ششم و متوسطه اول
 
 
آگاهی انسانی، آگاهی اجتماعی  
 

 

   در روزگاران قدیم در روستایی با مردمانی پاک و بی آلایش، گاوهای

شیرافشان، مزارع سرسبز و باغات دلگشا؛ زندگی به نرمی آب روان،

جریان داشت.

   زنان و مردان به کودکان محبت می کردند و کودکان به بزرگان احترام

می گذاشتند؛ و همگی برای کسب روزی و معاش خود دستی بر زمین

و نگاهی به آسمان، و دلی در گروی فیض ربانی داشتند.

 

 

   روزی از روزها سگی در درون تنها چاه روستا افتاد و نتوانست بیرون

آید و تلف شد. مردم روستا نگران شدند که بدون آب چگونه به معاش

و زندگی خود سر و سامان دهند.

   با خود اندیشیدند: آیا باید بروند و چاه دیگری حفر کنند؟ آیا از روستا

به جایی دیگر مهاجرت کنند و روستایشان را در مکان دیگری برپا کنند؟

آیا در روستاها و شهرهای دیگر تقسیم شوند و در میان آنها اصالت و

نام خود را از یاد ببرند؟ 

 

 

   در همین گیر و دار بودند که یکی از جوانان رشید روستا پیشنهاد 

کرد که به نزد پیرمرد دنیادیده و سرد و گرم چشیده ای که در کنار

روستا در باغی کوچک ولی مصفا زندگی می کرد بروند و مسئله را

با او در میان بگذارند. 

  ساعتی بعد همگی روستاییان در حضور پیرمرد بودند و ماوقع را برای

او تعریف می کردند. پیرمرد روشن ضمیر، دستی به ریش های سفید

و بلند خود کشید و گفت:

   اگر صد دلو آب از چاه بردارید و دور بریزید، آب تازه دوباره درون چاه

خواهد جوشید و پاک و زلال خواهد شد.

 

 

   این بود که روستاییان با دلگرمی به کنار حلقه ی چاه برگشتند و صد

دلو از آب را بیرون کشیده و به پای درختان و مزارع روانه کردند ولی در

روز بعد وقتی به سراغ چاه آمدند، آب چاه نه تنها زلال نشده بود، بلکه

بد بو تر و کدر تر هم به نظر می رسید. این بود که صد دلو دیگر آب

کشیدند ولی باز هم ثمری نداشت و آب چاه همچنان مشمئز کننده و

مرگ آفرین بود.

   دوباره به نزد پیر فرزانه رفتند و قضیه را با او در میان گذاشتند. پیرمرد

همراه آنها به سر چاه آمد و سراغ جایی را گرفت که سگ مرده را دفن

کرده بودند. در این موقع روستاییان با تعجب به او، و به یکدیگر نگاهی

کرده و متوجه ی امری شدند که به قدری روشن و واضح بود که به

چشم شان نیامده بود!

 

 

   پس از چند لحظه سکوت، پیرمرد و روستاییان به سر چاه رفتند تا

علت بدبو و مرگ آور شدن آب چاه را برطرف کنند.

 


برچسب‌ها: داستان, علت و معلول, چاره جویی
 |+| نوشته شده در  یکشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۰ساعت 10:10  توسط بهمن طالبی  | 
  بالا