ششم و متوسطه اول
 
 
آگاهی انسانی، آگاهی اجتماعی  
 

 

   شمایی که از دست عدالت فریادتان بلند می شود، حتما" از ظلم

رنج بیشتری خواهید برد. اگر شربت گوارای عدل و داد با آن همه

شیرینی در ذائقه ی شما ناپسند آید، زهر ناگوار و تلخ ظلم و ستم

هزار مرتبه برایتان ناگوارتر خواهد بود. از دولت ما چیزی بالاتر از عدل و

داد انتظار نداشته باشید.

   علی، زمین به دست آمده به سبب خویشی و نزدیکی با خلیفه را

غصب می شمرد و هر بهره و فایده ای هم که از آن زمین به دست

آورده بودند همه را غصب شده می داند.

   مردم علی را خوب می شناختند و می دانستند زمانی که به کاری

اراده نماید هیچ کس و هیچ چیز قادر به جلوگیری و بازداشتن او از

انجام آن مهم نخواهد بود. ثروتمندان و صاحبان زور و زر روی به فرار

نهادند و به دشمن او پیوستند و علی هم از این فرار و پیوستن آنان به

بیگانگان بیمی به خود راه نمی داد، چون مقصدش حق بود و میزانش

عدالت؛ و این از بیاناتش کاملا" مشهود بود: ای مردم آنان که از بین

شما دنیا آنان را در خود فرو برده و کشتزارهای بسیار به دست آورده اند

و بر اسبان تیزرو نشسته اند و کنیزکان ماهرو گرفته اند، اگر من آنان را

از این لذت ها دور سازم و حق آنان را که خودشان می دانند چه اندازه

است به آنان بدهم، نزد خودشان نگویند فرزند ابوطالب ما را از حق

خودمان محروم کرد! و هر یک از یاران رسول خدا از مهاجر و انصار که

درک حضور ایشان را نموده اند و بدین جهت برای خود فضیلت و رجحانی

قائل هستند باید بدانند که برتری آنان فردا نزد خدا است و امروز بنده ی

او می باشند، مال هم متعلق به اوست و هر کس به اندازه ی کارش از

آن مال بهره مند می شود.

 


برچسب‌ها: مولا علی علیه السلام, مسیر شیعه در تاریخ, احترام و کرامت انسان, چرا جامعه ی طبقاتی
 |+| نوشته شده در  سه شنبه ۲۴ فروردین ۱۴۰۰ساعت 10:10  توسط بهمن طالبی  | 

 

   همدردی و شرکت عملی در غم مستمندان و محرومان، یکی دیگر

از ریشه ها و فلسفه های زهد است. مستمند و محروم آنگاه که در

کنار افرادی برخوردار و مرفه قرار می گیرد، رنجش مضاعف می گردد؛

از طرفی رنج ناشی از تهیدستی و دست نارسی به ضروریات زندگی،

و از طرف دیگر رنج احساس تأخر و عقب ماندگی از حریفان.

   بشر بالطبع نمی تواند تحمل کند که دیگران که مزیّتی بر او ندارند،

بخورند و بنوشند و بپوشند و قهقهه ی مستانه بزنند و او تماشاچی

باشد و نظاره کند!

 

 

   آنجا که اجتماع به دو نیم محروم و برخوردار تقسیم می شود، زاهد

احساس مسئولیت می کند: در درجه ی اول، کوشش او این است که

به قول امام علی وضع موجود مبنی بر پرخوری ظالم و گرسنگی

مظلوم را دگرگون سازد و این پیمان خداست با دانایان جوامع؛ و در

درجه ی دوم با ایثار و تقسیم آنچه در اختیار دارد به ترمیم وضع بد و

نابسامان مستمندان می کوشد اما همین که می بیند «کشته از بس

که فزون است، کفن نتوان کرد»، وقتی که می بیند عملا" راه برخوردار

کردن و رفع نیازمندی های مستمندان مسدود است؛ با همدردی و

هم سطحی و شرکت عملی در غم مستمندان بر زخم های دل آنان

مرهم می گذارد. همدردی و شرکت در غم دیگران، مخصوصا" در مورد

پیشوایان و رهبران جوامع که چشم ها به آنان دوخته شده است،

اهمیت بسزایی دارد.

