چه بودی هر چه بودم
بی خبر رفتم که رفتم
رفتم که رفتم

 

شمع بزم دیگران شو
جام دست این و آن شو
هر چه بودی هر چه بودم
بی خبر رفتم که رفتم
رفتم که رفتم

 

بعد از این بعد از این
کن فراموشم که رفتم
دیگر از دست تو
می نمی نوشم که مستم
با دل دیرآشنا
گشتم از دامت رها
بی وفا بی وفا بی وفا
رفتم که رفتم

 

من نگویم که به درد دل من گوش کنید

بهتر آن است که این قصه فراموش کنید

عاشقان را بگذارید بنالند همه

مصلحت نیست که این زمزمه خاموش کنید

 

                             رحیم معینی کرمانشاهی

 


برچسب‌ها: جهان قشقایی, رحیم معینی کرمانشاهی, آواهای سرزمین مادری
 |+| نوشته شده در  جمعه ۲۹ اسفند ۱۳۹۹ساعت 13:54  توسط بهمن طالبی  | 

 

 ایستادی به جنگ رو در رو ... خنجر از پشت می زند دشمن!

 


برچسب‌ها: دکتر محمد مصدق, عکسها و خاطره ها, ملی شدن صنعت نفت
 |+| نوشته شده در  جمعه ۲۹ اسفند ۱۳۹۹ساعت 10:50  توسط بهمن طالبی  | 

 

    گرایش انسان به زهد، ریشه در آزادمنشی او دارد. انسان، بالفطره

میل به تصاحب و تملک و بهره مندی از اشیاء دارد ولی آنجا که می بیند

اشیاء به همان نسبت که در بیرون او را مقتدر ساخته، در درون ضعیف و

زبونش کرده و مملوک و برده ی خویش ساخته است، در مقابل این

بردگی طغیان می کند و نام این طغیان «زهد» است.

   عرفا و شعرای ما از حریت و آزادی و آزادگی، بسیار گفته اند؛ حافظ

شیرین سخن، خود را غلام همت آن می داند که در زیر این چرخ کبود

از هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است؛ او در میان همه ی درختان تنها به

حال «سرو» رشک می برد که «از بار غم آزاد آمده است».

   آزادی و آزادگی، چیزی بیشتر از دلبستگی نداشتن می خواهد. زیرا

رشته هایی که آدمی را وابسته و ذلیل و ضعیف و عاجز و زبون می سازد،

تنها از ناحیه ی قلب و تعلقات قلبی نیست؛ خوگیری های جسمی و

روحی به شرایط اضافی و مصنوعی که ابتدا برای زیباتر کردن و رونق

بخشیدن به زندگی و یا برای کسب قدرت و قوت بیشتر به وجود می آید

و بعد به شکل یک اعتیاد و طبیعت ثانیه درمی آید، هرچند مورد علاقه ی

قلبی نباشد و بلکه مورد نفرت باشد، رشته های قوی تری برای اسارت

انسان به شمار می رود و بیش از تعلقات قلبی، آدم را زبون می سازد.

مثلا" همین عادت به چای و سیگار و ...، اگر طبیعت ثانیه ی فرد شده

باشد، چنین شخصی چگونه می تواند آزاد باشد و با آزادگی بزید؟!

 

 

   دلبستگی نداشتن شرط لازم آزادگی است اما شرط کافی نیست.

عادت به حداقل برداشت از نعمت ها و پرهیز از عادت به برداشت زیاد،

شرط دیگر آزادگی است.

   اما اگر کسی «خفیف المئونه» باشد، یک فضیلت محسوب می شود؟

حتی اگر صرفا" از جنبه ی اقتصادی هم به این موضوع بپردازیم، باز هم

چون ثروت کم تری مستهلک می شود؛ که در سطح جامعه یا ملی و یا

بشری بسیار محسوس و اثربخش خواهد بود. مثلا" به نفع محیط زیست

خواهد بود و یا منابع طبیعی برای نسل های آینده حفظ خواهد شد؛ و

نیز سرمایه و ثروت یک جامعه در جاهای ضروری تر و عاقلانه تر به کار

گرفته می شود. اما این تمام  قضیه نیست، اگر موضوع را از جنبه ی

معنوی، یعنی از نظر حداکثر آزادی نسبت به قیود زندگی مورد مطالعه

قرار دهیم، فضیلت بسیار بزرگ تری محسوب خواهدشد، زیرا تنها با

احراز این فضیلت است که انسان می تواند سبکبار و سبکبال زندگی

کند، تحرک و نشاط داشته باشد، آزادانه سیر کند، و در نبرد دائم زندگی،

پابرجا و استوار بماند. فرخی یزدی می گوید:

