ششم و متوسطه اول
 
 
آگاهی انسانی، آگاهی اجتماعی  
 

 

   تاکنون تنها 5 فیلـم توانسته‌انـد در گیشه ی سینمـاهای جهان

فروشی فراتر از 2 میلیارد دلار داشته باشند.

 

   برادران روسـو و جیمـز کامرون 4 تا از این پنج فیلم را در کارنامه

دارند.

 

 

   کامرون با دو فیلم «اوتار» و «تایتانیک» موفق به این کار شده

است.

 

                                   Avatar

 

   برادران روسو نیز با «انتقام جویان: نبرد بی نهایت» و «انتقام

جویان: پایان بازی».

 

                            Avengers Endgame

 

   فیلم دیگر با فروش بیش از دو میلیارد دلار را جی. جی. آبرامز

ساخته است: «جنگ ستارگان: نیرو بر می خیزد».

 

                                   The Force Awakens

 


برچسب‌ها: سینمای جهان, جنگ ستارگان 7, تایتانیک, آواتار
 |+| نوشته شده در  دوشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۰ساعت 10:10  توسط بهمن طالبی  | 

   

   کسی که خاطرات شیرین فیلم های بروس لی و جکی چان

را برای ما به ارمغان آورد!

 


برچسب‌ها: عکسها و خاطره ها, ریموند چاو, سینمای جهان
 |+| نوشته شده در  چهارشنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۰ساعت 15:25  توسط بهمن طالبی  | 

 

   پدرش اسقف و مادرش پرستار بود. اگر چه از پدرش به خاطر تنبیه

او، زندانی کردنش در قفسه ی کابینت یا انبار خانه و کتک زدن هایش

حتی به خاطر شب ادراری یا انجام ندادن فرایض دینی بیزار بود،

مادرش را بسیار دوست داشت. وقتی 4 ساله بود خواهرش به دنیا

آمد و از اتاق پدر و مادر رانده شد. کم توجهی والدین به خاطر تولد

فرزند جدید، وادارش کرد به اسباب بازی هایش پناه ببرد. با آنها دنیایی

برای خودش به وجود آورد، دنیایی که در آن احساس راحتی می کرد.

او با استفاده از عروسک هایش نمایش اجرا می کرد و خودش به جای

همه ی آنها صحبت می کرد. به این ترتیب برگمان 9 ساله وارد دنیای

فیلم و تئاتر شد.

 

   

   در تابستان 16 سالگی اش به آلمان رفت تا با دوستان خانوادگی اش

تعطیلات را سپری کند. در آنجا هیتلر را در یک راه پیمایی دید و شخصیت

او جذبش کرد، طوری که با پیروزی هایش خوشحال و با شکست هایش

ناراحت می شد. بعد از جنگ وقتی که اخبار اردوگاه ها و جنایات جنگی

را می شنید، ابتدا همه ی آنها را انکار می کرد و تبلیغات می پنداشت

ولی بعد کم کم واقعیت را دریافت و به خاطر همین پشیمان شد و سالها

از سیاست دوری کرد و حتی رأی هم نمی داد.

 

   

   وقتی 19 ساله شد وارد دانشگاه استکهلم شد تا در رشته ی هنر

و ادبیات تحصیل کند. در سالهای تحصیل بیشتر هم و غمش صرف

تئاتر و فیلم شد. با این که درسش را نتوانست تمام کند اما چند

نمایشنامه ای که در آن سال ها نوشته بود، سبب شد به عنوان

دستیار کارگردان به کار مشغول شود.

 

 

   در سال 1941 به بازنویسی فیلمنامه مشغول شد. سال بعد اجازه

یافت تا نمایشنامه ی خود را کارگردانی کند. اولین کار مهمش نوشتن

فیلمنامه ی «شکنجه» در سال 1944 بود که بر اساس داستانی است

که در سال آخر مدرسه نوشته بود. طی ده سال 12 فیلم را کارگردانی

کرد تا این که در 1956 با «لبخندهای یک شب تابستانی» به جایزه ی

نخل طلا رسید. 

 

 

 

   موفقیت هایش با «مهر هفتم» و «توت فرنگی های وحشی» ادامه

یافت. اولی جایزه ی هیئت داوران کن و دومی خرس طلایی برلیناله را

نصیب او کرد.