 

 

   علی ابن ابی طالب در دوره ی خلافت بیش از هر وقت دیگر زاهدانه

زندگی می کرد. می گوید: خداوند بر پیشوایان دادگر فرض کرده است

که زندگی خود را با طبقه ی ضعیف تطبیق دهند که رنج فقر، درماندگان

را ناراحت نکند. ... آیا به عنوان و لقب «امیرالمومنین» که روی من نهاده

و مرا با آن خطاب می کنند خودم را قانع سازم و در سختی های روزگار

با مردم شرکت نداشته باشم و یا در فقیرانه زندگی کردن، امام و پیشوای

آنان نباشم؟ ... آیا سزاوار است شب را با سیری صبح کنم در صورتی

که در اطرافم شکم های گرسنه و جگرهای سوزان قرار دارد؟ چگونه

ممکن است هوای نفس بر من غلبه کند و مرا به سوی انتخاب بهترین

خوراک ها بکشاند، در صورتی که شاید در گوشه ای دیگر از سرزمین

افرادی یافت شوند که امید همین یک قرص نان را هم ندارند و دیرزمانی

است که شکمشان سیر نشده است.

   با این وجود، خود ایشان اگر شخص دیگری را می دید که این اندازه

بر خود تنگ می گیرد، او را مورد مؤاخده قرار می داد. هنگامی که با

اعتراض رو به رو می شد که «پس خودت چرا این اندازه بر خود تنگ

می گیری؟» جواب می داد: من مانند شما نیستم، پیشوایان وظیفه ی

جداگانه دارند. خداوند بر پیشوای خلق فرض کرده است که زندگی خود

را در خوراک و پوشاک و سبک زندگی، در حد ضعیف ترین طبقات اجتماع

قرار دهد، تا از طرفی مایه ی تسکین آلام فقیر و از طرف دیگر سبب

جلوگیری از طغیان غنی گردد.

 

 

   خوب پوشیدن و خوب نوشیدن و از نعمت های الهی استفاده کردن،

حرام نیست. ولی خانواده های فقیر وقتی که اغنیا را می بینند که از

همه چیز برخوردارند، طبعا" ناراحت می شوند؛ یگانه مایه ی تسکین

آنها این است که بزرگان و سرشناسان جامعه نیز، در تیپ خودشان و

مانند خودشان هستند، و اگر نخبگان هم به شکل اغنیا زندگی و آمد و

رفت کنند، این تنها مایه ی تسکین آلام آنها نیز از میان می رود. پس

نخبگان و الیت، اگر بتوانند باید به هر طریقی عدالت را در جامعه ی

خویش برقرار سازند و اگر به عللی قادر نباشند که وضع موجود را تغییر

دهند، لااقل از این مقدار همدردی نباید مضایقه کنند.

   چنانکه می بینیم زهدهای ناشی از همدردی و شرکت در غمخوارگی

هم به هیچ وجه با رهبانیت همریشگی ندارد، مبنی بر گریز از اجتماع

نیست، بلکه راهی است برای تسکین آلام اجتماع.

 

 


برچسب‌ها: مولا علی علیه السلام, وظایف هیئت حاکمه, چرا جامعه ی طبقاتی, آگاهی انسانی آگاهی اجتماعی
 |+| نوشته شده در  چهارشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۹ساعت 10:10  توسط بهمن طالبی  | 

 

    بیت المال نه از من و نه از آن توست.

 

   هرگز نمی توانیم به کسی بیش از حقش چیزی بدهیم.

 

   آیا به من می گویید که پیروزی را با ستم به افراد ملت بجویم؟! به

خدا سوگند تا ستارگان در آسمان به دنبال یکدیگر روانند، این کار را

نخواهم کرد!

               

                                                                                                          علی

 

 

   طلحه و زبیر گفتند: ما با این شرط بیعت می کنیم که در مسئله ی

خلافت با تو شریک باشیم.

