وسط صحبت دیگری، به ساعت خود نگاه نمی کنند.
به جای اینکه عصبانی شوند، فکر می کنند.
کتاب هدیه می دهند.
وقتی به پارک می روند خطوط برگ ها را با هم مقایسه می کنند.
ادای آدم خوب را در نمی آورند و تظاهر نمی کنند.
در پوشش خود هماهنگی و زیبایی رنگها را در نظر دارند.
تا بتوانند از همنشینی با سیاست بازان فاصله می گیرند.
به ندرت شکایت می کنند.
در حد ضرورت حرف می زنند.
کسی نگران لطمه خوردن از جانب آن ها نیست.
برای جلوگیری از تکرار اشتباهات، برنامه ریزی می کنند.
دو نیم روز در هفته را فقط به خود اختصاص می دهند.
بیشتر وقت فکری آن ها به «چرا»ها می گذرد تا «چه» ها.
همسایه هاشان از آن ها بسیار راضی هستند.
یک دفترچه 50 برگی، خود انتقادی دارند.
برای حفظ شادابی پوست صورت خود؛ هم ورزش می کنند و هم تغذیه
سالم دارند.
خودروی خود را برای فـردی که از خطوط عابر پیاده رد می شود، متوقف
می کنند.
چه در ظاهر و چه در خفا، غرور خود را به حداقل رسانده اند.
انتظارات خود را از دیگران به حداقل رسانده اند.
هر حرفی می زنند و هر کاری انجام می دهند، ده سال آینده را در نظر
می گیرند.
مهم ترین هدف زندگی آنها، «کشف خود» است.
به جای اینکه حسادت بورزند، کار و خلاقیت خود را سـه برابر می کنند.
ترجیح می دهند 100 متر راه بروند تا اینکه دوبله پارک کنند.
از فردی که برای آنها وقت گذاشته، بارها و بارها تشکر می کنند.
برای حفظ سلامتی، قبل از ساعت 8 شام می خورند.
در منظومه ی شخصیتی آنها، چیزی به نام بدی به دیگـران وجود ندارد.
به واسطه ی خودسازی به این نتیجه رسیده اند که «مرکز ثقل جهان»
نیستند.
به اینکه چرا تعداد زیادی پرنـده روی سیـم بـرق کنار هـم می نشیننـد،
فکر می کنند.