 

ز عـریــانـی ننالد مــــرد با تقــوا که عـریــانــی

                          بود بهتر به شمشیری که از خود جوهری دارد

 

   حرکت در میدان زندگی مانند شناوری در آب است؛ هر چه وابستگی

کمتر باشد امکان شناوری بیشتر است. وابستگی و قیود زیاد سبب غرق

شدن ما می شود. حتی تقید به عادات و رسوم عرفی در نشستن و

برخاستن ها، در رفت و آمدها، در معاشرت ها، در لباس پوشیدن ها و

امثال اینها، بار زندگی را سنگین و آهنگ حرکت را کند می کند.

   بابا طاهر می گوید: 

 

دلا راه تــو پر خار و خسک بــی

                                             گذرگـــاه تو بـر اوج فلـــک بـــی

گر از دستت برآید پوست از تن

                                              برآور تا که بارت کمتـــرک بـــی

 

   استاد سخن سعدی در گلستانش از توانگرزاده ای پدر از دست داده

می گوید که به درویش بچه ای فخر می فروخت که سنگ تربت پدرم

چنین و چنان است و پاسخ می شنود که: تا پدرت زیر این سنگ های

سنگین بر خود بجنبد، پدر من به بهشت رسیده است!

 

 

   همواره جهش ها و جنبش ها و مبارزات سرسختانه و پیگیر به وسیله ی

افرادی صورت گرفته است که عملا" پای بندی های کمتری داشته اند،

یعنی به نوعی زاهد بوده اند. گاندی، با روش زاهدانه امپراتوری انگلستان

را به زانو درآورد. ماندلا، با آزادگی توانست بر تبعیض نژادی غلبه کند و

ملتش را نجات دهد. یعقوب لیث صفار با نان و پنیر، خلیفه ی عباسی را از

اریکه و اعتبار ساقط کرد. مقاومت حیرت انگیز ویت کنگ ها مدیون همان

چیز است که در فرهنگ ما خفّت مئونه نامیده می شود. یک ویت کنگ

با مشتی برنج روزهای متوالی می توانست در پناهگاه باقی بماند و با

دشمن بجنگد.

   کدام رهبری توانسته است با نازپروردگی منشاء تحولی در جهان

شود؟! علی ابن ابی طالب در نامه ای که به عثمان بن حنیف نوشته

است، دنیا و لذات دنیا را مانند یک مخاطب ذی شعور طرف خطاب قرار

می دهد و از خلال این گفت و گو، راز زهد و فلسفه ی ترک لذت گرایی

خویش را برای ما روشن می سازد:

   ... دور شو از من! افسارت را بر دوشت انداخته ام، از چنگال های

درنده ی تو خود را رهانیده ام و از دام های تو جسته ام ... دور شو!

به خدا سوگند که رام و ذلیل تو نخواهم شد که هر جا بخواهی مرا

به خواری به دنبال خود بکشی، و مهار خود را به دست تو نخواهم

داد که به هر سو بخواهی ببری ...»

 

 

   آری زهد امام، شورشی است علیه زبونی در برابر لذت ها، طغیانی

است علیه عجز و ضعف در برابر حاکمیت میل ها، عصیان و سرپیچی

است علیه بندگی دنیا و داشته های آن!

 


برچسب‌ها: مولا علی علیه السلام, زهد یا رهبانیت, دنیاگرایی و آخرت گرایی, مسیر شیعه در تاریخ
 |+| نوشته شده در  جمعه ۲۹ اسفند ۱۳۹۹ساعت 10:14  توسط بهمن طالبی  | 


برچسب‌ها: قدرت پول ملی, اقتصاد ملی, تولید ناخالص داخلی, اقتصاد جهانی
 |+| نوشته شده در  پنجشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۹ساعت 22:11  توسط بهمن طالبی  | 

 

   گزینه های درست را مشخص کنید:

 

چهار ضلع لوزی با هم برابر است.

 

نگاشتن، یعنی نقاشی کردن.

 

متوازی الاضلاع از دو مثلث هم نهشت تشکیل شده است.