   علی گفت: نه، هرگز!

                                                                                                             

    و علی هر مالی را که احتکارگران به ناروا گرد آورده بودند، با دقت از

آنان گرفت؛ بدان سان که پوست عصا را از آن جدا می کنند!

 

 

   آری! این همـه دارایـی از کجاست؟ این قصـرها و کاخ ها از کجا به

دست تو آمده؟ در صورتی که از روزی که نور آفتاب بر تو تابیده، عملی

که به نفع توده ی مردم باشد، از جانب تو دیـده نشده است! اما باید

دانست که اگر زمانی گذشت که تو ثروت و زمین را غصب کردی، این

دلیل آن نیست که هر کجی و انحرافی به همان حال باقی بماند، زیرا

حق را هیچ چیزی باطل نتواند کرد و بنابر این هر مزرعه و زمینی،

هر مال و ثروتی که بدون حق بخشوده شده، باید به بیت المال برگردد

ولو اینکه با آن، زنان بسیـاری ازدواج کرده باشنـد و یا در سراسر روی

زمیـن پراکنـده شده باشد؛ زیرا عـدالـت که وسعتـی بـرای ملـت

است، هرگز تنگ نخواهد شد و هرگز در چهارچوب حدودی که

دستاویز سودپرستان است، محدود نخواهد گشت!

 

 

    زمینی که با خویشاوندی و یا با استفاده از مقام، به دست آمده، 

باید به بیـت المـال برگردد. علـی می بیـنـد که زمین خواران همه از

طبقه ی حاکمه و ثروتمندان هستند؛ که مردم را برای بهره برداری از

خیرات و منافع آن، به کار گرفته و به بردگی می کشانند و همین هم

باعث افزایش ثروت در نزد آنان و نابودی و ذلت دیگران خواهد شد. و

سپس مالکان بزرگ، آنچه را که خرده مالکان دارند، از آن ها

خواهند گرفت تا در میان ملت دو طبقه به وجود آید:

 

 

             فئودال ها و مالکان بزرگ؛ 

 

             و بیچارگان محروم از همه چیز!

 

 

  به همین خاطر است که امام می گوید: «و باید کسی در طمع گرفتن

مزرعه و کشتزاری از تو نباشد و در حقـابـه ی همسایـه ی خود طمـع

نبندد، و کاری که به شرکت باید انجام داد، سختی کار را به عهده ی

دیگران نگذارد.»

 

   


برچسب‌ها: مولا علی علیه السلام, مسیر شیعه در تاریخ, احترام و کرامت انسان, چرا جامعه ی طبقاتی
 |+| نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۹ساعت 10:10  توسط بهمن طالبی  | 

 

  اگر می‌خواهید روز خود را زودتر شروع کنید، بهتر است به سراوان

بروید، چرا که شرقی ترین نقطه ی ایران در این شهرستان قرار دارد

و به همین دلیل هر روز صبح خورشید در ایران از سراوان می دمد!

 

 

    شهرستان سراوان دارای طبیعتی دل انگیز و مصفّاست. دشتی در

کنار کوهستان و نخلستان های‌ فراوان چهـره ای زیبا به سراوان داده

است.

 

   

   نوجوانان خونگرم «بم پشت» در زمین بازی، با تـوپ و خاک سرگـرم شده انـد

تا ساعتی هم که شده از فقر و بی آبی و بازی های پلید انسان های حریص و

تنگ نظری که زندگی را برای خود و مرگ را برای آنان می خواهند، فارغ باشند!

