ششم و متوسطه اول
 
 
آگاهی انسانی، آگاهی اجتماعی  
 
 

   وقتی که بزرگ تر شدی در باره ی داستان زمیـن و مـردم آن مطالب

بسیاری خواهی خواند و خواهی دید که این سرگذشت از هر داستان

یا هر قصه ی دیگری که بتوانی بخوانی جالب تر و شیرین تر است.

   البتـه می دانـی که زمیـن ما خیلـی خیلـی کهنسـال و پیـر است و

میلیونهـا سـال عمـر دارد، روزگـار درازی در آن هیـچ آدمیـزادی زنـدگی

نمی کرد، نه مردی و نه زنـی. پیـش از آنکه انسـان در روی زمین پیدا

شود، حیوان ها و گیاهان در آن زندگی می کردند و پیش از پیدا شدن

آنها روزگار درازی گذشت که هیچ موجود جانداری در روی زمین نبود.

   دانشمندان می گویند که روزگارهای خیلی دراز زمین خیلی گـرم و

سوزان بود به طوری که هیچ موجود جانداری نمی توانست در روی آن

زندگی کند. اگر کتـاب های آنهـا را بخوانیـم وسنگ ها و فسیل ها که

باقـی مانـده ی حیوانـات و گیـاهان قدیمـی هستـنـد را مطالعـه کنیم،

خودمان هم می فهمیم که باید همین طور باشد که آنها می گویند.

   تو تاریخ را در کتاب می خوانی، امـا در روزگار قدیـم که هنـوز انسان

وجود نداشت، مسلمـا" هیچ کتابی هـم نمی توانسـت نوشتـه شده

باشد. لابد می گویی پس چطور می توانیم بفهمیم که در آن زمان ها

چه اتفاقاتی روی داده است؟

   مسلم است که ما نمی توانیم بنشینیم و در باره ی این چیزها فکر

کنیم و همه چیز را با تصور خود بسازیم. البته تصور کردن خیلی جالب

و شیرین است زیرا ما با تصورات خود می توانیم افسانه های پریان را

هم بسازیم. اما آن چه راجع به داستان و سرگذشت زمین می دانیم

فقط محصول خیال و تصورمان نیست. در واقـع هر چند که هیچ کتابی

و نوشته ای از آن روزگارهای قدیمـی نداریـم اما خوشبختـانـه بعضـی

چیزها را داریم که مثل کتاب برای ما مطالب زیادی نقل می کنند.

   ما صخره ها و سنگ ها، کوهستانها، دریاها، ستاره ها، رودخانه ها

و بیابان ها و فسیل های باقیمانـده از جانـداران قدیمـی را داریـم. تنها

راه واقعی برای فهمیدن داستـان زمین فقـط این نیست که در این باره

در کتابهـا مطالبی بخوانیم بلکه بهتـر آن است که به خود کتاب طبیعت

رجوع کنیم. امیـدوارم تو نیـز به زودی بیامـوزی که چگونه می توان این

داستان را از روی سنگ ها و کوه ها خواند.

 


برچسب‌ها: جواهر لعل نهرو, ایندیرا گاندی, سرگذشت زمین و انسانها, نامه های پدری به دخترش
 |+| نوشته شده در  پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۶ساعت 17:9  توسط بهمن طالبی  | 
  بالا