 

 

   ایده ی داستان توت فرنگی های وحشی زمانی به ذهنش رسید که

به خانه ی مادربزرگش رفته بود: فردی دری را باز می کند و به دوران

کودکی خود می رود و با باز کردن در دیگری به واقعیت برمی گردد.

 

   

   سه فیلم دیگرش با درونمایه ی مرگ، خدا و رستگاری ساخته شد 

که بعدا" در دیگر آثارش به «عشق» تبدیل شد. اگر چه او در دنیا به

دلیل فیلم هایش شناخته شده، اما بیشتر به تئاتر توجه داشت. حتی

بسیاری از فیلم هایش نیز بر روی صحنه ی تئاتر به اجرا درآمده اند. 

به همین دلیل فیلم های او تا حد زیادی شبیه تئاتر هستند و معمولا"

روی چند شخصیت محدود تمرکز دارد.

 

   

   او اکثر فیلمنامه های فیلم هایش را خودش می نوشت و قبل از

نوشتن، ماه ها و حتی سال ها به موضوع آنها فکر می کرد. خودش

می گوید کارهایش، چه در سینما و چه در تئاتر برایش حکم درمان

را  داشته و اگر به کار نمایش نمی پرداخت، دیوانه می شد!

   مثلا" «فانی و الکساندر» در باره ی دوران کودکی او و عشقش به

نمایش است و وی آن را خلاصه ی زندگی اش می دانست.

 

   

   «پرسونا» که به عقیده ی او از بهترین ساخته هایش است، یکی از

بهترین ساخته های تاریخ سینما نیز نام گرفت و جوایز متعددی را نصیب

او ساخت. 

 

 

   

   

   در اکتبر سال 2015 چهره ی او روی اسکناس 200 کرونی کشورش 

قرار گرفت تا نشانه ی قدردانی مردم سوئد از یکی از مفاخر فرهنگی

خود باشد.

 

 

 

   این نویسنده و کارگردان سینما و تئاتر در ژوئیه 1918 در سوئد به دنیا

آمد و در ژوئیه ی 2007 پس از 89 سال زندگی پر برکت پس از ساختن

62 فیلم و کارگردانی 170 نمایشنامه از دنیا رفت. نام کامل او «ارنست

اینگمار برگمان» بود.

 

   

   داستان اکثر فیلم های او در کشورش سوئد اتفاق می افتد. هموطن

دیگرش که از قضا هم نام او، و در عرصه ی بازیگری چهره ای شناخته

شده بود و سه جایزه ی اسکار را در کارنامه ی خود دارد، در انگلستان

از دنیا رفت و در همان جا به خاک سپرده شد ولی به نشانه ی یادبود،

نام او نیز بر روی سنگ مزار اینگمار برگمن حک شد.

 

                                          اینگرید برگمن

 

   اینگمار برگمن ایده ی کارهایش را از رویاهای خود، از تجربیات کوچه

و خیابان، کتابها و موسیقی و صد البته خاطرات کودکی اش می گرفت.

او در طول عمر خود همیشه به دوران کودکی اش فکر می کرد:

   «فکر می کنم برای اکثر هنرمندان همین طور باشد و بعضی مواقع

در شب و وقتی بین خواب و بیداری هستم، می توانم از دری به دوران

کودکی خودم بروم و تمام چیزها همان طوری باشد که قبلا" بوده ـ با

نورها، بوها و مردم ... آن خیابان آرامی که مادربزرگم در آن زندگی

می کرد را به یاد دارم، پرخاشگری ناگهانی دنیای آدم بزرگها، وحشت

از ناشناخته ها و ترس از دعوای بین پدر و مادرم».

 


برچسب‌ها: سینمای جهان, ارنست اینگمار برگمان, اینگرید برگمان, سینمای سوئد
 |+| نوشته شده در  سه شنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۸ساعت 0:0  توسط بهمن طالبی  | 

 

 بهروز وثوقی بازیگر جاودانه ی سینمای ایران در اسفند 1316 در خوی

به دنیا آمد. در اوایل جوانی مدتی را به دوبله و گویندگی در رادیو

تلویزیون پرداخت ولی خیلی زود به علاقه و استعداد بازیگری خود پی

برد و شروع به بازی در نقش های مختلف کرد. او کار بازیگری اش را با 

فیلم «توفان در شهر ما» در سال 1337 آغاز کرد اما تازه ده سال بعد

وقتی در سال 1348 در فیلم «قیصر» کیمیایی ظاهر شد، به عنوان یک

بازیگر اصیل مطرح شد. به خاطر بازی درخشانش در این فیلم، لقب

«قیصر سینمای ایران» به او داده شد.