 


برچسب‌ها: استبداد و استبدادزدگی, چرا جامعه ی طبقاتی, وظایف هیئت حاکمه, اقتصاد ملی
 |+| نوشته شده در  یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۹ساعت 17:30  توسط بهمن طالبی  | 

 

 

   حکومت از نظر علی ابن ابی طالب دری نیست که حاکم آن را بر روی

ثروت ها و بیت المال بگشاید و به حد اشباع از آن بردارد و سپس آن را

میان قوم و خویش ها، نزدیکان و یاران خود تقسیم نماید! بلکه حکومت

دری است که حاکم آن را برای برپایی عدالت میان مردم می گشاید که

مساوات را در بهترین شکل ممکن، بین مردم برپا دارد، هر کسی را به

اندازه ی کوشش و کارش پاداش دهد و تا آنجا که امکان دارد از احتکار و

استثمار جلوگیری کند و همیشه و در همه حال حق و عدالت را در نظر

داشته باشد، اگر چه این امر به کشته شدن حاکم به دست تبهکاران

منتهی گردد. حاکم باید دل ها و خردها را به نیکی سوق دهد و باید این

نیکی در اخلاق و راه و روش او، اصـول و قـواعـد ثـابتـی داشتـه باشد؛ و

علی پس از تصدی خلافت، به یکی از کارکنانش چنین نوشت:

   «امــا بعد! بهـره ی تو از حکومـت، مــالی نباشد که استفاده کنی و

خشمی نباشد که ــ آن را با انتقام گرفتن ــ فرونشانی، بلکه باید نصیب

تو، از بین بردن باطل و زنده نمودن حق باشد».

 

 

   حکومت از نظر علی، گرفتن داد توده از گروه ستمگر و تجاوزکار است،

زیرا که «دست خدا با جماعت است». حکومت با دوستی و رفاقت،

و خویشی و نزدیکی پابرجا نمی شود، و علی از این منطق، در فهم

خلافت، تعجب می کند و سخنی کوتاه، رسا، ساده و عمیق دارد که

گویی جرقه ی عقل و ندای روح است: «شگفتا! آیا خلافت و حکومت

به رفاقت و قرابت بستگی دارد؟!»

 

 


برچسب‌ها: مولا علی علیه السلام, مسیر شیعه در تاریخ, جورج جورداق, استبداد و استبدادزدگی
 |+| نوشته شده در  یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۹ساعت 10:10  توسط بهمن طالبی  | 

 

   خزانه های بغداد، پایتخت «عباسی» از ثروت های زمین پر و سرریز

گشت؛ لیکن این اموال مانند دیگر امتیازات تنها نصیب خلفا و فرزندان

آنان و وزیران می شد و یا آنانی که مورد خشم و غضب قرار نگرفته

بودند؛ اما توده ی مردم که در میان آنها افراد شایسته، با استعداد و

پشتکار بالا فراوان بودند و افرادی که تملق گویی نمی کردند و پیشانی

به آستان ولی امر مسلمین جهان نمی سایند، در فقر و تنگدستی به

سر می بردند. برخی هیچ نداشتند و دیگران به حد کفاف نمی رسیدند.

   بدین سان دو طبقه ی اجتماعی با شکافی عمیق شکل گرفت:

   طبقه ی مرفهین که از آسایش افراطی برخوردار بودند و طبقه ی

تهیدستان که با مرگ و نیستی دست و پنجه نرم می کردند. در میان

این دو طبقه نیز گروهی آسیب پذیر با وضعیتی مناسب قرار داشت

ولی همواره بیم آن می رفت که آنان نیز در طبقه ی تهیدستان سقوط

کنند. 

   دارایی های حکومت، خرج قصرهای خلفا و امیران و خوشگذرانی 

آنان و افراد حامی حکومت می شد و اینان در خانه های خود بی پروا

بر چاکران و کنیزان و خواجگان خود بذل و بخشش می کردند. خلفا و

امیران و دیوانسالاران، طبقه ی اول از حیث رفاه در جامعه ی عباسی

بودند و پس از آنان، بازاریان قرار داشتند که در ناز و نعمت به سر

می بردند. اما مردم عادی در فلاکت و ویرانی و بین مرگ و زندگی

دست و پا می زدند. بغداد میان کوخ های ویران و محقر و قصرهای

عظیم و افراشته را با هم جمع کرده بود و آسمانش نعمت و نقمت

را  در کنار هم داشت. یکی از شاعران آن دوران در باره ی این شهر

چنین سروده است: «بغداد، برازنده ی ثروتمندان است نه کسی که

در فقر و تنگدستی شب را به صبح می رساند.» و یکی از مرفهین

بغدادی سروده است: آیا هنگام پیمایش طول و عرض زمین به دیاری

برخورده ای که مانند بغداد، بهشت روی زمین باشد؟! زندگی در آن

باصفا و درختانش سرسبز است، در غیر آن نه صفایی وجود دارد و نه

طراوت و شادابی. عمرها در آن بلند می گردد و غذایش گوارا است. 