 

دو ترکیب «شیر ژیان» و «شمشیر حیدر» به ترتیب وصفی و اضافی است.

 

بزرگ ترین وتر دایره، قطر آن دایره نامیده می شود.

 

اخلاف، به معنی «گذشتگان» است.

 

اگر شعاع دایره را نصف کنیم، اندازه ی قطر آن دایره معلوم می شود.

 

عوامل، جمع شکسته ی «عامل» است.

 

8 دسی متر برابر است با 0.08 متر.

 

صفّه، به معنی «ایوان» است.

 

قطع شده ی 225 با تقریب کم تر از 1000 برابر صفر است.

 

سوزن، اسم جامد است.

 

هر مربع، فقط چهار خط تقارن دارد.

 

دلق، به معنی سطلی است که با آن از چاه آب برمی داریم.

 

قطع شده هر عدد سه رقمی با تقریب کم تر از 1000 برابر صفر است.

 

کتاب «اساس الاقتباس» از شیخ بهایی است.

 

 

                                              مرد بلوچ

 


برچسب‌ها: ریاضی, ادبیات فارسی, انتخاب گزینه ی درست, معنی واژگان
 |+| نوشته شده در  پنجشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۹ساعت 15:2  توسط بهمن طالبی  | 

 

                  در کنار ملل، نه بر علیه آن ها!

 


برچسب‌ها: عکسها و خاطره ها, رضاشاه پهلوی, تخت جمشید, پلکان ملل
 |+| نوشته شده در  پنجشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۹ساعت 10:30  توسط بهمن طالبی  | 

 

   فلسفه ی دیگر زهد، آزادی و آزادگی است. میان زهد و آزادگی، پیوندی

کهن و ناگسستنی برقرار است. بی نیازی، ملاک آزادگی است. آزادگان

جهان که سبکباری و سبکبالی و قابلیت تحرک و پرواز، اصیل ترین آرزوی

آنهاست، از آن جهت زهد و قناعت را پیشه می سازند که نیازها را تقلیل

دهند و به نسبت تقلیل نیازها، خویشتن را از قید اسارت اشیاء و اشخاص

رها سازند. 

 

 

   زندگی انسان مانند هر جاندار دیگر، به یک سلسله شرایط طبیعی و

ضروری دارد که از آنها گریزی نیست، مثل هوا برای تنفس، زمین برای

مسکن و سرپناه، نان برای سیر شدن، آب برای سیراب شدن و جامه

برای پوشیدن. انسان نمی تواند خود را از قید این امور و یک سلسه

امور دیگر مانند «نور» و «گرما» یکسره بی نیاز و آزاد سازد؛ ولی یک

سلسله نیازهای دیگر هست که طبیعی و ضروری نیست، بلکه در طول

حیات به وسیله ی خود انسان یا عوامل تاریخی و اجتماعی بر او تحمیل

می شود و آزادی اش را از آنچه که هست محدودتر می کند. جبرها و

تحمیل ها مادام که به صورت یک نیاز درونی درنیامده است، آن قدرها

خطرناک نیست؛ ولی اگر این جبرها و قید و بندها به صورت یک نیاز درونی

درآید و آدمی را از درون خویش به زنجیر کشد، دیگر نمی توان از خطر آن

غافل ماند!

 

 

   مکانیسم این نیازها که منجر به ضعف و عجز و زبونی انسان می گردد

این است که انسان برای اینکه به زندگی خود رونق و صفا و جلا بخشد،

به تنعم و تجمل رو می آورد و برای اینکه قدرتمندتر و نیرومندتر شود و از

شرایط زندگی بهره مند شود، در صدد تملک اشیاء برمی آید. از طرف

دیگر تدریجا" به آنچه آنها را وسایل تنعم و ابزار قدرت و قوت خویش قرار

داده، خو کرده و عادت می نماید و شیفته ی آنها می گردد و رشته هایی

نامرئی او را به آن اشیاء می بندد و عاجز و زبون و ذلیل آنها می سازد.

یعنی همان چیزی که مایه ی رونق و صفای زندگی اش شده بود،

شخصیت او را از رونق می اندازد و همان چیزی که وسیله ی کسب

قدرت او در طبیعت شده بود در درون، او را ضعیف و عاجز و زبون ساخته

و به صورت برده و بنده ی آن چیز در می آورد.

