|
ششم و متوسطه اول
|
||
|
آگاهی انسانی، آگاهی اجتماعی |
پسربچه دست و پای مسافرهای مترو را میبوسد و جعبه کوچکش
را نشان میدهد تا شاید چیزی بخرند. یکی از زنها میگوید: «این ها
پاکستانیاند، دستفروشهای پاکستانی این کار را میکنند!»
کسی روی خوش نشان نمیدهد. تقریبا" همه اخم میکنند و یک
نفر او را به تندی پس میزند. من از آن گوشه که نشستهام میبینم
که پسربچه چطور این واکنشها را ذرهذره به خود جذب میکند و
عضلات صورتش منقبض میشوند؛ انگار که هر اخم و هر کلمه ی
ناخوشایند، مثل وزنهای سنگین بر جانش مینشیند و راهرفتن را
برایش دشوارتر میکند.
آرام به طرف در واگن میرود. صبر میکند تا قطار مترو در ایستگاه
متوقف شود. درست لحظهای پیش از آن که در باز شود و او از واگن
بیرون بپرد، رو میکند به طرف مسافرها و ناسزای رکیکی نثار همه ی
ما میکند.
انگار در یک سکانس کوتاه نشانم دادهاند که چگونه فقر، تبعیض و
عدم درک توسط دیگران میتواند به خشم فروخوردهای تبدیل شود و
در یک لحظه سر باز کند.
استفاده از عباراتی مانند «پاکستانیها»، «معلولان»، «عربها»،
«دستفروشها»، «گداگشنهها» و هر واژه و اصطلاح دیگری که با
برچسبزدن به یک گروه اجتماعی خاص، آن را متمایز از دیگران و
شایسته ی نسبتدادن یک صفت منفی مشترک به همه اعضای آن
سازد، از جمله مصادیق خشونت به حساب میآید و نتیجهاش نیز از
پیش مشخص است: تقویت احساس مورد تبعیض قرار گرفتن و ایجاد
خشم و خشونت در آن گروه اجتماعی.
27 آذرماه، سالروز روزی است که نطق رییس جمهور ایران در سازمان
ملل درباره جهان عاری از خشونت و افراطیگری مورداقبال قرار گرفت و
مصوبهای در این رابطه به اتفاق آرا به تصویب رسید. این روز در تقویم
ایران روز مبارزه با خشونت و افراطیگری نامیده شده است.
شایسته است کشوری که مبدع پیشنهاد برای مبارزه با خشونت در
سطح جهان میشود، بیش از پیش در فرهنگسازی برای حذف خشونت
از در و دیوار خانه ی خود بکوشد.
خشونت فقط در آزار جسمی و روانی دیگران خلاصه نمیشود. در
باره ی آنچه خشونت خانگی خوانده میشود، بسیار دیده و شنیدهایم.
خشونت علیه زنان و کودکان و اقشار ضعیف جامعه را همه متهم
میکنند اما انواع دیگری از خشونت هم وجود دارد که روز به روز
گستردهتر میشوند و مدام خود را بازتولید میکنند اما کمتر مورد توجه
و بحث قرار گرفتهاند.
خشونت میتواند پلهها و میلههایی باشد که در کوچه و خیابان رو به
روی ویلچرها سبز میشوند و ادامه ی حرکت را برایشان دشوار میکنند.
خشونت میتواند نگاه معنادار بعضی افراد به کفشهای قرمز یک زن
جوان باشد. خشونت خودروی روباز طلایی پسر فلان مقام مسئول است
که اختلاف طبقاتی و ژن خوب صاحبش را به رخ میکشد و میگذرد.
خشونت در جایی اتفاق میافتد که اگر پول نداری و بیماری، باید بمیری.
خشونت در سفره ی خالی پدربزرگی معنا میشود که پیش نوههایش
شرمنده است و در جیب خالی کارگری معنا میشود که همسرش به
خاطر نداشتن صدهزارتومان پول، روبهروی چشم او جان باخته است.
خشونت یعنی پذیرش دانشجو با توصیهنامه ی عمو و عمه، یعنی
استخدام با توصیهنامه ی پدر و پدربزرگ، یعنی مهاجرت با رانت مادر و
مادربزرگ.
خشونت یعنی نگاهی که جامعه ی مردسالار به زنان دارد و آنان را
جنس دوم میپندارد؛ نگاهی که حضور یک زن را فقط در کنار یک مرد به
رسمیت میشناسد و در برخی فضاها مانند ورزشگاه حتی با همراهی
یک مرد نیز او را نمیپذیرد.
خشونت یعنی توقعی که جامعه ی مردسالار از مردان دارد، طوری که
آنان را همواره قوی و مسئول حل مشکلات میداند و در عرصه ی زندگی
به بهانه مرد بودن تنهایشان میگذارد. خشونت در مردی تبلور پیدا میکند
که اجازه ندارد گریه کند، اجازه ندارد بهراحتی از احساساتش حرف بزند
و اجازه ندارد کم بیاورد.
خشونت این است که فقط خودت را قبول داشته باشی و خیال کنی
در جامعه جایگاهی بالاتر از بقیه داری. یعنی به دیگران از بالا نگاه کنی
و ظاهر و باطن و عقایدشان را به سخره بگیری، بی آن که دلت بخواهد
یا قصد داشته باشی آنها را برای بهتر شدن یاری کنی.
خشونت هر آن چیزی است که فضای رشد و پیشرفت را برای یک
گروه از جامعه تنگ کند، انسانیت و اخلاق را به چالش بکشد و عدالت
اجتماعی را زیرسوال ببرد.
خشونتهای پنهان را دریابیم!
|
|