 

   

   داش آکل ساخته ی دیگری از کیمیایی بود که بر اساس داستانی

به همین نام از صادق هدایت ساخته شد و بهروز وثوقی در نقش داش

آکل و بهمن مفید در نقش کاکا رستم به هنرنمایی پرداختند. این فیلم

در سال 1350 ساخته شد.

 

 

    از به یاد ماندنی ترین نقش های وثوقی زائر ممد در تنگسیر است

که کارگردانش امیر نادری بود و بر اساس کتاب صادق چوبک ساخته

شد. به خاطر بازی در این فیلم برنده ی جایزه ی بهترین بازیگر مرد

جشنواره جهانی فیلم هند شد و جایزه اش را از دست «ساتیا جیت

رای» کارگردان مطرح سینمای هند دریافت کرد.

 

   

   فراز دیگر کار حرفه ای بهروز وثوقی بازی در فیلم گوزنها بود که آن

نیز ساخته ی مسعود کیمیایی بود و در سال 1354 ساخته شد و

بهروز به خاطر بازی بی نظیرش در این فیلم در جشنواره ی جهانی

فیلم تهران برنده ی جایزه ی بهترین بازیگر مرد شد.

 

   

   همین فیلم با تلخ ترین روز سینمای ایران یعنی آتش سوزی سینما

رکس آبادان پیوند خورده است. 700 نفر در سالن این سینما در عصر

 28 امرداد 1357 مشغول تماشای «گوزنها» ی وثوقی/کیمیایی بودند

که شعله های آتش، آنها را از هر طرف فراگرفت و حدود 400 نفر از

هموطنان عزیزمان در این حادثه زنده زنده در آتش سوختند. روحشان

شاد و یادشان گرامی!

 

   

   

  مجید ظروفچیِ «سوته دلان» درخشش دیگری از بازیگر پرآوازه ی

سینمای ایران بود که با علی حاتمی در تاریخ سینمای ایران و جهان

به ثبت رسید. این فیلم در سال 1356 ساخته شد.

 

   

   در همین سال بهروز وثوقی در فیلمی مشترک از سینمای ایران و

آمریکا به نام «کاروان ها» ساخته ی جیمز فارگو همبازی آنتونی کوئین

و کریستوفر لی شد. این فیلم سبب دوستی پایدار و صمیمانه ای بین

وثوقی و کوئین شد که تا پایان عمر کوئین ادامه یافت. 

 

   

   آخرین کار هنری وثوقی در ایران، بازی در مقابل شهره آغداشلو در

یک نمایشنامه به نام «موضوع جدی نیست!» بود.

 

   

   جایزه ی کوروساوا که در سال 2000 توسط داوران جشنواره ی فیلم

سانفرانسیسکو به عباس کیارستمی اعطا شد، به پاس قدرشناسی

از اثر و نقش بی بدیل وثوقی بر هنر و سینمای ایران توسط کیارستمی 

به او اهدا شد.

 


برچسب‌ها: سینمای ایران, سینمای جهان, بهروز وثوقی, قیصر سینمای ایران
 |+| نوشته شده در  یکشنبه ۷ مهر ۱۳۹۸ساعت 23:6  توسط بهمن طالبی  | 

 

   آلفردو جیمز پاچینو معروف به آل پاچینو متولد آوریل 1940 در نیویورک

است که به بازیگری و تهیه کنندگی سینما پرداخت. او در کودکی صدا

و بازی هنرپیشه ها را تقلید می کرد اما در 25 سالگی بود که در کلاس

بازیگری ثبت نام کرد و به ایفای نقش در فیلم های گوناگون پرداخت.

   

   مواقعی بود که او برای رسیدن به محل کلاس یا آزمون بازیگری از

اطرافیانش پول قرض می کرد تا بتواند هزینه ی بلیت اتوبوسش را

بپردازد اما موانع نمی توانست بین او و کاری که دوستش داشت

فاصله بیندازد. 