 

 

   انسان، بالفطره میل به تصاحب و تملک و بهره مندی از اشیاء دارد

ولی آنجا که می بیند اشیاء به همان نسبت که در بیرون او را مقتدر

ساخته، در درون ضعیف و زبونش کرده و مملوک و برده ی خویش ساخته

است، در مقابل این بردگی طغیان می کند و نام این شورش و طغیان

«زهد» است.

   ابوسعید خدری که از اکابر صحابه ی رسول خداست، در توصیف ایشان

می گوید: رسول خدا کم خرج بود، با اندک به سر می برد، با مئونه ی

بسیار کم می توانست زندگی خود را ادامه دهد.

   علی ابن ابی طالب نیز از آن جهت به تمام معنی آزاد بود که به تمام

معنی زاهد بود. او در نهج البلاغه به شعار ترک دنیا، یعنی ترک لذت گرایی

به عنوان آزادمنشی زیاد تکیه می کند و «طمع» را بردگی جاودان می داند.

امام، زهد عیسی مسیح را چنین توصیف می کند: طمعی که او را خوار و

ذلیل سازد در او نبود.

   در جایی دیگر می فرماید: دنیا، گذرگاه است نه قرارگاه و مردم در این

معبر و گذرگاه دو دسته اند: برخی خود را می فروشند و برده می سازند

و خویشتن را تباه می کنند و برخی بر عکس، خویشتن را می خرند و آزاد

می کنند.

 

 |+| نوشته شده در  پنجشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۹ساعت 10:10  توسط بهمن طالبی  | 

 

   گزینه های درست را مشخص کنید:

 

عدد نود و نه هزار و نهصد و نود و نه از صد هزار کوچک تر است.

 

معنی واژه ی «صنم»، بت یا زیبارو است.

 

عدد سی و سه میلیارد و سه هزار و سه، ده رقمی است.

 

معنی واژه ی «خصلت»، نیکی و خوبی است.

 

10243 کوچک ترین عدد پنج رقمی بدون تکرار اعداد است.

 

«سوء ظن» به معنی بدگمانی و بی اعتمادی است.

 

گرده شده ی 39 با تقریب کم تر از یک برابر است با 40

 

حوائج جمع واژه ی «حج» است.

 

کوچک ترین عدد پنج رقمی از عدد 9896 بزرگ تر است.

 

محفل، به معنی مجلس و گردهمایی است.

 

کوچک ترین عدد شش رقمی زوج بدون تکرار رقم ها 102354 است.

 

مشهور، شهیر و مشاعره هم خانواده اند.

 

رقم صدگان میلیون عدد 43759327056، رقم 7 است.

 

قاطع بودن، همان لجبازی و تعصب است.

 

عدد 792 بر 6 بخش پذیر است.

 

تصمیم، مصمم و صمیمی هم خانواده هستند.

 

کوچک ترین عدد فرد دو رقمی بخش پذیر بر 9، عدد 27 است.

 

مترادف «مهر»، «محبت» است.

 

کسر 7/8 از کسر 5/6 بزرگ تر است.

 

دو واژه ی «خار» و «خوار»، متشابه هستند.

 

اگر مخرج کسری را نصف کنیم، کسر به دست آمده از کسر اولیه

کوچک تر است.

 

دو واژه ی «روز» و «نهار» معادل هستند.

 

کسری که صورتش از مخرجش بزرگ تر باشد، از کسر با صورت و مخرج

برابر بزرگ تر است.

 

تأسیس، مؤسسه، تأسّی، هم خانواده هستند.

 

 

         بوی مقدس نان و شعله ی محبت در چادرهای عشایر ایران 

 


برچسب‌ها: ادبیات فارسی, ریاضی, واژگان هم خانواده, عددنویسی
 |+| نوشته شده در  چهارشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۹ساعت 14:42  توسط بهمن طالبی  | 

 

                    رضاشاه و اولین سفیر مختار ژاپن در ایران

 


برچسب‌ها: عکسها و خاطره ها, رضاشاه پهلوی, آکی یو کازاما
 |+| نوشته شده در  چهارشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۹ساعت 10:20  توسط بهمن طالبی  | 

 

   همدردی و شرکت عملی در غم مستمندان و محرومان، یکی دیگر

از ریشه ها و فلسفه های زهد است. مستمند و محروم آنگاه که در

کنار افرادی برخوردار و مرفه قرار می گیرد، رنجش مضاعف می گردد؛

از طرفی رنج ناشی از تهیدستی و دست نارسی به ضروریات زندگی،

و از طرف دیگر رنج احساس تأخر و عقب ماندگی از حریفان.

