|
ششم و متوسطه اول
|
||
|
آگاهی انسانی، آگاهی اجتماعی |
وقتی امام حسین دعا کرد که خداوند باران را از کوفیان بازدارد، آیا
مردم کوفه به یاد دعا و نماز باران امام نیفتادند؟! ندانستند و به یاد
نیاوردند که او زبان ابر و باران و آفتاب را می داند؟
او زبان زمانه را نیز می شناخت. شگفتا که این همه روشنایی، بر
جان آنان ذره ای اثر نکرد. جز یک تن که توفانی در جانش برپا شده
بود و رنگ رخساره اش، آن به آن دگرگون می شد و این صدا در درون
سینه اش می پیچید که بماند یا برود؟! با حسین بجنگد یا در راه او و
برای او بجنگد؟ مثل ستاره ای که از مدار رها شده باشد و نداند که
چگونه قرار و آرام یابد؛ حر بن یزید ریاحی، همان حال و شرایط را
داشت.
|
|