|
ششم و متوسطه اول
|
||
|
آگاهی انسانی، آگاهی اجتماعی |
یه بار تو کلاس علوم واسه بچه ها می گفتم «بعضی مواد به
طبیعت برنمی گردن، اونا رو نباید رو خاک بریزیم، بعضی دیگه رو
می شه ریخت؛ مثلا" برگهای ریخته شده تو حیاط رو جارو می کنیم و
دوباره می ریزیم تو باغچه یا پوست میوه و ...» یه روز داشتیم واسه
درس کار و فناوری خیارشور درست می کردیم. بچه ها پوست سیرها
رو ریختن تو باغچه ی مدرسه. آقای مدیر بهشون گفت چرا تو سطل
نمی ریزین؟ گفتن: آقا گفته اینا می پوسن و به طبیعت برمی گردن و
مثه کود عمل می کنن.
آقای مدیر بعدا" قضیه رو تعریف کرد و با خنده گفت: درست درسشونو
یاد گرفتن. گفتم: البته این درس یه بخش تکمیلی هم داشت که به
درس تفکر و پژوهش مربوط می شد. در اون درس در باره ی مفهوم
«زیبایی» باید بحث می کردیم . گفته بودم که یکی از مصداق های
زیبایی اینه که هر چیزی تو جای خودش باشه، مثلا" بوق نزدن در
محیط بیمارستان تا نریختن کاغذ روی چمن های یک پارک ... به اینجا
که رسیدم یکی گفت: آقا شما گفتین که به طبیعت برمی گرده!
گفتم: فکرشو بکن اگه شما با همکلاسی هات برین پارک و همه ی
کاغذهای بدرد نخورو بریزین رو چمن ها، کسی که بیاد تو پارک، چمنو
نمی بینه، زباله ها و کاغذهای باطله رو می بینه! ... بعدش بچه ها
یک شعار رو دیوار زدن که: «هر چیزی جای خودش زیباست!»


تصویر روی جلد کتاب «والدن» اثر ثورو
برتـولت برشت می گه: زیبایـی آبشار، تـازگی گل،
سپیدی بی آلایش زمیـن در یـک روز بـرفـی، خیسـی
علف هـا در بامـداد ،خش خش جویـده شدن یک برگ
در دهان آهـو، ... همـه ی اینهـا، فقـط وقتـی معنـی
پیدا می کنه که، دودی از دودکش کلبه بیرون بیاد!
آیا می توانید در باره ی مفهوم این سخن «برشت»
چند سطر بنویسید؟
|
|