   بشر بالطبع نمی تواند تحمل کند که دیگران که مزیّتی بر او ندارند،

بخورند و بنوشند و بپوشند و قهقهه ی مستانه بزنند و او تماشاچی

باشد و نظاره کند!

 

 

   آنجا که اجتماع به دو نیم محروم و برخوردار تقسیم می شود، زاهد

احساس مسئولیت می کند: در درجه ی اول، کوشش او این است که

به قول امام علی وضع موجود مبنی بر پرخوری ظالم و گرسنگی

مظلوم را دگرگون سازد و این پیمان خداست با دانایان جوامع؛ و در

درجه ی دوم با ایثار و تقسیم آنچه در اختیار دارد به ترمیم وضع بد و

نابسامان مستمندان می کوشد اما همین که می بیند «کشته از بس

که فزون است، کفن نتوان کرد»، وقتی که می بیند عملا" راه برخوردار

کردن و رفع نیازمندی های مستمندان مسدود است؛ با همدردی و

هم سطحی و شرکت عملی در غم مستمندان بر زخم های دل آنان

مرهم می گذارد. همدردی و شرکت در غم دیگران، مخصوصا" در مورد

پیشوایان و رهبران جوامع که چشم ها به آنان دوخته شده است،

اهمیت بسزایی دارد.

 

 

   علی ابن ابی طالب در دوره ی خلافت بیش از هر وقت دیگر زاهدانه

زندگی می کرد. می گوید: خداوند بر پیشوایان دادگر فرض کرده است

که زندگی خود را با طبقه ی ضعیف تطبیق دهند که رنج فقر، درماندگان

را ناراحت نکند. ... آیا به عنوان و لقب «امیرالمومنین» که روی من نهاده

و مرا با آن خطاب می کنند خودم را قانع سازم و در سختی های روزگار

با مردم شرکت نداشته باشم و یا در فقیرانه زندگی کردن، امام و پیشوای

آنان نباشم؟ ... آیا سزاوار است شب را با سیری صبح کنم در صورتی

که در اطرافم شکم های گرسنه و جگرهای سوزان قرار دارد؟ چگونه

ممکن است هوای نفس بر من غلبه کند و مرا به سوی انتخاب بهترین

خوراک ها بکشاند، در صورتی که شاید در گوشه ای دیگر از سرزمین

افرادی یافت شوند که امید همین یک قرص نان را هم ندارند و دیرزمانی

است که شکمشان سیر نشده است.

   با این وجود، خود ایشان اگر شخص دیگری را می دید که این اندازه

بر خود تنگ می گیرد، او را مورد مؤاخده قرار می داد. هنگامی که با

اعتراض رو به رو می شد که «پس خودت چرا این اندازه بر خود تنگ

می گیری؟» جواب می داد: من مانند شما نیستم، پیشوایان وظیفه ی

جداگانه دارند. خداوند بر پیشوای خلق فرض کرده است که زندگی خود

را در خوراک و پوشاک و سبک زندگی، در حد ضعیف ترین طبقات اجتماع

قرار دهد، تا از طرفی مایه ی تسکین آلام فقیر و از طرف دیگر سبب

جلوگیری از طغیان غنی گردد.

 

 

   خوب پوشیدن و خوب نوشیدن و از نعمت های الهی استفاده کردن،

حرام نیست. ولی خانواده های فقیر وقتی که اغنیا را می بینند که از

همه چیز برخوردارند، طبعا" ناراحت می شوند؛ یگانه مایه ی تسکین

آنها این است که بزرگان و سرشناسان جامعه نیز، در تیپ خودشان و

مانند خودشان هستند، و اگر نخبگان هم به شکل اغنیا زندگی و آمد و

رفت کنند، این تنها مایه ی تسکین آلام آنها نیز از میان می رود. پس

نخبگان و الیت، اگر بتوانند باید به هر طریقی عدالت را در جامعه ی

خویش برقرار سازند و اگر به عللی قادر نباشند که وضع موجود را تغییر

دهند، لااقل از این مقدار همدردی نباید مضایقه کنند.

   چنانکه می بینیم زهدهای ناشی از همدردی و شرکت در غمخوارگی

هم به هیچ وجه با رهبانیت همریشگی ندارد، مبنی بر گریز از اجتماع

نیست، بلکه راهی است برای تسکین آلام اجتماع.