   بر اینکه بغداد در عهد عباسی و حتی همیشه؛ بهشت روی زمین 

و دنیای نعمت ها و آسایش باشد و یا زندگی در آن، آسان و درختان،

سرسبز و غذا، لذیذ و عمرها، بلند باشد؛ اعتراضی وارد نیست. در

حقیقت انسان همیشه برای آسایش بیشتر تلاش می کرده و همه ی

این نعمت ها حق اوست؛ لیکن چگونه می توان این گونه زیست، در

حالی که میلیون ها نفر گرسنه و برهنه و آواره اند و می میرند؛ در

حالی که از بغداد و زیبایی هایش ــ که عمری برای آبادانی اش جزیه

و خراج پرداخته اند ــ بهره ای نبرده اند؟!

   زندگی مرفه بر ثروتمندان بغدادی ناپسند نبود، به شرط آن که

ابوالعتاهیه از زبان صدها هزار نفر خطاب به خلیفه ی عباسی چنین

نمی سرود:

 

   چه کسی از جانب من پندهایی پیاپی به خلیفه می رساند؟

 

من قیمت ها و هزینه ها را بر رعیت گران و سخت دیدم.

 

و شغل ها را اندک و نیازها و احتیاجات را گسترده یافتم.

 

و ناملایمات روزگار را در رفت و آمد یافتم.

 

و یتیمان و بیوه ها را در خانه هایی تهی دیدم.

 

که امیدوارانه آهنگ تو می کنند.

 

از سختی های زندگی با صداهایی گرفته، فریادزنان شکایت

می کنند.

 

امید به عطاهای تو دارند تا پس از عمری سختی، رنگ عافیت

را ببینند.

 

زنان بچه داری که روز و شب می گذرانند با شکم هایی که به

کمر چسبیده است.

 

چه کسی به فریاد شکم های گرسنه و بدن های برهنه می رسد.

 

به قدر کفایت از اخبار رعیت برای تو بازگو کردم.

 


برچسب‌ها: استبداد و استبدادزدگی, انسان به مثابه مهره, چرا جامعه ی طبقاتی, تساوی در برابر قانون
 |+| نوشته شده در  شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۹ساعت 10:10  توسط بهمن طالبی  | 

 

   بدون مشاوره، خیری در کار نخواهد بود.

 

  من فردی از شما هستم، سود و زیانی که برای شمـا باشد، برای

من هم هست.

 

   با توده ی مـردم باشید، زیرا که دست خدا همـراه جمـاعت است.

   دل های مردم، گنجینه ی «حاکم» است. هرگونه عدل یا جوری را

که در آنها بگذارد، همان را بازخواهد یافت.

                                                                        علی

 

 

   «حکومت» از نظر علی ابن ابی طالب حقی نبود که خداوند آن را

به یکی از افراد بشر ببخشد و تا روزی که او و نزدیکان و متنفّذان

بخواهند همچنان در آن مقام باقی بماند، همان طور که بعدها در دوران

سلطنت بنی امیه و بنی عباس چنین شد و چنانکه در تاریخ اروپا هم

در قرون وسطی چنین بود. در آن دوران، رییس حکومت یا فرمانروا را،

«سایه ی خدا» بر زمین معرفی کردند و گفتند که اراده و فرمان او، اراده

و فرمان خالق آسمان است؛ و چون و چرایی در آن راه ندارد!

   حکومت از نظر علی، حق توده ی مردم است، هر کس را که بخواهند،

می توانند به خاطر «نیکی»، انتخاب کنند و آنکه را که بخواهند،

می توانند به کیفر «بدی»، از کار برکنار سازند. می گوید: «اگر تو را به

ولایت انتخاب کردند و همه در آن اتفاق نمودند، به کار آنها رسیدگی کن

و اگر انتخابت نکردند، آنان را به حال خود بگذار».

