|
ششم و متوسطه اول
|
||
|
آگاهی انسانی، آگاهی اجتماعی |
لاجرم، زمین سیاره ی هفتم شد.
زمین هر سیاره ای که نیست! رو پهنه ی آن صدها پادشاه حکمرانی
می کنند. هـزاران جغرافـی دان دارد که با کاشفـان همـکاری می کنند.
صدهـا هـزار تاجر در سـرتاسـر آن به کسـب و تـجارت مشغـول هستند.
میلیونها میخواره دارد که می نوشند که فراموش کنند از خود شرمسـار
و خجلند! و بسیار بیشتر از اینهـا خودپسنـد و خودخواه دارد که با وجود
بزرگی سیاره ی زمین، آنها جلوتر از نوک دمـاغ خود را نمی بیننـد!
باری در سیاره ی زمین میلیاردها نفر زندگی می کنند.

برای آن که از حجم زمین مقیاسی به دستتان بدهـم، بگذارید بگویـم
که قبل از اختراع چراغِ برق، لشکـری از فانـوس افـروزان در زمین به کار
مشغول بودند که در شش قاره ی زمین به فانـوس بانـی می پرداختند.

روشن شدن فـانوس ها از دور خیلی باشکـوه بود. حرکات این لشکـر
بزرگ فانوس افروز مثل حرکات یک باله ی تو اُپرا مرتب و منظـم بود. اول
از همه نوبت به فانوس بانان زلاند نو و استرالیا بود.
این ها که فانوس هایشان را می افروختنـد می رفتنـد و می گرفتنـد
می خوابیدنـد. آن وقـت نوبـت به فانـوس افـروزان چین و سیبری و ژاپن
می رسید.

بعد از آن فانوس بانهای ایران و هند و قفقاز دست به کار مقدس خود
می شدند، تا زندگی مردم را در شب نور بپاشند.

بعد نوبت به فانوس بانهای اروپای سبز و آفریقای سیاه می رسید که
به رقص بپردازند و فانوس های خود را بیفروزند.

دست آخر هـم نوبـت به افـروختـن فانوس ها در آمـریـکای جنـوبـی و
آمریـکای شمـالـی می رسید.

هیچ وقت هم در ترتیب ورود این ها به صحنه، اشتباهی رخ نمی داد.
واقعا" که چه شکوهی داشت!

میان این جمع عظیم فقط نگهبان تنها فانوس قطب شمال و همکارش
در تنها فانـوس قطب جنـوب بـودنـد که عـمـری به بطـالـت و بیـهـودگـی
می گذراندند:
آخر آن نگهبانان سال تا سال همه اش دو بار به سراغ فانوسهایشان
می رفتند.

بله! زمین چنیـن سیـاره ی بزرگی بـود که شـازده کوچولـو به آن گام
گذاشت.
|
|