 

 


برچسب‌ها: مولا علی علیه السلام, وظایف هیئت حاکمه, چرا جامعه ی طبقاتی, آگاهی انسانی آگاهی اجتماعی
 |+| نوشته شده در  چهارشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۹ساعت 10:10  توسط بهمن طالبی  | 

 

   گزینه های درست را مشخص کنید:

 

«آب از دستش نمی چکد» کنایه از کثیف بودن و بی ملاحظه بودن فرد است.

 

احتمال روآمدن در پرتاب سکه با پشت آمدن برابر است.

 

«کاسه ای زیر نیم کاسه است» کنایه از دسیسه چینی و توطئه ورزی است.

 

احتمال آمدن عدد کمتر از 3 در پرتاب تاس، 1/6 است.

 

«دستش کج است» کنایه از دزد بودن فرد است.

 

در پرتاب همزمان دو سکه، احتمال اینکه هر دو رو بیایند، 1/2 است.

 

«سماق مکیدن» کنایه از انتظار بیهوده کشیدن است.

 

احتمال زوج بودن عدد در هشت کارت که اعداد 1 تا 8 روی آن نوشته

شده، 4/8 یا 1/2 است.

 

«از کاه کوه ساختن» کنایه از کار عظیم و شایان توجه کردن است.

 

احتمال پسر بودن در هر تولد، برابر دختر بودن است.

 

نغمه، به معنی وطن است.

 

احتمال شنبه بودن روز تولد، 1/7 است.

 

نفحه، به معنی نفس است.

 

احتمال درآوردن مهره ی سیاه از کیسه ای که فقط مهره های زرد و

آبی دارد، صفر است.

 

باغ عمو، یک ترکیب اضافی است.

 

احتمال سبز بودن مهره از بین شش مهره سبز و هشت مهره ی قرمز،

کم تر است.

 

در ترکیب «ساعت دایی افشین»، دایی هم مضاف الیه است، هم مضاف.

 

احتمال «ل» بودن حرف خارج شده از کیسه ای با حروف الفبای فارسی،

1/32 است.

 

شعر «ای وطن» سروده ی سیدحسن حسینی است.

 

احتمال فرد بودن روزهای هفته با زوج بودن آن برابر است.

 

«به تنگ آمدن» کنایه از بی حوصله شدن و خستگی است.

 

احتمال تجربی و احتمال ریاضی یکی هستند.

 

بهمنشیر، نام رودخانه ای در آبادان است.

 

تربت پاک «دریاقلی سورانی» در بهشت زهرای تهران است.

 

 

 

          کولبری در کهنسالی؛ تأمین اجتماعی با مدیریت جنّی جهادی

 


برچسب‌ها: ادبیات فارسی, ریاضی, احتمال, کنایات و اصطلاحات
 |+| نوشته شده در  سه شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۹ساعت 15:21  توسط بهمن طالبی  | 

 

                           در اندیشه ی میهن

 


برچسب‌ها: عکسها و خاطره ها, رضاشاه پهلوی
 |+| نوشته شده در  سه شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۹ساعت 10:30  توسط بهمن طالبی  | 

 

   أَثَرة و ایثار هر دو از یک ریشه اند. أثرة یعنی حود را و منافع خود را بر

دیگران مقدم داشتن، و همه چیز را به خود اختصاص دادن و دیگران را

محروم ساختن است. اما ایثار یعنی دیگران را بر خویش مقدم داشتن و

خود را برای آسایش دیگران به رنج افکندن است.

   زاهد از آن جهت ساده و بی تکلف و در کمال قناعت و در کمال قناعت

زندگی می کند و بر خود تنگ می گیرد، که دیگران را به آسایش برساند.

او آنچه دارد را به نیازمندان می بخشد، زیرا قلب حساس و دل دردآشنای

او آنگاه راضی به دست یازی به نعمت های جهان می گردد که انسان

نیازمندی نباشد.

 

 

   او از اینکه نیازمندان را بخوراند و بپوشاند و به آنان آسایش برساند بیش

از آن لذت می برد که خود بخورد و بپوشد و استراحت کند. او محرومیت و

گرسنگی و رنج و درد را از آن جهت تحمل می کند که دیگران برخوردار و

سیر و بی دردسر زندگی کنند.