   و باز می فرماید: «بنگرید! اگر حق ندیدید، نپذیرید؛ و اگر حق شناختید،

یاری کنید. حق است و باطل، و هر یک را هواداری است.»

   اما قدرت و نفوذ حاکم، از اجرای آن سلسله قوانین اجتماعی «نیرو»

می گیرد که سودمندتر و بهتر باشند. می گوید: «مردم! من فردی از

شما هستم، سود و زیان شما، سود و زیان من هم هست و حق را

هیچ چیزی نمی تواند از بین ببرد. مردم! به خدا سوگند، من شما را

به طاعتی ترغیب نمی کنم مگر آنکه نخست خود به آن عمل کنم و

از هیچ زشتی و گناهی شما را نهی نمی کنم، مگر آنکه پیش از شما

از آن پرهیز و دوری نمایم».

 

   بنابراین حاکم، نه به خاطر حاکم بودن، بلکه به خاطر عدالت

 

و اجرای احکـام و قوانیـن اجتـمـاعیِ نیـک و مـفیـد، باید مـورد

 

اطاعت باشد.

 

 


برچسب‌ها: مولا علی علیه السلام, مسیر شیعه در تاریخ, انتخاب حقیقی مردم, چرا جامعه ی طبقاتی
 |+| نوشته شده در  چهارشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۹ساعت 10:10  توسط بهمن طالبی  | 

   

   «مسیح» نظر تند و تکان دهنده و زندگی ساز خود را، بر رؤسا و

بزرگان «اورشلیم» و ریش های دراز و بلند آنها که پیرامونشان دمِ

شیطان می جنبید افکند و به شدن صاعقه آنها را مورد هدف قرار

داد تا با زیبایی سیمای خود، «غصب کننـــدگان حقوق مـــردم» را

بترساند؛ و آتش گفتارش که زبانه می کشید، آنان را در کام خود

فرو برد و خاکستر کند. او چون غرش توفانی بانگ برآورد:

   «ای ریاکاران! ای اژدهازادگان! من مهر و محبت می خواهم نه

قربانی؛ شما از بیم آلودگی، از خوردن پشه دوری می کنید ولی

شتر را می بلعید! به کارگران و کشاورزان ستم می کنید، خانه ی

بیوه زنان را می خورید، و به خاطر عوام فریبی، نماز خود را طولانی

می کنید. ای ریاکاران! ای افعی زادگان! «شنبه» به خاطر انسان

قرار داده شده، نه انسان به خاطر شنبه.»

                                                                        محمد

 

 

   اگر «فقر» در برابر من به صورت انسانی مجسم گردد، البته او را

می کشم.

                                                                         علی

 

 

   من از کسی که در خانه ی خود قوتی ندارد در شگفتم که چگونه

با شمشیر آخته به جنگ حاکمان نمی رود!

                                                                         ابوذر

 

 

 

      علی، همان طور که مـــردم را به سیــر در شگفتــی های وجود و

زیبایی های آفــرینش دعوت می کرد، آنان را اعم از افـراد یا گروه هـا،

به انتخاب راه و روشی دعوت می کرد که همه را در راه تعاون اقتصادی

و تکافل مادی سوق دهد، چرا که این همفکری و هماهنگی، ضامن

وصول همگانی به سعادت واقعی و نیکی بزرگ تر، یعنی حفظ احترام

و کرامت انسان است. انسانی که دارای فکری فعال، عاطفه ای

حساس، و بدنی مادی است که خود مبین وجود جسمانی انسان به

شمار می رود و دارای حقی است!