 

 

   در کودکی مادر و پدرش از هم جدا شدند و او بعد از آن با مادرش

زندگی می کرد. او می گوید: آسان است که چشم ها را فریب بدهی،

اما فریب دادن قلب ها آسان نیست. پدر بزرگم که یک گچکار بود کار

را لذت زندگی می دانست و من با این طرز تفکر بزرگ شده ام و اکنون

این لذت کار کردن است که من را به ادامه ی راه ترغیب می کند. جدا

شدن والدینم، نوجوانی ام را تلخ کرد . من تنها دو سال داشتم که آنها

از یکدیگر جدا شدند، اما من می خواهم در رابطه با فرزندانم رفتار

مسئولانه ای داشته باشم. فرزندانم زندگی ام را هدفمند کرده اند.

قبل از آنها، زندگی بی هدفی داشتم و دور خودم می چرخیدم و کار؛

همه چیز من بود اما اکنون وقتم را بین کار و خانواده ام تقسیم می کنم

و این؛ هم بر کیفیت کارم و هم بر کیفیت زندگی خانوادگی ام اثر مثبت

گذاشته است. بدترین خاطره ی زندگی ام از دست دادن مادرم و

پدربزرگم در یک سال است. این دو از مهمترین افراد زندگی ام بودند و

زمانی که فقط بیست و دو سال داشتم هر دوی آنها را از دست دادم.

 

 


برچسب‌ها: سینمای جهان, آل پاچینو, کلاس بازیگری, غلبه بر مشکلات
 |+| نوشته شده در  چهارشنبه ۳ مهر ۱۳۹۸ساعت 21:53  توسط بهمن طالبی  | 

 

   یک نماینده ی پارلمان که مخالف سرسخت دولت و شانس اول

ریاست جمهوری است و جناح حاکم سعی در حذف او دارد در یک

جلسه ی سخنرانی انتخاباتی دچار سوء قصد می شود و علیرغم

تلاش پزشکان کشته می شود.   

 

 

   بازرس ویژه ای از طرف دادستانی مسئول پیگیری این قضیه می شود

و معلوم می شود که دو نفر سوء قصد کننده به جان «دکتر زد» عضو یک

گروه سلطنت طلب بوده که با اشاره و هماهنگی پلیس شهر این اقدام

را انجام داده اند.

 

 

   بازرس ویژه به یاری خبرنگاری که در میتینگ انتخاباتی حضور داشته

و با کمک عکس ها و تحقیقات او پرده از راز قتل دکتر و دخالت پلیس و

مقامات دولتی برای حذف کاندیدای مخالف برداشته و آنان را به دست

عدالت می سپارد.

 

 

   اما چند روز قبل از برگزاری دادگاه، نظامیان کودتا کرده و دولت را به

دست می گیرند، بازرس و معاونش را از کار برکنار و همکاران دکتر زد

را به زندان و تبعید و محرومیت دچار می کنند!

 

 

   فیلم سینمایی زد در سال 1969 توسط گوستاو گاوراس کارگردان

یونانی الاصل فرانسه ساخته شده و در آن ایو مونتان در نقش دکتر

زد، ایرنه پاپاس در نقش همسر او و ژان لویی ترنتینیان در نقش

بازرس ویژه بازی کرده اند. میکیس تئودوراکیس، موسیقی آن را

ساخته که از تاثیرگذارترین موسیقی های سینمای جهان است. فیلم

زد که در سال 1970 جایزه ی اسکار را از آن خود کرد بر اساس رمانی

به همین نام نوشته ی واسیلیس واسیلیکوس ساخته شد و نشان

می دهد که طبقه ی حاکم چگونه برای حفظ موقعیت و قدرت خود با

سوء استفاده از جهل و ناآگاهی و فقر و فاقه ی مردم عادی از آنان

برای از میان برداشتن خیرخواهان جامعه که دشمنان و مخالفان آن

طبقه هستند سود می برد تا همچنان بر دوش مردم سوار مانده و

سواری بگیرد!

 


برچسب‌ها: استعمارگران خارجی استحمارگران داخلی, سینمای جهان, گوستاو گاوراس, میکیس تئودوراکیس
 |+| نوشته شده در  شنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۸ساعت 10:27  توسط بهمن طالبی  | 
 

   جشنواره ی سینمـایی «کَـن» در کـدام کشور بـرگـزار

 می شود؟ 

 

آلمان                              روسیه               

فرانسه                           لوکزامبورگ 

 

 

 


برچسب‌ها: سینمای جهان, جشنواره ی کن
 |+| نوشته شده در  جمعه ۳۰ مهر ۱۳۹۵ساعت 20:29  توسط بهمن طالبی  | 
  بالا