   ایثار از پرشکوه ترین مظاهر جمال و جلال انسانیت است،تنها انسان های

 بزرگ به این قله ی شامخ صعود می کنند. قرآن داستان ایثار امام علی و

خاندانش را در آیاتی در سوره ی «هل أَتی» آورده است.

 

 

   علی و زهرا و فرزندانشان آنچه برای خوراک در اختیار داشتند، که چند

قرص نان بود را با کمال نیازی که بدان داشتند، تنها و تنها به خاطر رضای

خدا در سه شب پیاپی روزه داری، به مسکین و یتیم و اسیر بخشیدند.

این بود که این داستان در ملأ اعلی بازگو شد و آیه ی قرآن در باره اش

نازل شد.

   یک بار پیامبر وارد خانه ی دخترش، زهرا شد و دستبندی از نقره در

دست او و پرده ای بر در اتاق دید، دختر که پدرش را ناراحت می بیند،

فورا" پرده و دستبند را به پدر می سپارد که به مصرف نیازمندان برساند.

چهره ی پیامبر از این که دخترش نکته را دریافت کرده و دیگران را بر خود

مقدم داشته، دوباره شکفته می شود.

 

 

   شعار اَلجار ثُمَ الدّار، رسم جاری علی ابن ابی طالب و خاندانش بود. 

   ایشان در خطبه ی متقین می گوید: متقی کسی است که خودش از

ناحیه ی سختگیری های خودش در رنج است اما مردم از ناحیه ی او در

آسایش اند. 

   بدیهی است که زهد بر مبنای ایثار در شرایط مختلف اجتماعی فرق

می کند؛ در یک اجتماع مرفه، کم تر نیاز به ایثار پیدا می شود و در یک

اجتماع محروم، بیشتر.  باز هم دیده می شود که زهد، و ایثار ناشی از

آن، ربطی به رهبانیت و گریز از اجتماع ندارد بلکه زاییده ی علایق و

عواطف اجتماعی است و جلوه ی عالی ترین احساسات انسان دوستانه

و موجب استحکام بیشتر پیوندهای اجتماعی است.

 


برچسب‌ها: قرآن, پیامبر گرامی اسلام, مولا علی علیه السلام, مسیر شیعه در تاریخ
 |+| نوشته شده در  سه شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۹ساعت 10:10  توسط بهمن طالبی  | 

 

                   رضاشاه و بزرگ ترین آرزوهایش

 


برچسب‌ها: عکسها و خاطره ها, رضاشاه پهلوی, راه آهن سراسری ایران
 |+| نوشته شده در  دوشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۹ساعت 23:0  توسط بهمن طالبی  | 

 

   گزینه های درست را مشخص کنید:

 

ارج نهادن، به معنی قدر دانستن است.

 

احتمال باز بودن مدرسه ها در روز جمعه، یک است.

 

تواضع، به معنی خاکساری است.

 

احتمال اکسید شدن در و پنجره ی آلومینیومی صفر است.

 

نویسنده ی کتاب «کلاغ ها و سنجاب ها»، نادر ابراهیمی است.

 

احتمال اینکه در پرتاب تاس عدد بزرگ تر از 6 بیاید، صفر است.

 

کتاب «احزاب سیاسی» را محمد تقی بهار نوشته است.

 

احتمال زنگ زدن میخ آهنی در مجاورت رطوبت، یک است.

 

فضیلت، به معنای تلاش است.

 

در یک کیسه 8 مهره ی قرمز و 6 مهره ی سیاه وجود دارد. احتمال این

که مهره ی قرمز از داخل کیسه بیرون آید، را نمی توان دانست.

 

بزّاز، به معنی کشاورز است.

 

اگر هر رادیو 5 خازن داشته باشد، برای ساختن 20 رادیو به 80 خازن

نیاز داریم.

 

برزگر، به معنی پارچه فروش است.

 

هر احتمالی را می توان بین صفر و یک بیان کرد.

 

مشقّت، به معنی مرغوب و گرانبها است. 

 

احتمال زوج بودن عدد در پرتاب تاس با فرد بودن آن برابر است.

 

 

       مسیرهای ویژه ی دوچرخه سواران در پایتخت جمهوری فدرال آلمان

 


برچسب‌ها: ادبیات فارسی, ریاضی, احتمال, معنی واژگان
 |+| نوشته شده در  دوشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۹ساعت 14:45  توسط بهمن طالبی  | 
مطالب قدیمی‌تر
  بالا