 

 


برچسب‌ها: مولا علی علیه السلام, مسیر شیعه در تاریخ, احترام و کرامت انسان, چرا جامعه ی طبقاتی
 |+| نوشته شده در  سه شنبه ۵ اسفند ۱۳۹۹ساعت 10:10  توسط بهمن طالبی  | 

 

   «علی» حقیقت بزرگی را که عامل اصلی پیدایش اختلاف طبقاتی

و تکوین جامعه ی طبقاتی است، به خوبی درک کرد و آن را در آن

دوران دور، در قالب این کلمات کوتاه و مختصر ریخت:

 

   «هیچ فقیـری گرسنه نمانـده، مگر در سایه ی

 

آنکه ثروتمندی از حق او بهره مند گشته است»!

 

   این حقیقت بزرگی است که امروزه رژیم های عدالت پیشه، اساس

روابط و پیوندهای مادی بین مردم را بر پایه ی آن استوار می سازند؛ و

علی بن ابی طالب در بیش از ده قرن پیش، آن را به خوبی دریافت و تا

آنجا که امکانات به او اجازه می داد اصول و قواعد آن را در عهدنامه ها

و وصیت های خود تشریح کرد و استوار ساخت.

 

 

   یکی از نویسندگان لبنانی نقل می کرد؛ در یکی از کشورهای اروپایی

که حکومتش در رهایی انسان از فقر و نیازمندی و بدبختی های ناشی

از آن، می کوشید، روزی به وزیر فرهنگ آن کشور گفتم: ما مسلمانان

بیش از هزار سال پیش، حقیقت و ماهیت جامعه ی طبقاتی را که شما

امروز در راه فهمیدن چگونگی آن کار می کنید، فهمیده ایم!

   وزیر اروپایی به من گفت: چطور آن را فهمیده اید؟

   گفتم: بیش از ده قرن پیش علی بن ابی طالب گفته است:

 

   «من هیچ نعمت فراوانی را ندیدم مگر آنکه در کنار

 

آن حقی ضایع و پایمال شده است»!

 

   وزیر اروپایی به من گفت: پس ما بر شما برتری و فضیلت داریم!

   گفتم: چرا؟ و چگونه؟

   گفت: برای این که مردی از شما این حقیقت را ده قرن پیش کشف

کرده ولی شما هنوز در یک وضع اجتماعی آمیخته به ظلم هستید، در

صورتی که ما آن را پیش از شما به مرحله ی عمل درآورده ایم، پس در

واقع شما در این موضوع بیش از هزار سال از ما عقب تر هستید!

 

 

   ما مسلمانـان، می توانیـم فلسفـه ی اجتمـاع از نظر «علی» را در 9 

عبارت تلخیص و بیان کنیم که طرز تفکر وی در باره ی وضع جامعه از نظر

ثروت و فقر، و از جهت اختلافات طبقاتی، بر آنها استوار است و قانون و

دستور او هم، در راه رفع نیازمندی از همگان و اجرای مساوات در حقوق

و وظایف در بین توده ی مردم بر پایه ی آن ها قرار دارد:

 

1. از احتکار جلوگیری کن؛

2. هیچ فقیری گرسنه نمانده مگر به آن سبب که ثروتمندی از حق او

بهره مند گشته است؛

3. هیچ نعمت فراوانی را ندیدم مگر آنکه در کنار آن حقی پایمال شده

است؛

4. باید سعی تو در آبادانی زمین، بیش تر از فکر جمع نمودن مالیات

باشد؛

5. من صحیح نمی دانم کسی را به کاری مجبور سازم که آن را دوست

ندارد؛

6. دل های آنان در بهشت و بدنشان در حال «کار» کردن است؛

7. نهر، متعلق به کسی است که در آن کار کرده، نه کسی که از شرکت

در حفر و تعمیر آن دوری جسته است؛

8. کار و رنج هر کسی را در حساب او منظور بدار، و زحمت و کوشش او

را به دیگری نسبت مده؛

9. از انحصارطلبی و استثمار آن چه که همه ی مردم در آن مساوی اند،

بپرهیز.

 


برچسب‌ها: مولا علی علیه السلام, مسیر شیعه در تاریخ, جورج جورداق, استبداد و استبدادزدگی
 |+| نوشته شده در  دوشنبه ۴ اسفند ۱۳۹۹ساعت 10:10  توسط بهمن طالبی  | 
  بالا